اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

منتقم کربلا در راه است


عکس اسب صاحب الزمان

چون مهر به نور خود پیدایی و پنهانی
با آن که ز من دوری نزدیک تر از جانی

اوصاف کمالت را آیات جمالت را
می خوانم و می بوسم انگار که قرآنی

از صوت تو مبهوتم در حسن تو حیرانم
تو حضرت داوودی یا یوسف کنعانی

من با تو و تو با من، انصاف کجا رفته؟
من کمترم از مور و تو فوق سلیمانی

من زخم و تویی مرهم، من درد و تویی درمان
من خشکی و تو دریا، من تشنه تو بارانی

من شام غریبانم تو صبحدم عیدی
من خار مغیلانم تو سرو گلستانی

من بر سر راه تو چون گوی به چوگانم
تو در دل زار من، چون نوح به طوفانی

با گل کنمت تشبیه یا با نفس عیسی
هم خوب تر از اینی، هم پاک تر از آنی

قرآن به تو می نازد عترت به تو می بالد
تو منتقم خون سالار شهیدانی

سوز جگر "میثم" آتش زده بر عالم
باشد که دمی با او بنشینی و بنشانی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد