اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

سحرخیزپیروزی انقلاب

تحلیل نقش خواص انقلاب در انحراف یا هدایت جامعه انقلابی

خبرآنلاین - تصاویر تاریخی از روزهای پیروزی انقلاب

غوغای عشق

یاد آن روزی که بهمن گل به بار آورده بود
و آن زمستانی که با خود نوبهار آورده بود

یاد باد آن دل تپیدن های مشتاقان یار
و آن عجب نقشی که آن زیبا نگار آورده بود

عشق ما صد رشته جان در لعل نوشش بسته بود
حسن او صد چشم دل، آیینه وار آورده بود

از گلستان شهیدان تا به مهرآباد عشق
موج دریای زمان، چشم انتظار آورده بود

منکران گفتند با یک گل نمی گردد بهار
لیک ما دیدیم، یک گل صد بهار آورده بود

شب پرستان را به کار خویش حیران کرده بود
آفتاب ما که صبحی بی غبار آورده بود

«ما به او محتاج بودیم، او به ما مشتاق بود»
کان چنان، باغ محبت گل به بار آورده بود

در نگاهش جلوه گل بود و با غوغای عشق
در «چمن» هر گوشه ای را، صد هَزار آورده بود

محمد رضا یاسری

منتقم کربلا در راه است


کلیپ روز جمعه امام زمان | کلیپ زیبا || برای امام زمان

آیا شود که یکبار سویم نظرکند یار
با دست مهربانش پنجه بسر کند یار

آیا شود که یکبار بر زانوان دلدار
من سر نهم فراوان آوازه سر کند یار

آیا شود که یکبار آید مرا وصالی
تا بر زنخدان من بوسه خبر کند یار

آیا شود که یکبار از دست پرتوانش
جامی دهد شرر بار دل پر ثمر کند یار

آیا شود که یکبار از مهر پر فروغش
این پرده از دلم را راه گهر کند یار

آیا شود که یکبار پرده زچشم براید
تا بینم آن جمالش در دل اثر کند یار

آیا شود که یکبار دست مرا بگیرد
تا هر چه غیر خود را از دل بدر کند یار

مبعث پیامبراکرم ( ص ) مبارک ........ 2


عکس نوشته مبعث پیامبر + اشعار و جملات ویژه بعثت حضرت رسول اکرم (ص)

روز مبعث روز فخر انبیاست
مصطفیٰ نورٌ عَلیٰ نور خداست

عید مبعث وعده گاه کبریاست
رستگاری، مژدگانی خداست

عید مبعث وعده قالو بَلیٰ ست
سرّ مکنونات هستی بر مَلاست

بر دل کعبه طنین این نواست
یا رسول الله لفظ کیمیاست

روز مبعث مبدأ عشق و صفاست
جلوه گاه مظهر نور هُداست

یا رسول الله ذکر ما سواست
وعده گاه عشق بازی با خداست

مصطفیٰ آئینه مهر و وفاست
قلب او با روح قرآن آشناست

نور او افزون ز نور انبیاست
سروریّش بر همه عالم رواست

بر لب پیک خدا شور و نواست
لفظ حاتم در ثنای او خطاست

کشتی او مأمن شاه و گداست
ساحلش مطلوب اصحاب رضاست

هر چه باشد او رسول کیمیاست
او شفیع روز فردای شماست

ذکر روز مبعثم یا مصطفاست
یا رسولالله مدد ذکر خداست

اصغر چرمی

مبعث پیامبراکرم ( ص ) مبارک ........ 1


آخرین خبر | والپیپر و تصاویر پروفایل ویژه مبعث پیامبر (ص)

شعر اگر از تو نگوید همه عصیان باشد
زنده در گور غزلهای فراوان باشد

نظم افلاک سراسیمه به هم خواهد ریخت
نکند زلف تو یک وقت پریشان باشد

سایه ابر پی توست دلش را مشکن
مگذار این همه خورشید هراسان باشد

مگر اعجاز جز این است که باران بهشت
زادگاهش برهوت عربستان باشد

چه نیازی ست به اعجاز، نگاهت کافی ست
تا مسلمان شود انسان اگر انسان باشد

فکر کن فلسفه خلقت عالم تنها
راز خندیدن یک کودک چوپان باشد

چه کسی جز تو چهل مرتبه تنها مانده
از تحیر دهن غار حرا وا مانده

عشق تا مرز جنون رفت در این شعر محمد
نامت از وزن برون رفت در این شعر محمد

شأن نام تو در این شعر و در این دفتر نیست
ظرف و مظروف هم اندازه یکدیگر نیست

از قضا رد شدی و راه قدر را بستی
رفتی آنسوتر از اندیشه و در را بستی

رفتی آنجا که به آن دست فلک هم نرسید
و به گرد قدمت بال ملک هم نرسید

عرش از شوق تو جان داده کمی آهسته
جبرئیل از نفس افتاده کمی آهسته

پشت افلاک به تعظیم شکوهت خم شد
چشم تو فاتح اقلیم نمی دانم شد

آنچه نادیده کسی دیدی و برگشتی باز
سیب از باغ خدا چیدی و برگشتی باز

شاعر این سیب حکایات فراوان دارد
چتر بردار که این رایحه باران دارد

حمیدرضا برقعی

یک شهید، یک خاطره

حماسه شهید برونسی در عملیات خیبر +عکس


مگر کسی می‌تواند با شاه درگیر شود؟

مدتی از همسرم خبری نداشتم. همسایه‌ها مدام به خانه‌مان رفت‌وآمد می‌کردند تا اطلاعی از او کسب کنند. هر کس چیزی می‌گفت. یکی می‌گفت:

- «اوستا عبدالحسین رو کشتن.»

دیگری ادامه می‌داد:

- «مگه کسی می‌تونه با شاه درگیر بشه؟»

تا وقتی پس از 10 روز یک نفر خبر آورد که:

- «اوستا زندان هست. شما می‌تونید یه سند یا صد هزار تومان پول ببرین و ایشون رو آزاد کنین.»

فهمیدیم روزی که حرم امام رضا(ع) را به گلوله بستند، ساواک دوباره او را گرفته است. آقای غیاثی که کارفرمای همسرم بود، در خانه آمد و پرسید:

- «چرا اوستا عبدالحسین سر کار نیومده؟»

با ناراحتی جریان حرم امام رضا(ع)، زندان و سند را تعریف کردم. آقای غیاثی گفت:

- «نگران نباشین. خودم اوستا رو می‌آورم.»

بعد هم آقای غیاثی سند خانه‌اش را گذاشتند و عبدالحسین آزاد شد.

***

جمعیت زیادی در کوچه جمع شده بودند. اهالی از اینکه عبدالحسین به سلامت آزاد شده خوشحال بودند. یکی از همسایه‌ها میان مردم شیرینی پخش می‌کرد. دخترم را در بغل گرفتم و به استقبال همسرم رفتم. چهره عبدالحسین از شکنجه ساواک فرسوده شده بود، دیگر نه دندان سالم داشت و نه جسم سالم. وقتی به من رسید پرسید:

- «چرا شیرینی پخش می‌کنن؟»

جواب دادم:

- «همسایه‌ها برای سلامتی شما شیرینی گرفتن.»

گفت:

- «نمی‌دونی چه جوون‌هایی زیر شکنجه به شهادت می‌رسیدن. کاش شهید می‌شدم.»

این را که گفت بند دلم پاره شد و او با صلوات جمعیت به خانه قدم گذاشت. حالش که بهتر شد کم‌کم دوستان طلبه‌اش می‌آمدند و با هم صحبت می‌کردند؛ از پشت پرده شنیدم که شکنجه‌گر ساواکی دندان‌هایش را شکسته است.

روزها بعد عبدالحسین برای پس گرفتن سند منزل آقای غیاثی به تهران رفت، وقتی برگشت سند خانه آقای غیاثی و چند برگه دیگر نیز همراهش بود. برگه‌ها را نشانم می‌داد و با خنده می‌گفت:

- «این حکم اعدام من هست.»

آن وقت فهمیدم در همان زمان دستگیری، امام از پاریس آمدند و انقلاب پیروز شد؛ اگر امام نمی‌آمد حکم اعدام عبدالحسین قطعی بود.

* خاطره‌ای از شهید عبدالحسین برونسی

راوی: معصومه سبک‌خیز، همسر شهید

مریم عرفانیان

یک شهید، یک خاطره


لاله fioletovі - به چه معناست؟ دسته گل لاله بنفش یاک نماد باکرگی. Yakikh  kvіtіv لاله ها وجود دارد - chervonі، zhovtі، bіli، rozhevі، بنفش و ناویت  blakitni.

چشم‌هایش

توی سنگر خوابیده بودم. نیمه‌های شب از ناله‌اش بیدار شدم.

صدای یوسف بود که خوابم را پریشان کرد.

در بین ‌گریه‌هایش می‌گفت: «خدایا، دوست دارم چشم‌هایم را در راهت هدیه کنم.»

***

همان‌طور که دوست داشت شهید شد؛ گلوله درست به چشم‌هایش اصابت کرده بود.

خاطره‌ای از شهید یوسف پرانداخ

راوی: مجید محمدی، دوست شهید

مریم عرفانیان

گفت‌و‌گوی کیهان با علیرضا حجت همرزم سردار سلیمانی


مشرق نیوز - عکس/ سردار سلیمانی در گلزار شهدای شیراز

خدا می‌داند که حاج قاسم چه کسی بود

صفحه فرهنگ مقاومت این بار با آقای «علیرضا حجتی» یکی از همرزمان لشکر 41 ثارالله، به گفت‌وگو نشسته است. رزمنده‌ای که سال‌ها در رکاب سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی بوده تا از دریچه نگاه و ادراک او به واکاوی شخصیت فرمانده‌ای اسطوره‌ای به نام قاسم سلیمانی بپردازیم و نیز دلیل خشم و نفرت بسیار زیاد دشمنان انسان و انسانیت از آن بزرگمرد را که در آخرین فقره در قالب یک اقدام شنیع تروریستی در کرمان رخ داد، از زبان وی بشنویم.

او برای‌مان از حاج قاسم و نبوغش در دو جنبه ظاهری و باطنی‌ گفت. آنگاه که کارد به استخوانش می‌رسید؛ متوجه می‌شد که پناهی جز حضرت زهرا(سلام الله علیها) ندارد، با روضه‌ها و اشک‌هایی که برای‌شان می‌ریخت، حضرت مادر را به محفلش دعوت می‌کرد تا برای‌شان گره‌گشایی کند. ایشان دانسته بود که نردبان الهی پله دارد و باید این پله‌ها را یکی‌یکی طی کند تا اوج گیرد.

تصویری قدیمی از سردار سلیمانی در جبهه

باز هم آقای حجتی از ویژگی‌های حاج قاسم گفت که یکی از آنها توکل به خدا بود. از هیچ چیز نمی‌ترسید و فقط اعتماد و اتصالش به خدا بود. در جبهه‌های جنگ نیز وقتی امثال حسن یزدانی خبر از پیروزی در جنگ می‌دادند؛ همه آنان اتصال‌شان به خدا و «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ» بود. چون بچه‌های حاج قاسم بودند. تمام اتفاقات و پیروزی‌هایی که در عملیات‌های والفجر هشت اتفاق افتاد، همه آنان از اتصال‌شان به خداوند حکایت دارد و آنگاه که اروند هم متلاطم می‌شود؛ حاج قاسم چاره و پناهی جز حضرت زهرا(سلام الله علیها) نمی‌یابد و سفارش مهمی به بچه‌ها دارد که آب را به پهلوی شکسته حضرت زهرا(سلام الله علیها) قسم دهید. این پیروزی‌ها ریسمان اتصالی به سوی بارگاه الهی داشت.

او برای‌مان از کربلای پنج گفت از رمز عملیات که یا زهرا(سلام الله علیها) بود. حاج قاسم آن چنان اشک می‌ریخت و گریه می‌کرد؛ کسی فکر نمی‌کرد که ایشان فرمانده نظامی باشد. یا زمانی که به دشمن اخم می‌کرد؛ هیچ کسی فکر نمی‌کرد که ایشان همان حاج قاسم مهربان باشد. آری! ایشان وصف «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ» بود، اما هنوز خدا می‌داند که ایشان چه کسی بود.

او از غربت حاج قاسم درکربلای پنج گفت آنگاه که سربازانش سرهای‌شان از تن جدا یا بازوهای‌شان کنده می‌شد؛ آن غربت را با جانش لمس کرد و شبیه غربت امام سجاد(علیه‌السّلام) بود و تمام این پیروزی‌ها جز در سایه توسل و تلاش و توکل و معنویت چیز دیگری نبود.

آقای حجتی از توجه حاج قاسم به قشر فقیر و زحمتکش گفت، از این‌که آنان برایش در اولویت بودند و تمام ایده‌هایش برگرفته از خدا و اهل بیت(علیهم‌السلام) بود. حاج قاسم اصلاً خودی نمی‌دید که این‌گونه بزرگ شد.

برای‌مان از رفاقت شهید حاج قاسم با احمد کاظمی گفت، از این که رسم رفاقت فنا شدن در یکدیگر است. رفاقت را حاج قاسم از حسین بن علی (علیه السّلام) یاد گرفته بود.

او از واهمه کافران و منافقان از مزار شهید سپهبد حاج قاسم گفت، از اینکه شهید سلیمانی برای‌شان وحشتناک‌تر از ژنرال سلیمانی است و از ترس دشمن، از کودکانی گفت که بر سر مزار حاج قاسم می‌آیند.

چگونگی آشنایی با حاج قاسم

علیرضا حجتی می‌گوید، از بچه‌های لشکر 41 ثارالله کرمان و در رکاب حاج قاسم بودم. از سال 1360 حاج قاسم سلیمانی را می‌شناسم.

ابتدا برادرم رمضان آتشی حجتی، شهید شد. بنده با ایشان برای اعزام به جبهه رفتم، چون سنم کم بود نگذاشتند بروم.

حدود چهارده، پانزده ساله بودم اما قدم کوتاه بود. به خاطر همین هر چه التماس می‌کردم؛ نمی‌گذاشتند به جبهه بروم.

حاج قاسم دو جنبه داشت

حاجی در هر عملیاتی دو جنبه داشت: یک جنبه ظاهری، یک جنبه باطنی.

جنبه باطنی حاج قاسم: محبت، دینداری، ولایتمداری و عطوفت بسیار زیاد بود.

جنبه ظاهری حاج قاسم: اَخم، تَشَر تا بفهمی کارت را چطور انجام بدهی. اگر حاج قاسم تَشَر نمی‌زد که فرمانده خوبی نمی‌شد. حاج قاسم، جنبه باطنی‌اش هنوز هم شناخته نشده است. گنجینه الهی بود که دفاع از اسلام نصیب ایران شد. ببینید دفاع از اسلام این نیست امروز بگویم: «هشت سال جنگیدند.» ما فقط برای خاک‌مان نجنگیدیم، ما نخست برای دین‌مان جنگیدیم. چون رهبرمان رهبری الهی بود و فرمانده بی‌بدیل این نظام هم امام خمینی(ره) بود، در دفاع مقدس اسم امام(ره) می‌شد؛ همه می‌گفتند: «سمعاً و طاعتاً» چون در اسلام واحد، یکی شدن باعث پیروزی است. در جنگ این اتفاق افتاده بود شیعه‌، سُنی و مسیحی نداشتیم. مسیحی شهید شد، سُنی شهید شد، شیعه هم شهید شد.

هدف امام امروز (مقام معظم رهبری) و هدف امام دیروز (امام خمینی) وحدت بین کل مسلمانان جهان است که شیعه و سنی ندارد آنجایی که حاج قاسم می‌گوید ‌ای علمای اسلام برای این اسلامی که شما استخوان خرد کرده‌اید اگر این انقلاب و پایگاه (جمهوری اسلامی) آسیب ببیند هیچ حرمی نمی‌ماند اگر امام خامنه‌ای که جان و آبرویش را برای نظام گذاشته، اگر صدمه ببیند همه چیز صدمه می‌بیند؛ مگر می‌شود اهل سنت محب اهل بیت (علیهم‌السّلام) نباشند؟! مولانا ریگی (رحمه الله علیه) که یکی از رزمندگان دوران دفاع مقدس بود که برای وحدت شیعه و سنی زحمت زیادی کشید و به دست منافقان شهید شد از طرف حاج قاسم درکنار برادران اهل سنت بودند.

گفتم دو تا جنبه داشت: یک جنبه ظاهری، یکی باطنی. در هر دو نابغه بود. درست است نابغه بود آنجایی که کارد به استخوانش می‌رسید؛ می‌فهمید جز فاطمه زهرا (سلام الله علیها) پناهی ندارد. این را درک کرده بود، یعنی با وجودش می‌فهمید.

او این را با تمام وجودش درک کرد. همان نامه‌ای که به حضرت آقا (مدظله العالی) نوشت، کل دفاع مقدس در آن است. کل مدافعین حرم در آن است. کل وجود حاج قاسم هم داخلش است. یک نامه به آقا (مدظله العالی) می‌نویسد؛ پایان داعش را اعلام کند از فاطمیون، از آقا، علما، زینبیون، حیدریون، علویون و اهل سنت از همه تشکر می‌کند. فقط یک نامی در این نامه نیست نام حاج قاسم سلیمانی هیچ زمان خودش را ندید تا خدا این‌جور او را بزرگ کرد. در جنگ هم همین بود. حاج قاسم سه تا ویژگی داشت.

یکی: توکلش فقط به خدا بود. از هیچ کس نمی‌ترسید؛ نه خودش نمی‌ترسید مهدی کازرونی‌اش هم نمی‌ترسید. حاج یونسش هم نمی‌ترسید. حاج مهدی‌اش هم نمی‌ترسید. حاج یونس زنگی‌آبادی، حاج مهدی زندی، نمی‌دانم مهدی کازرونی، مغفوری اصلاً هر کدام از این شهدا، شما حسین یوسف الهی را ببین اصلاً می‌ترسد؟ محمدرضا کاظمی، حسن یزدانی طلبه هفده‌ساله سی بار از اروند می‌گذرد و به آن سمت می‌رود و برمی‌گردد. حاج قاسم از او می‌پرسد آیا عملیات والفجر هشت را انجام بدهیم؟ خودش جلوی حسن یزدانی رفت. چون موقعی که بچه‌ها از آب بیرون می‌آمدند؛ بدن‌ها قفل می‌کرد می‌بایست ماساژ بدهند آب به اینها بدهند. این اتفاقات بیفتد تا بتواند حرف بزند. به حسن گفت: «چه خبر آن طرف؟»

حسن یزدانی طلبه، شاگرد حاج قاسم سلیمانی گفت: «حاج قاسم والله در جنگ، در عملیات پیروزیم و دنیا متحیّر می‌شود.» ما چطوری از اروند رَد می‌شویم؟ اینها وصل به خدا بودند اینها نه زیردریایی داشتند، نه موشک داشتند. یک ریسمانی داشتند. «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ» آن هنگام که اروند متلاطم شد، به این نتیجه رسید که زمان توسل به ائمه (علیهم السّلام) است.؛ متوسل به حضرت زهرا(سلام الله علیها) می‌شوند؛ حاج قاسم آنجا کارد به استخوانش می‌رسد. می‌گفت: «مادرمان حضرت زهرا(سلام الله علیها) است. آب را به پهلوی شکسته فاطمه قسم بدهید.»

در آن هشت سال اگر آن گنجینه نبود، ما امروز مدافعی نداشتیم. نه مصطفی صدرزاده به‌وجود می‌آمد؛ نه محسن حججی به‌وجود می‌آمد؛ نه غلامرضا لنگری به‌وجود می‌آمد.

حاج قاسم قشر زحمتکش و فقیر برایش اولویت داشت. ببینید حاج قاسم همه دردهای جامعه را می‌دانست؛ چه آدم فقیر چه آدم غنی تمام مردم را می‌شناخت؛ روی شناختش، خودش را از همه کمتر می‌گرفت و خدا می‌داند حاج قاسم اصلاً نمی‌خواست دیده شود. برای همین با مردم فقیر می‌نشست.

حاج قاسم یک محوری شده بود، یک نخ تسبیح شده بود که تمام مجاهدین اهل خدا را دور هم جمع کند و در این کار موفق بود و موفقیت‌هایش به حدی رسید که امام یک جامعه که حاج قاسم سربازش است. می‌گوید: «خدا کند، آن دنیا هم رفیق من باشد.» از این بالاتر چه می‌خواهد؟ این خیلی مهم است. حاج قاسم به چه مرحله‌ای رسیده یک عالم دینی که خود حاج قاسم سوگند جلاله می‌خورد: «والله، والله، والله یکی از شئونات عاقبت به خیری، رابطه دلی، جانی، قلبی با این مرد حکیم و فرزانه است.»

حاج قاسم غلّو نمی‌کند؛ حاج قاسم اهل قسم هم نیست؛ به این دلیل قسم می‌خورد که جامعه بفهمد حاج قاسم توسط نور به نور رسید. نور چه کسی است؟ نور پدر و مادر است. احترام حاج قاسم به پدر و مادر است. نور کی است؟ ولی‌فقیه است. نور کی است؟ ائمه معصومین(علیهم السّلام) است. نور پیامبران هستند. نور واقعی چه کسی است؟ «اللهُ نُورُ السَّماواتِ وَالأَرْضِ» حاج قاسم پله به پله رفت، به این مرحله رسید.

خدا خواست حاج قاسم خلاصه همه شهدا بشود، تأثیری روی عالم بگذارد.

اگر کسی می‌خواهد مثل حاج قاسم شود، باید ببیند آقا چه می‌گوید. فقط گوش به فرمان باشد. شما ببینید حاج قاسم عصبانی می‌شد؛ اَخم می‌کرد نمی‌دانم تَشَر می‌زد؛ فرماندهی می‌کرد همه کارها را می‌کرد اما مهم‌ترین حُسنی که داشت، این‌ بود که مطیع محض بود. اطاعت محض می‌دانید چیست؟ یعنی دیگر نگویی آقا چرا این‌جوری به من گفت؟ باید هر چه که گفت، بگویی چشم. حاج قاسم همین بود. می‌گویند: «آقا اطاعت فقط از خدا است.» پس چرا خدا گفته است: «بعد از من پدر و مادر؟» تو اگر از پدرت اطاعت نکنی، از خدا هم اطاعت نمی‌کنی. اطاعت این است. از سلسله مراتب خانواده شروع می‌شود تا به رهبر جامعه تا به امام زمان (ارواحنا فداه) تا پیامبران تا خدا. این اطاعت محض خدایی می‌شود. حاج قاسم همین بود. هر کسی خواست حاج قاسم بشود، باید این مثال را دنبال کند.

آمریکا و اسرائیل الان جلوی حماس نمی‌توانند بایستند. جلوی یمن نمی‌توانند بایستند. اینها هیچ غلطی نمی‌توانند کنند جز آدم، بچه‌کشی، زن‌کشی، آدم بی‌گناه بدون اسلحه. این هنر نیست؛ وگرنه اگر قرار است بکشند، اسلحه‌شان را بردارند رو‌به‌رو بیایند. هر سلاحی هم می‌خواهند بیاورند، از گنبد آهنینشان گرفته تا موشک‌هایشان بیاورند اگر توانستند جلوی یک گردان از نیروهای جمهوری اسلامی بمانند، آن موقع ادعا چیزی را کنند. اینها آن موقع در اروند گرفتشان عذرخواهی می‌کنم لباس‌هایشان را خراب کرده بودند. اینها نظامی‌های آنها هستند، ولی یک نظامی ما دستش قطع شده است. می‌گوید: «دست من را قایم کنید تا گردان روحیه‌اش ضعیف نشود.» ببین فرق خدا با شیطان چی است؟ محور خدا، محور نترسیدن است. محور شیطان محور ترسو بودن و زن‌کشی و بچه‌کشی است. آدم بی‌گناه کشتن هنر نیست اگر آنها مرد هستند، سلاح در دستشان بیایند.

سیدمحمد مشکوهًْ‌الممالک

"کیهان "

لزوم توأم بودن علم و عمل


گل لاله بنفش رقم Ronaldo؛ قیمت و خرید پیاز گل لاله هلندی

قال الامام‌ علی(ع):

«العلم مقرون بالعمل:

فمن علم عمل،

و العلم یهتف بالعمل،

فان اجابه و الا ارتحل عنه».

امام علی‌(ع) فرمود:

علم با عمل همراه است و هر کس (به راستی) عالم باشد،

عمل می‌کند، علم عمل را فرا می‌خواند،

اگر اجابت کرد ( و بدان عمل کرد می‌ماند) در غیر این صورت کوچ می‌کند (و ماندگار نمی‌ماند). (1)

____________

1- نهج‌البلاغه- حکمت 366

ریاست‌طلبی هلاکت‌آمیز (حکایت خوبان)

پوستر تصویری گلهای زرد و نارنجی

امام صادق(ع) به «سفیان ابن‌خالد» فرمودند: ای سفیان! از ریاست بپرهیز زیرا هر کس جویای ریاست باشد هلاک می‌شود: سفیان گفت: پس همه ما هلاک شدیم، زیرا ریاست را دوست داریم. امام صادق(ع) فرمودند: درست متوجه نشدی بلکه ریاست‌طلبی به این معنا است که کسی را غیر از حجت خداوند علم کنی و هر چه می‌گوید تصدیق‌نمایی و مردم را به عقیده او فراخوانی.(1)

____________

1- معانی الاخبار، ج 1، ص 180

نمازِ جماعتی به‌یادماندنی


گل لاله

یک شهید، یک خاطره

وقتِ اذان مغرب فرارسید. محمد، وضو گرفت و آماده نماز اول وقت شد. این کارش همه را متحیر کرد که چطور شبِ عروسی‌اش به فکر نماز اول وقت است! یکی از دوستان با صدای بلند گفت: «امشب نماز رو چند دقیقه دیرتر بخونید.»

او فوری جواب داد: «اول باید نماز خونده بشه.»

آن شب، نمازِ جماعتی به‌یادماندنی، در مراسمِ دامادی محمد خواندیم.

خاطره‌ای از شهید محمد نصرتی کاریزک

راوی: حاج کاظم امیری، دوست شهید

مریم عرفانیان

خدا را شکر که در زمان على(ع) نبودیم!


گل لاله قرمز رقم Red Impression؛ قیمت و خرید

ما اگر بخواهیم در یک موضوع خدا را شکر بکنیم که در زمان على نبودیم، حق داریم‌، براى اینکه اگر در آن زمان مى‌بودیم‌، آن‌قدر ایمان نداشتیم که در آن موضوع ثابت قدم بمانیم.

ممکن است ما اگر در زمان على(ع) بودیم در جنگ جمل شرکت مى‌کردیم، در جنگ صفین هم شرکت مى‌کردیم ولى باور نکنید اگر ما با على مى‌‏بودیم جرأت مى‌کردیم که در جنگ خوارج هم شرکت بکنیم؛ براى اینکه آنجا على به جنگ کسانى رفت که «قائِمُ اللَّیْلِ وَ صائِمُ النَّهار» بودند، یعنى مردمانى که از سر شب تا صبح عبادت مى‏‌کردند و روزها روزه‏‌دار بودند و در پیشانى آنها آثار سجده بود: «جِباهاً قَرِحَة» پیشانی‌هایى که از بس سجده کرده بودند قرحه‏ (زخم)‌دار شده بود. چه کسى جرأت داشت با اینها بجنگد؟!

فقط على مى‌توانست؛ چون به ظاهر نگاه نمى‌کرد، با اینکه على اقرار مى‌کند که اینها مردمانى متظاهر و دروغگو نبودند. عمده این است.

اگر منافق مى‌بودند مهم نبود ولى خیر، اینها شبها نماز مى‌خواندند و روزها روزه‏‌دار بودند اما وجودشان براى اسلام خطر است، جامدهایى هستند که براى اسلام ضررشان از دشمنان اسلام بیشتر است. اگر على در آن روز شمشیر به روى خوارج نکشیده بود و اگر شخصیت على نبود و آن نصوصى که پیغمبر درباره على بیان کرد و اگر آن مقام على، ایمان على، زهد و تقواى على نبود، بعد از على هم هیچ خلیفه‌‏اى قدرت نداشت با خوارج بجنگد، هیچ سربازى جرأت نمى‌کرد به جنگ خوارج برود.

ولى چون على پیشقدم شده بود، آنها هم با خوارج مى‌جنگیدند؛ مى‌گفتند اینها کسانى هستند که على با اینها جنگیده است، اگر جنگیدن با اینها خلاف حق بود على با اینها نمى‏‌جنگید.

* مجموعه آثار استاد شهید مطهرى (اسلام و نیازهاى زمان(1 و 2))، ج‏21، ص: 91

با ویرایش جزئی

فشار مخارج زندگی


راهنمای کامل نحوه‌ی کاشت و پرورش گل لاله • دیجی‌کالا مگ

فشار خرج خانه و اجاره‌نشینی از یک‌طرف و بیکاری از طرف دیگر رمقی برای آنها نگذاشته بود. به هر دری زدند کار پیدا نکردند. تا اینکه تصمیم گرفتند پیش شهردار بروند. با امیدواری به شهرداری رفتند و با آقای شهردار صحبت کردند «ما را استخدام کنید‌، ضرر نمی‌بینید‌. به خدا اگر از کارمون راضی نبودید، خب! می‌توانید ما را بیرون کنید.»

شهردار از یک‌طرف دلش می‌سوخت و از طرفی بودجه‌ای نداشت که استخدام‌شان کند. حس کرد در بد مخمصه‌ای گیر کرده‌، گفت: من شما را استخدام می‌کنم. آن سه مرد در حالی که جان تازه‌ای گرفته بودند و دعا می‌کردند، برگشتند. آقای شهردار تبسم غمگینی کرد و نشست تا روی ورق سفیدی مطلبی یادداشت کند.

مدتی از ملاقات این سه مرد گذشت. در این مدت هرکدام هر ماه هزار و 750 تومان حقوق می‌گرفتند. دیگر آه نمی‌کشیدند‌، ولی غُر می‌زدند که ما این همه کار می‌کنیم بعد شهردار پولش از پارو بالا می‌رود. همه برای خواندن نماز ظهر به نمازخانه رفتند. آقای شهردار موقتا خودش امام جماعت بود‌. بین دو نماز یکی از این سه مرد جرأت پیدا کرد و به شهردار گفت‌: این انصاف است که ما زحمت بکشیم و حق مأموریت و مزایا را شما بگیرید؟ شهردار نگاه عمیقی کرد و بی‌آنکه حدیثی بخواند به نماز ایستاد‌. روزها گذشت و آن آقای شهردار که کسی جز شهید مهدی باکری نبود‌، از شهرداری رفت‌. او که حقوقش 7000 تومان بود، تقسیم بر چهار می‌کرد و سه قسمت دیگر را به این سه نفر می‌داد‌. آنها وقتی این را فهمیده بودند که خیلی دیر شده بود!

برداشت از خبرگزاری صاباح‌نیوز

مؤمن، همواره عزیز و مقتدر است


20 گیف بسیار زیبای گل لاله معجزه خلقت

امام صادق(ع) می‌فرماید: خداوند اختیار مؤمن را در هر چیز به خود او داده است، مگر در یک چیز و آن اینکه خوار و ذلیل نباشد.

مؤمن همواره عزیز است و هیچ‌گاه تن به خواری نمی‌دهد. مؤمن از کوه بلند پایه‌تر و منیع‌تر و عزیزتر است.

زیرا لااقل یک تکه از کوه را نمی‌توان با کلنگ کند، ولی با هیچ‌ کلنگی نمی‌شود یک قطعه کوچک از روح را جدا کرد و روح او را کوچک کرد.

«ان‌ الجبل یستقل منه بالمعول، و المؤمن لایستقل من دینه شیی». (1)

____________

1- کافی، ج 5، ص333

شاخص عظمت و قداست جوامع


تصاویر گل لاله - مجله تصویری وقت خالی

قال الامام‌علی(ع):

فانی سمعت رسول‌الله؛ یقول فی غیر موطن:

لن تقدس امهًْ حتی یوخذ للضعیف حقه من القوی غیر متتعتع».

امام‌علی(ع) فرمود: همانا من از رسول‌ خدا(ص) شنیدم که می‌فرمود:

هیچ امت و قومی به مقام قداست و تقدیس نمی‌رسد مگر آنکه (قبلا این مرحله راگذرانده باشد) که

ضعیف بدون لکنت در مقابل قوی بایستد و بتواند حق خود را مطالبه کند.(1)

____________

1- مکارم‌الاخلاق، ص 12


وفات حضرت زینب ( س ) تسلیت ....2


خبرگزاری حوزه - تصاویر اختصاصی از حرم حضرت زینب(س)

آنکه با عشق حسینی گشته همدم زینب است

آنکه بر سّر شهادت بوده مَحرم زینب است

آنکه شور افکنده با شور حسینی بر جهان

از ازل خو کرده با صد محنت و غم زینب است

آنکه نامش زین اَب خوانده رسول کردگار

چون نگویم من صفای اسم اعظم زینب است

آنکه بر خوانَد حدیث اُمّ ایمن بر امام

من به جرأت گویم آن زن هم حسین هم زینب است

آنکه کاخ ظلم و استبداد را با یک خطاب

کند و افکند از پی و بن ریخت بر هم زینب است

دامن شیر خدا بین ، شیر زن میپرورد

در شهامت برتر از سارا و مریم زینب است

آنکه اندر مجلس گردنکشان قد کرد عَلم

چون حسین بر دشمنان یکدم نشد خم زینب است

با برادر درد دل میکرد این سان تا سحر

آنکه ریزد از فراقت اشک ماتم زینب است

وصف زینب را ز من مشنو بیا در کربلا

خود بین چون حامی ناموس عالم زینب است

ملجأ اهل حرم تا ظهر اگر عباس بود

شب نگهبان در کنار نهر علقم زینب است

پرچمت گر سرنگون شد من نگه میدارمش

غم مخور بعد از تو پشتیبان پرچم زینب است

مدعی هرگز مزن بیهوده لافِ عاشقی

این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است

(مرحوم منزوی اردبیلی)