زینب کبری(س) درمجاهدت خود برای رسوایی دشمنان به ویژه یزیدیان همواره در فرصتهای پیش آمده به معرفی اهل بیت(ع) و جایگاه مهم آنان در پیشگاه خالق و نقش آنان در میان خلق میپرداخت. نویسنده در این مطلب به برخی از آنها اشاره کرده است
***
زینب(س) سخنگوی اهل بیت(ع)
گزارشهای تاریخی نشان میدهد تا پیش از واقعه عاشورا حضرت زینب(س) حضوری پر رنگ و جدی در عرصه اجتماعی نداشته است؛ اما پس از عاشورا براساس مقتضیات زمان و مکان وارد صحنه اجتماعی شده و نقش فعال سیاسی اجتماعی خود را در قالب سخنگوی کاروان اهل بیت(ع) و اسیران ایفا کرده است. البته این بدان معنا نیست که ایشان تا پیش از این هیچ نقش اجتماعی نداشته و در عرصههای آن ورود نداشته است؛ بلکه به این معناست که ایشان پس از عاشورا در جایگاه و مسئولیتی قرار گرفته بود که توانسته استعدادها و قدرت الهی خود را به نمایش گذارد و به خوبی از عهده مسئولیت اجتماعی سیاسی خود بر آید.
براساس گزارشهای تاریخی، هر دو دختر امیرمومنان (ع) در این حرکت نقش آفرین بوده و در جایگاه سخنگوی اهل بیت(ع) قرار گرفتند؛ زیرا حضرت زینت کبری(س) و زینب صغری(س) که از دومی به امکلثوم نیز یاد میشود تا از خواهر بزرگتر خود بازشناخته شود، در نهضت امام حسین(ع) حضور و مشارکت جدی و موثر داشتهاند. از این رو، نمیتوان به قطع و یقین دانست که کدام یک در کجا و چه سخنانی را بر زبان رانده است؛ زیرا کسانی که به نقل سخنان پرداختهاند، تنها میتوانستند بفهمند و که زینبی سخنرانی میکند؛ اما کدام یک، برای آنان معلوم نیست؛ البته از سخنان و روایات اهل بیت(ع) مانند فاطمه بنت امام حسین(ع) از عمه اش حضرت زینب(س) نقل شده (اثبات الهداه، ج ۲) که مراد همان زینب کبری (س) است. اما باید توجه داشت از این نقل قول نیز نمیتوان به وضوح دریافت مراد کدامین دختر امام علی(ع) است؛ ولی از آنجا که اهل بیت(ع) زینب صغری(س) را با کنیه امکلثوم از دیگری باز میشناساندند، میتوان گفت در صورت اطلاق و فقدان کنیه، مراد از اطلاق، همان زینب کبری(س) خواهد بود.
به هر حال، حضرت زینب(س) بطور طبیعی به عنوان دختر بزرگتر از خاندان اهل بیت(ع) میبایست در زمانی که حضرت امام زینالعابدین(ع) در بستر بیماری و ناتوان از حرکت و سخن بود، مسئولیت رهبری ظاهری و سخنگویی اهل بیت عصمت و طهارت(ع) را به عهده گیرد، به ویژه آن که در صورت مطرح شدن امام سجاد(ع) در شرایط بحرانی و خطرناک کوفه به عنوان رهبر کاروان اهل بیت(ع)، ایشان در خطر مرگ قرار میگرفتند؛ چنان که تهدیدهائی که علیه آن حضرت(ع) در کوفه شد خود گواه روشنی بود که امام مسئولیت امامت و رهبری خود را به واسطه عمه اش حضرت زینب کبری(ع) اعمال میکرد.
اما هنگامی که بحران بزرگ، از سر گذشت و شرایط برای پذیرش مسئولیت مستقیم رهبری بویژه در شام فراهم شد، امام علی بن الحسین (ع) مسئولیت رهبری و سخنگوئی اهل بیت را به عهده میگیرد و در برابر یزید و یزیدیان میایستد و شهامت و شجاعت علوی خویش را به نمایش میگذارد.
گفتنی است تقیه هر چند برای پیامبران جایز نیست؛ چون آنان باید در هر شرایطی ابلاغ حکم کنند حتی اگر همانند پیامبران بسیاری چون پیامبران بنی اسرائیل(ع) به شهادت برسند، اما تقیه برای امامان(ع) جایز و در شرایطی واجب است؛ چنانکه برای اولیای الهی نیز چون مومن آل فرعون (سوره غافر) و دیگران اعمال تقیه برای حفظ جان جایز و گاه واجب شمرده شده است.
شرایط اقتضای آن داشت که برای بقای امام و امامت، امام سجاد(ع) همچنان در بستر بیماری بگونهای باقی بماند که دشمنان از خونش بگذرند و آن حضرت(ع) نیز بطور مستقیم قدرت و نقش امامت را در کوفه بروز و ظهور ندهد. اینجاست که مقتضای شرایط زمان و مکان ایجاب میکرد تا حضرت زینب کبری(س) به عنوان دختر بزرگ خاندان اهل بیت عصمت و طهارت(ع) این مسئولیت رهبری و سخنگوئی کاروان و اهل بیت(ع) را به عهده گیرد و چنان که تاریخ گواه است به خوبی توانست از عهده این مسئولیت بر آید.
تبیین جایگاه اهل بیت(ع)
مسئولیت عمده حضرت(س)
در شرایطی که دشمن بر آن بود تا اهل بیت عصمت و طهارت(ع) را از جایگاه الهی و منصب خدایی کنار زند و آنان را حتی در برخی از مناطق تحت سیطره خود به عنوان خارجی و طغیانگر علیه خلافت و خلیفه الهی معرفی کند، بر سخنگوی رسمی اهل بیت عصمت و طهارت(ع) لازم بود تا به مقابله پرداخته و ضمن معرفی و تبیین جایگاه اهل بیت(ع) مخالفان و دشمنان مدعی خلافت الهی را رسوا سازد.
این گونه است که حضرت زینب(ع) به دو موضوع اساسی معرفی خود و دشمن در قالب خطبهها و گفتوگوهای دو طرفه اقدام کرد. بخش اعظم سخنرانیها و سخنان آن حضرت(ع) در راستای معرفی خود و دشمن بیان شده و کلید واژگان آن را این موضوعات شکل میدهد؛ زیرا اصل منطقی نفی و اثبات، در کنار هم میتواند حقیقت را چنان روشن کند که حجت بر همگان تمام شود. همان طوری که شعاری چون « قولوا لا اله الا الله تفلحوا؛ لا اله الا الله بگویید تا رستگار شوید» در قالب نفی و اثبات حقیقت توحید محض را تبیین میکند، اثبات کمالات و فضایل اهل بیت(ع) از یک سو و اثبات رذایل دشمن و نفی فضایل از آنان به معنای تثبیت جایگاه اهل بیت(ع) بود.
البته آن چه موجب رستگاری است قول به معنای باور و عقیده به نفی و اثباتی است که در جمله لااله الا الله بیان شده است نه صرفاً گفتن بیپایه و بیاعتقاد آن؛ همچنین باور به فضایل از یک سو و نفی آن از دشمنان بلکه حتی اثبات رذایل میتواند امت را در مسیر درست قرار دهد؛ ولی این اعتقاد میتواند زمانی شکل گیرد که پیام ابلاغ شده و مخاطب درگیر نفی و اثبات در مقام عقل و قلب شود. پس اگر از نظر عقلی، جزم اندیشه به فضایل اهل بیت(ع) و نفی آن از دشمن شود و سپس در مقام عقل عمل و در حوزه قلب، این مطلب با عواطف و احساسات وی گره خورد، آن گاه است که میتوان نتیجه مطلوب را به دست آورد.
با نگاهی به گزارشهای تاریخی میتوان دریافت که حضرت امام حسین(ع) نیز از مدت حرکت تا شهادت تلاش کرد تا این شیوه را به کار گیرد و خود و دشمن را معرفی کند. البته برای کسانی که در بحبوبه فتنه گرفتار آمده و به تعبیر امام حسین(ع) جان مایه آنان را لقمههای حرام شکل بخشیده، امکان تشخیص حق و باطل بویژه در شرایط فتنه نیست؛ زیرا از یک سو باطل با همانندسازی بر آن است تا خود را حق بلکه اولی در آن معرفی کند و از سوی دیگر، دلهای مخاطبان به سبب دفن فطرت قدرت تحلیل و تشخیص حق و باطل را ندارد؛ زیرا خداوند در آیات ۷ تا ۱۰ سوره شمس بیان میکند که در صورت دفن عقل و فطرت و پایین کشیده شدن فتیله چراغ عقل، شخص، ناتوان از درک و فهم حق و باطل و بطور طبیعی ناتوان از گرایش به حق و گریزش از باطل است.
خداوند در آیاتی از جمله آیه ۲۹ سوره فرقان و آیات ۲ و ۳ سوره طلاق و ۲۸۲ سوره بقره و آیه ۷ سوره آلعمران و مانند آنها بیان میکند که قدرت تشخیص حق و باطل و نیز گرایش و گریز از آن را کسانی دارا خواهند بود که تقوا پیشه باشند تا در فتنهها و متشابهات بتوانند حق را تشخیص دهند و از آن تبعیت کرده و از باطل پرهیز داشته باشند؛ اما وقتی دلهای مردمان به سبب گناه و بیتقوایی چون خوردن لقمههای حرام تیره و تار شده و زنگار بر آن بسته(مطففین، آیه ۱۴) و حتی ممهور شده است(بقره، آیه ۷؛ انعام، آیه ۴۶؛ جاثیه، آیه ۲۳؛ نساء، آیه ۱۵۵؛ اعراف، آیه ۱۰۰؛ توبه، آیات ۸۷ و ۹۳)، دیگر نمیتوان امیدی داشت که حق را بشناسد چه رسد با قلب بیمار، آن را بپذیرد و با عواطف و احساسات خویش از آن پیروی کرده و جان بر سر آن گذارد وبه حمایت و دفاع از آن بپردازد؟!
با این حال، اهل بیت (ع) از جمله امام حسین(ع)، حضرت زینب(س) و امام سجاد(ع) بر آن شدند تا اتمامحجت کرده و هر گونه عذر و بهانه را از دشمنان و یاران و دوستان و حتی فریب خوردگان بگیرند و جایی برای اما و اگر برای آنان باقی نگذارند. این گونه است که حضرت زینب(س) مهمترین مسئولیت خویش را تبیین فضایل اهل بیت(ع) و جایگاه آنان در نزد خدا و رسول الله (ص) و مسئولیت امت در قبال آنان میداند.
از آنجا که مردم، همگی مدعی مسلمانی بودند و با قرآن سر و کار داشتند، بارها آیات وجوب مودت در قربی (شوری، آیه ۲۳) و پاکی و طهارت آنان از هر گونه پلیدی (احزاب، آیه ۳۳)و مانند آن را خوانده بودند و میدانستند که اهل بیت اهل بهشت هستند و از نعمتهای بهشتی بهره میبرند.(سوره انسان) بنابراین، وقتی موضوع اهل بیت بودن این گروه اثبات شود و فضایل آنان معلوم گردد، بطور طبیعی امت در هنگام تردید میان دو گروه متخاصم به این نتیجه میرسد که گروه حق همان گروهی بهشتی است که خداوند آنان را به عنوان اهل بیت(ع) مبرا از هر گونه پلیدی دانسته و بهشت را برای آنان اثبات کرده است؛ زیرا اهل بهشت نمیتوانند در جایگاهی ازباطل قرار گیرند که مستحق قتل آن هم به آن شکل فجیع و وحشتناک باشند؟!
از سوی دیگر، اگر اثبات شود که این گروه از مصادیق اهل بیت(ع) و ذوی القربی رسول الله (ص) هستند، بطور طبیعی حکم وجوب مودت و دست کم استحباب مودت بر آنان بار میشود و میبایست بر پایه حکم الهی آیه ۲۳ سوره شوری آنان را دوست بدارند نه آن که علیه آنان دشنام داده و دشنه بکشند و ایشان را به آن صورت فجیع به قتل برسانند و اجسادشان را زیر سم ستوران انداخته و سرهایشان را بر نیزهها در شهرها بگردانند!
حضرت زینب(س) برای تبیین حقانیت حرکت امام حسین(ع) و نادرستی حرکت کوفیان و یزیدیان، بارها در سخنان خود به معرفی جایگاه اهل بیت(ع) پرداخته و جایگاه دشمن بویژه خاندان یزید را بیان کرده و آنان را رسوا میسازد. آن حضرت(ع) درصدد است تا بیان کند تقابل میان اهل بیت(ع) و دستگاه اموی یک تقابل تاریخی از زمان تنزیل تا تاویل است؛ زیرا آنان همان طوری که نمیخواستند و به مقابله جدی با اسلام در زمان نزول و عصر پیامبر(ص) برخاسته بودند، امروز نیز اجازه نمیدهند آن قوانین و آموزههای قرآن در جامعه، اجرایی و تثبیت شود.حضرت زینب(س) در روایتی از مادرش حضرت زهرا(س) اهل بیت عصمت و طهارت(ع) را وسیله ارتباط خلق و خالق دانسته و میفرماید: ما وسیله ارتباط خدا بامخلوقهاى او هستیم. ما برگزیدگان خداییم و جایگاه پاکىها و راهنماهاى روشن خدائیم و وارث پیامبران اوهستیم». (مشارق انوار الیقین، ص ۵۱)
ایشان تلاش میکند تا جایگاه محبت به اهلبیت(ع) را به مردم نشان داده و آنان را به این سمت و سو گرایش دهد تا بطور طبیعی از دشمنان و مخالفان اعراض کنند. حضرت بهشت را جایگاه شیعیان معرفی میکند و براساس روایتی میفرماید: رسول خدا به علی(ع) فرمود: اى پسر ابوطالب! همانا تو و رهروان تو در بهشتند و بزودى قومى مىآیند که از دوستى تو سخن مىگویند. آنگاه از اسلام فرار مىکنند. مانند پرت شدن تیر از کمان.» (مناقب الخوارزمی، ص ۲۵۷)
آن حضرت(س) مرگ دوستداران اهل بیت(ع) را در حکم شهادت معرفی کرده و میفرماید: الا من مات على حب آل محمد مات شهیدا؛ آگاه باشید هر کسى که بر دوستى آلمحمد بمیرد، شهید است.» (اثبات الهداه، ج ۲)
«بنا به اعتقاد شیعیان آل محمّد صلّی اللّه علیه و اله امامان معصوم در جهان آفرینش خلق نخست خدایند.» «و نیز در همۀ کاینات ولایت تکوینی و تشریعی دارند؛ یعنی میتوانند با اذن و قدرت خدا در همۀ مخلوقات تصرّف ولایی و امامی بنمایند و اگر بخواهند بدون به هم خوردن نظام آفرینش و یا جایگزین نمودن نیروی دیگر در اوضاع هستی تصرّفاتی مینمایند؛ مانند «شق القمر» و «ردّ شمس» و غیره که در کتابهای مهم مذهبی و در میان اعجازهای نبوّت بهطور وضوح بیان گردیده و مشهور است و نیازی به تکرار آن نیست و مسألۀ اطاعت خورشید و ماه از «امام قائم علیه السّلام» نیز از این معنا مستثنی نمیباشد.»
امام باقر علیه السّلام فرمود:
«خورشید و ماه را فراخواند، پس هردو به او جواب میدهند (از او اطاعت نمایند) و زمین برای او پیچیده میشود.»
در تفسیر آیۀ ۱۵سورۀ ق از امام علیه السّلام آمده است:
«خداوند هزار هزار عالم و هزار هزار آدم آفریده است تا آنجا که میفرماید و حجّت آنها هم منم.»
امام باقر (ع) در اینباره میفرماید:
«خدای تبارک و تعالی برتر و والاتر از آنست که اطاعت بندهای را بر همگان واجب کند ولی چیزی از دانشهای زمین و آسمانها را از او پوشیده بدارد.»
«هر که در آسمانها و زمین است خواه ناخواه فرمانبردار اوست و همه به سوی او بازگردانده میشوند.»(آیه ۸۳ سوره مبارکه آل عمران)
با این بیان روشن است که مقام عظمای ولایت میتواند با قدرت و فضل خداوند تبارک و تعالی در آسمانها و زمین تصرّفاتی داشته باشد، پس حکومت بر کرات دیگر نیز جز همان قلمروهای ولایی هستند؛ چون آنان «ید اللّه» و «خلیفة اللّه» هستند که شکّی در آن نیست.
ابو سعید خدری گوید که رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله فرمود: «ازخلافت او ساکنان زمین و آسمان و پرندگان در هوا خشنود میشوند.»
امام سجاد علیه السّلام فرمود:
«آگاه باش! صاحب شما به ابر سوار میشود و به هفت آسمان و هفت زمین پنج اقلیم آباد و دو اقلیم ویران بالا رود (سفر کند.)»
امام صادق علیه السلام فرمودند:حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند : «برای ستارگانی که در آسمان هستند شهرهایی است همانند شهرهایی که در زمین وجود دارد.»
درروایت دیگری ابوبصیر می گوید:
از امام صادق علیه السلام درباره آسمانهای هفتگانه سؤال کردم ، حضرت فرمودند : «هفت آسمان است که در میان آنها آسمانی نیست مگر آن که در آن مخلوقاتی وجود دارد و بین آن آسمان تا آسمان دیگر در فضا آفریدههایی وجود دارد ، تا به آسمان هفتم منتهی گردد. پرسیدم : زمین چگونه است ؟ فرمودند : زمین هفت تاست در پنج تا از آنها مخلوقات وجود دارند و در دو تای دیگر هواست و در آن دو چیزی وجود ندارد.»
«گفتۀ امام (ع) نشانگر این است که پنج کرۀ زمین و یا پنج زمین و آسمان آباد و مسکونی است. طبق روایاتی متعدد، کرات زیادی در آسمانها وجود دارد که آباد و دارای جوامعی از مخلوقات خدا هستند که غیر از نوع انسان و فرشته و جن میباشند، که علامه مجلسی مجموعهای از آنها را در بحار الانوار آورده است.»
گرسنه که بودیم و سر وصدای شکما بلند می شد ،
خصوصا اگرغذا دیر می شد :
آقا این شکم رو دست کم نگیرید ،
خیانت به آن خیانت به اسلام است ،
خیانت به انقلاب است !
بقیّه هم میخندیدن و میگفتند صحیح است ، صحیح است !
کلی عملیات شرکت کرده بود ولی دریغ از یه ترکش !
گفتم : بخوای دست رو دست بذاری ، خودم سر تو زیرآب می کنما !
بابا کلی شعار واسه تشییعت جور کردم !
گفت: تا شما رابه مقصد نرسونم نمیشه .
اگه آقا بپرسه حسن و حسین و تقی و ...
کجان چی جواب بدم ؟
الهی مرا آن ده که مرا آن به
الهی اگر از دنیا مرانصیبی است به بیگانگان دادم
واگر از عقبی مرا ذخیره ای است به مومنان دادم
در دنیا مرا یاد توبس
و در عقبی مرا دیدار توبس
خواجه عبدالله انصاری
الهی هر که تو را شناخت
و علم مهر تو افراخت هر چه غیر از تو بود بینداخت.
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند
فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانه تو هر دو جهان را چه کند
خواجه عبدالله انصاری
به گزارش جام جم آنلاین از باشگاه خبرنگاران، سرلشکر عبدالحمید محمود الخطاب، رئیس دفتر صدام درباره این عملیات می گوید: تاریخ 16 / 1/ 1987 (19 دی 65) تلفن دفتر رئیس جمهور به صدا درآمد. خبر حمله به شلمچه را دادند. رئیس جمهور دائم زیر لب می گفت: «الله اکبر از دست افراد خمینی… الله اکبر…» مدام پلک هایش به هم می خورد. به او عرض کردم رئیس جمهور اتفاقی مهم پیش آمده است؟
رییس جمهور که در اتاق قدم می زد، گفت: «امشب بصره به دست نیروهای ایران خواهد افتاد.
همان شب جلسه ای تشکیل شد که تا صبح ادامه داشت. ارتش ما داشت از هم می پاشید. ماشین جنگی و مدرن ما از کار می افتاد. هر روز و هر ساعت گزارش هایی درباره عقب نشینی و تلفات بهت آور به دست ما می رسید. وقتی خبر رسید نیروهای ایرانی به منطقه دیده بانی شماره یک لشکر 11 رسیده اند، رئیس جمهور گفت: «الان زمان آن فرا رسیده که از سلاح شیمیایی استفاده کنیم».
با هدایت مستقیم رئیس جمهور این کار انجام شد. با این احوال ، رئیس جمهور هیچ گاه مایل به پایان جنگ نبود. او در جلسه های محرمانه به ما می گفت: امیدوارم این جنگ ادامه یابد، چون کمک های کشورهای خلیج فارس ادامه خواهد داشت و ما با این ثروت می توانیم مشکلات داخلی را هم حل کنیم.
به دنبال این عملیات عظیم که به منهدم شدن ماشین جنگی عراق منجر شد علاوه بر فشارهای آمریکا، قطعنامه 598 که کمی به خواسته های جمهوری اسلامی ایران نزدیک شده بود صادر گردید. این اولین بار بود که پس از شروع جنگ تحمیلی شورای امنیت سازمان ملل به وجود جنگ در این منطقه را توسط عراق اعتراف کرد...
چهارشنبه 29 دی 1395 ساعت 16:35
" جام جم "
این اواخر محمدجواد قربانی یکی از مدافعان حرم شهید شد. تقریبا هم اسم شماست. او را میشناختید؟
بله، او پاسدار بود ولی در منطقه ما نبود. محمدجواد در حلب به شهادت رسید، آن موقع من هم سوریه بودم. وقتی او شهید شد، خبر شهادت من در تهران پیچید چون اینجا مرا به نام محمدجواد میشناسند. این خبر خانوادهام را نگران کرده بود و چند نفر از همکارانم هم با شنیدن این خبر حالشان خراب شده بود. البته توفیق نداشتم شهید شوم و بعد از دو روز توانستم از منطقه عملیاتی تماس بگیرم و اطرافیانم را از نگرانی درآورم.
شما در کدام منطقه سوریه میجنگیدید؟
آخرین باری که به سوریه اعزام شدم، فرمانده محور قرارگاه حضرت زینب (س)بودم.
ایران در سوریه چند قرارگاه دارد؟
سه قرارگاه؛ یکی قرارگاه حضرت رقیه که در حلب است، دوم قرارگاه نبی مکرم اسلام که بین حلب و دمشق است و به شهر درعا میرسد و آنجا بشدت با داعش درگیری داریم و سوم قرارگاه حضرت زینب که از شهر دمشق تا جنوب سوریه ادامه دارد.
پس قرارگاه حضرت زینب خیلی وسیع است؟
بله، دقیقا. در این قرارگاه ما همزمان در 29 نقطه میجنگیم یعنی 29 خط مقدم داریم.
وضعیت خطرناکی است!
آنجا وقتی میخواهی از یک شهر به شهر دیگر بروی، باید از بین دوست و دشمن عبور کنی. خطوط مقدم هم دائم در حال تغییر است و هر حرکتی باید با هماهنگی کامل باشد. شهید فرزانه به خاطر همین تغییر سریع خط مقدم شهید شد، چون همیشه نمیشود تغییرات را بسرعت انتقال داد و امکان غافلگیری وجود دارد. رزمندههایی که در دوران جنگ هشت ساله در کردستان جنگیدهاند، این موضوع را خوب درک میکنند. در سوریه هیچ تضمینی نیست، کسی که با تو سلام و علیک میکند، برنگردد و تو را نزند. این هم مشکل دیگری است.
ظاهرا نیروهای نظامی سوریه در مضیقه مالی هستند، ایران به رزمندههای سوری کمک مالی هم میکند؟
نه، ما فقط مشاوره نظامی میدهیم.بزرگترین کاری که سردار قاسم سلیمانی انجام داد، احیای ارتش سوریه بود و تا الان هم ارتش خوب ایستادگی کرده. به نظر من اگرجنگ تمام شود، بزرگترین ثمرهاش این است که سوریه یکی از قویترین و بهروزترین ارتشهای دنیا را در اختیار خواهد داشت.
شنیدهام ایرانیها در جنگ سوریه برای بقیه نیروها قوت قلب هستند.
همین طور است. در هر منطقه که ایرانیها حضور داشته باشند، قطعا آنجا سقوط نمیکند. عملیات هوایی و توپخانهای به فرماندهی ایرانی هاست و تا ایرانیها باشند، کاربرای دشمن سخت است. ایرانیها هرگز فرار نمیکنند و آنقدر میمانند که پیروز شوند یا شهید.
این یک دستوراست؟
نه، یک اعتقاد است.
رسانههای خارجی میگویند، برخی مردم سوریه در خانههایشان را به روی نیروهای داعش باز میکنند، این حقیقت دارد؟
اصلا این گونه نیست و واقعیت این است که زمان رئیسجمهور فقید سوریه، حافظ اسد، سلفیهایی که در این کشور زندگی میکردند، محدود شدند و در حاشیه شهرها اسکان یافتند. با شروع جنگ سوریه، اما با شانتاژ عربستان و همدستانش این طور جلوه داده شد که مردم علیه حکومتشان قیام کردهاند، در حالی که این سلفیها بودند که روی خوش به تروریستها نشان میدادند.
یعنی میگویید مردم سوریه پشت حکومتشان هستند؟
بله، همین طور است و البته رهنمودهای سردار همدانی در رسیدن به این نقطه بسیار موثر بود. تشکیل بسیج مردمی در سوریه تز سردار همدانی است.
نام این سردار شهید را آوردید. خاطرهای از او دارید؟
سردار همدانی اخلاص زیادی داشت و به مال و روزی حلال بسیار مقید بود. سردار وقتی فرمانده سپاه محمد رسولالله(ص) بود، درگیر بازسازی منزلش شده بود، اما پساندازش تمام شده بود. بناچار برای دریافت وام 10 میلیون تومانی که آن زمان سپاه محمد رسولالله به بسیجیان میداد به یکی از بانکها مراجعه میکند، اما علیرغم اصرار رئیس شعبه از گرفتن وام صرفنظر میکند و میگوید این وامها سهم بسیجیان است و من از وامهایی که به عموم میدهید میخواهم، اما چون سردار بدون سپرده، وام میخواست، رئیس بانک گفته بود که باید سود 24 درصد پرداخت کند که او هم گفته بود این سود حرام است. آن روز سردار همدانی با ناراحتی پیش ما آمد و آماده نماز خواندن شد. من از او پرسیدم حاجی چرا ناراحتی و ایشان بعد از شرح ماجرا، ابراز ناراحتی کرد که چرا مردم مجبور هستند خودشان را آلوده این وامها کنند. بالاخره هم سردار برای تعمیر منزلش، سمندی داشت که فروخت و کارها را به سرانجام رسید.
از حاج قاسم سلیمانی بگویید. آیا تاکنون از نزدیک با او کار کردهاید؟
بله خاطرهای از حضور او در سوریه دارم. سال گذشته در منطقه عملیاتی نبل و الزهرا بودیم که ماشین عقبی حاج قاسم را زدند و گروه معاند اعلام کرد سردار سلیمانی کشته شده. تلویزیون جبهه النصره هم تصاویرش را پخش کرد. با انتشار این خبر دیدیم که بچههای سوری، افغان و پاکستانی به هم ریختند و از خط مقدم عقب آمدند. خوشبختانه حاج قاسم بسرعت مصاحبه کرد و توطئه دشمن را خنثی کرد. جالب است که فاصله منطقه عملیاتی ما با سردار سلیمانی 700 کیلومتر بود و با دشمنان متفاوتی هم میجنگیدیم، اما با خبر شهادت ایشان روحیه بچهها از بین رفت. رئیس ارتش آمریکا درباره ایشان گفته است، سردار سلیمانی فرماندهای است که همه جا هست و هیچ جا نیست. هیچ کس حاج قاسم نمیشود. دوست و دشمن برایش احترام قائلند.
حاج قاسم تکنیک خاصی دارد که همه جا هست وهیچ جا نیست؟
بزرگترین تکنیک ایشان اخلاص است. حضرت آقا درباره ایشان میگویند، سردار سلیمانی شهید زنده است و میتواند آن دنیا شفاعت کند. حاج قاسم آدم عجیب و غریبی است. زمانی که قرار بود ایران و روسیه درباره سوریه مذاکره کنند، نماینده حاج قاسم برای این مذاکره رفته بود، اما پوتین گفت فقط میخواهد با سردار سلیمانی صحبت کند و برای وارد شدن به جنگ از او اطمینان بگیرد.
حالا نیروهای ایران از عملکرد روسیه در جنگ راضی هستند؛ اینها خوب پشتیبانی میکنند؟
بله با ایران هماهنگ هستند. وقتی ما در منطقه شیخ مسکین با النصره درگیر بودیم یک روز شمردم که ارتش روسیه یک منطقه را 47 بار با هواپیمای سوخو 30 بمباران کرد. این عملکرد قابل توجهی است. زمانی هم که روسیه وارد جنگ سوریه شد، ارزش پول این کشور یکسوم بالا رفت در حالی که بعد از توافقنامهای که با آمریکا نوشته شد، ارزش پول سوریه یکسوم افت کرد.
در سوریه چند گروه معاند وجود دارد؟
الان در سوریه 30 گروه ثبت شده وجود دارد که همزمان علیه ما میجنگند و به طور کامل ازسوی دشمنان تجهیز میشوند.
کدام یک از این گروهها وحشیتر و بیاخلاقترند؟
همه این گروهها با هم درگیرند ولی علیه ما باهم متحد میشوند. به لحاظ بیاخلاقی و انجام رفتارهای غیرانسانی اما داعش از همه اینها بدتر است و دست به هر کاری میزند. در این میان جبهه النصره و ارتش آزاد بهتر از بقیه گروهها میجنگند و فنون نبرد را میدانند.
گفته میشود تروریستها بابت کشتن هر یک نفر پاداش میگیرند. چطور مشخص میشود یک تروریست چند نفر را کشته؟
اینها دوربینهای تکتیراندازی دارند که همه وقایع را در کارت حافظهاش ثبت میکند و چند روز یک بار، تکتیراندازها این تصاویر را به مسئولشان تحویل میدهند و پاداش دریافت میکنند. به همین دلیل به جنگ سوریه، جنگ تکتیراندازها هم میگویند.
پاداشها چقدر است؟
اگر رزمنده بکشند یک قیمت دارد، اگر مردم عادی را بزنند، یک قیمت دارد ولی اگر ایرانی را بکشند، پاداش بهتری میگیرند.
چطور شد در این واویلای جنگ زنده ماندید؟
شهادت توفیق است و باید لیاقت داشته باشی تا جزو مدافعان حرم بمیری، باید شهادت را به آدم بدهند. میخواهم یادی کنم از شهید حسین امیدواری، او 9 سال در گردان عاشورای بسیج بود و با هم در مراسم اعتکاف شرکت میکردیم. حسین راننده وانت در بازار مبل بود و امسال آمد پیش من و گفت که وانت را فروخته و پولش را گذاشته پیش خواهرش. به او گفتم مگر قرار نیست از سوریه برگردی که وانت را فروختی. گفت من میدانم این بار شهید میشوم، بعد تعریف کرد که خواب دیده، حضرت رقیه دست هشت نفر را گرفته و به سمت نوری برده و او هم در میان آن هشت نفر بوده. حسین همین خواب را شب قبل از عملیات جلوی دوربین تعریف کرد و فردا آن هشت نفر با هم شهید شدند. به این چه میشود گفت؟ اگر توفیق و انتخاب نیست، پس چیست؟
پس میگویید این طور نیست که هر کسی جنگ بلدتر باشد، زنده میماند؟
جنگ بلد بودن فقط کمک میکند بهتر با دشمن مقابله کنی نه این که زنده بمانی. یکی از رزمندههای ما خمپاره 60 روی پایش افتاد، انگشتهایش قطع شد ولی خمپاره عمل نکرد؛ این یعنی چه؟
موشک کورنت امکان ندارد خطا کند. وقتی در منطقه شیخ هلال که در تصرف داعش است در حرکت بودم، موشک کورنت به سمتم آمد، به حدی که صدای یا ابوالفضل گفتن بچهها را از بیسیم شنیدم، اما سیم رهیاب موشک در یک متری ماشین من به نوک یکی از تپههای وسط جاده گیر کرد و همان جا عمل کرد و فقط ترکشهای آن نصیب من شد. میخواهم بگویم قسمت من این بود که بمانم. اگر این قسمت نیست پس چیست؟
در بحبوحه جنگ، فکر خانوادهتان نیستید؟
هر کس بگوید نیستم، دروغ است، اما من به رزمندهها هم میگویم اگر نتوانید خانواده را کامل کنار بگذارید با اولین خطر احساس میکنید که باید برگردید و این جلوی شجاعانه جنگیدن را میگیرد. برای همین همه کسانی که به سوریه میآیند، برای شهادت آمادهاند.
وقتی مجبور میشوید پیکر همرزمان را در منطقه عملیاتی جا بگذارید و بروید چه حسی دارید؟
خیلی سخت است، مخصوصا برای یک فرمانده. پیکر شهید قربان خانی درخان طومان جاماند و ما که رفته بودیم خبر شهادت را به خانوادهاش بدهیم، نتوانستیم و گفتیم او گم شده. البته بعد از سه روز بالاخره حقیقت را گفتیم. آدم حاضر است خودش شهید شود ولی خبر شهادت نیرویش را به خانوادهاش ندهد.
شما دوباره کی به سوریه برمیگردید؟
معلوم نیست. الان در منطقه ما نیروهای بسیجی زیادی آموزشدیدهاند و آماده اعزام هستند ولی اجازه اعزام داده نمیشود. سپاه قدس خیلی سخت قبول میکند که بچهها اعزام شوند.
چرا؟
به هر حال مصلحتهایی در کار است.
اوضاع سوریه بعد از آزادی حلب چطور شده؟
خیلی خوب شده و ایران اقتدار زیادی دارد.
ممکن است این وضع به پایان جنگ ختم شود؟
فرض کنید نیزهای در دست شماست و نیزهای در دست دشمن و نوک نیزهها به سمت قلب طرف مقابل است. شرایط سوریه قبل از آزادی حلب این طور بود، اما الان نیزه دشمن به سمت قلب مانیست. حالا دشمن خیلی ضعیف شده. مهمتر این که ارتش سوریه روحیهاش را به دست آورده، مردم هم واقعا بشار اسد را دوست دارند و فهمیدهاند که دشمن دروغ میگوید.
خاطره رزمنده مُدواری
همرزمی داشتیم به نام مدواری. او در عملیاتی بشدت زخمی شد، طوری که رودههایش بیرون ریخت و خودش میگفت با فشار فانوسقه سعی میکرده رودهها را مهار کند. چون لگنش هم تیر خورده بود نمیتوانست حرکت کند و ناچار سرجایش مانده بود. مدواری تعریف میکند که در همان حال میشنود که چند نفر با زبان عربی حرف میزنند و به او نزدیک میشوند. او هم به گمان این که تروریست هستند و آمدهاند سرش را ببرند، اشهدش را میگوید. آنها که بالای سرش میرسند، او را برمیگردانند و در کمال ناباوری از او میپرسند ایرانی هستی؟ به محض شنیدن نام ایران، یکی از آنها که رزمندهای پاکستانی بود و پای خودش هم تیر خورده بود، مدواری را روی دوشش میگذارد و سه کیلومتر به عقب میبرد.
شجاعت افغانها و پاکستانیها در سوریه یک حادثه بزرگ تاریخی است. آنها حاضرند صد کشته بدهند ولی یک ایرانی کشته نشود و برای این اعتقادشان جان هم میدهند. فاطمیون و زینبیون برای این که پیکر حاج حمید ما را بیاورند سه کشته دادند. اینها میگویند شما ایرانیها فرماندهان جبهه مقاومت هستید و دشمن اگر فرمانده را بکشد، خوشحال میشود و روی شهدای شما مانور تبلیغاتی میدهد. پس تاجایی که ممکن است باید از شما محافظت کرد.
خاطرهای دلخراش از سوریه
یکی از محلههای جنوب سوریه بعد از 18 ساعت درگیری از دست گروههای تکفیری آزاد شد در حالی که در میدان شهر، جنازه بیسر یک خانم که چند روز از اعدامش میگذشت، دیده میشد. البته برادر این خانم که عضو رزمندگان مقاومت بود (و سه سال میشد که خانوادهاش را ندیده بود) به همراه خانواده، جنازه را برای دفن بردند. دو روز بعد من از او علت اعدام خواهرش را سوال کردم که برگهای از جیبش درآورد که حکم اعدام خواهرش بود و داعش آن را مهر کرده بود. در برگه نوشته بود «تحریف در دین». از این رزمنده معنیاش را پرسیدم و گفت خواهرم معلم شهر بود و تحصیلکرده، اما داعش میگفت چرا پوشیه نمیزنی و خواهرم میگفت من طبق آیه قرآن حجابم کامل است و طبق قرآن پوشیه بر زنها واجب نیست. داعش هم خواهرم را دستگیر کرد و بعد از سه روز در میدان شهر به جرم تحریف دین اعدامش کرد. این خانم شوهر داشته و قبل از اعدام، قاضی داعش پیشنهاد میکند که برای رهایی از اعدام دو سال جهاد نکاح انجام دهد، ولی او قبول نمیکند و در نهایت گردنش را میزنند.
یادی از محمود رضا، عدیل و مهدی
محمودرضا بیضایی متولد سال 60، به دنیا آمده در شهر تبریز وساکن اسلامشهر تهران بود. او در انفجار یکی از تلههای انفجاری در سوریه شهید شد ولی نام و یاد او زنده است، به اندازه شفافیت و زندگی خاطرهای که برادرش احمدرضا از او نقل میکند:
محمودرضا از شیعیان کشورهای لبنان، عراق، سوریه و یمن رفیق داشت و گاهی در موردشان چیزهایی میگفت. یک بار پرسیدم در میان مدافعان حرم، شیعههای لبنان بهترند یا عراق؟ گفت شیعیان لبنان مطیع و ولایت پذیرند ولی شیعههای عراق دچار دستهبندی و تشتت هستند، اما در جنگیدن و شجاعت بینظیرند. دلشان هم خیلی با اهل بیت(ع) است طوری که تا نام حسین و زینب و... را میبری، طاقتشان را از دست میدهند. پرسیدم شیعههای ایران چطورند که گفت شیعههای ایران هیچ جای دنیا پیدا نمیشوند.
شهید سیدعدیل حسینی یک شیعه تمامعیار پاکستانی بود. او در حوزه علمیه قم درس میخواند و کمی هم فارسی میدانست. برادر عدیل از او خاطرهای شنیدنی دارد که به روزهای پایانی حضورش در سوریه مربوط میشود. برادرش میگوید: روزی عدیل از حلب تماس گرفت و مشخصات مدل دوربینی را که روی اسلحههای تکتیرانداز سوار میشود، داد و گفت داداش! دوربینی که من دارم، وقتی روی دشمن زوم میکنم، تصویر واضح نیست. لطفا مدل دوربینی که گفتم، برایم بخر. او آدرس خیابان جمهوری تهران را داد و من برای خرید دوربینی که حدود 300 دلار قیمت داشت، به آنجا رفتم.
شهید مهدی صابری در میان نیروهای فاطمیون چهرهای شناخته شده است؛ جوانی اهل افغانستان و فرمانده گروهان حضرت علیاکبر و نیروی مخصوص تیپ فاطمیون. از دلیریهای او به نقل از همرزمان او ماجراهای زیادی نقل شده که یکی از آنها مربوط میشود به یک عملیات تکفیری که با موشک کورنت و تاو نسل 2 (از پیشرفتهترین ادوات جنگی جهان) شهر حلب را به آتش کشیده بود. آن روز هیچ تانک و نفربری جرأت مانور در آن عملیات را نداشت و در نتیجه امکان جابهجایی مجروحان وجود نداشت، اما وقتی مهدی از این وضع مطلع میشود، سراغ یک نفربر میرود و با علم به این که ممکن است زنده در آتش بسوزد، وارد آتش میدان دشمن میشود و مجروحان را یکی پس از دیگری سوار نفربر میکند و از مهلکه نجات میدهد.
مریم خباز
شنبه 2 بهمن 1395 ساعت 02:33
جام جم
جامعه
توت فرنگی آناناسی، پاینبری یا آناناس ردبری برای نخستین بار در آلمان عرضه و وارد بازار شد. این میوه به ظاهر شبیه توت فرنگی بوده اما مزه آن به آناناس نزدیک است.
این میوه به تازگی وارد بازار نشده بلکه عرضه جهانی آن از آلمان آغاز شده و در برخی نقاط جهان از قبل وجود داشته است و حاصل ترکیب توتفرنگی ساحلی آمریکای جنوبی و توتفرنگی ویرجینیای آمریکای شمالی بوده و معمولا بیشتر سال در دسترس است.
توت فرنگی آناناسی غنی از مواد مغذی بوده و یک آنتی اکسیدان قوی محسوب می شود.
60 گرم توت فرنگی آناناسی 557 واحد انرژی و 138 کالری دارد و فاقد سدیم، کربوهیدرات و قند است.برخی از فواید توت فرنگی آناناسی عبارتند از:
بهبود سیستم ایمنی بدن
این میوه سرشار از ویتامین C و آنتی اکسیدان بوده و با تقویت سیستم ایمنی بدن موجب می شود که بدن در برابر برخی ویروس ها مانند آنفولانزا خوب مقاومت کند.
تقویت استخوان ها و دندان
این میوه سرشار از ویتامین A است که در استخوان ها و حفاظت از دندان بسیار نقش دارد.
بهبود سلامت قلب
توت فرنگی آناناسی غنی از پتاسیم بوده ودر کنترل فشار خون اثیرگذار است که در نتیجه مانع از نارسایی قلبی، سکته مغزی، حمله و بیماری های قلبی عروقی می شود.
آنتی اکسیدان قوی
این میوه با کاهش اکسیداسیون در بدن از بروز بیماری ها به خصوص مشکلات قلبی و سرطان جلوگیری می کند.
جلوگیری از مشکلات دستگاه گوارش
توت فرنگی آناناسی سرشار از فیبر بوده و به اجابت مزاج کمک می کند، همچنین فیبر با تنظیم سطح کلسترول ار بروز بیماری های قلبی جلوگیری کرده ویک احساس سیری برای مدت طولانی به وجود می آورد.
افزایش سطح انرژی
این میوه کربوهیدرات بالایی دارد که به نگه داشتن انرژی بدن شما کمک می کند.
میوه ای ایده آل برای زنان باردار
این میوه های خوشمزه غنی از فولات است که برای رشد مناسب جنین حیاتی بوده کهاز ناهنجاری های تولد یا نقص در نوزادی پیشگیری می کند.
توت فرنگی آناناسی را می توان در خانه پرورش داد و از فواید آن بهره برد.
" جام جم "
اوّلین و مشهورترین شرطی که برای پایان یافتن دوران غیبت امام مهدی علیه السّلام مطرح میشود این است که یاران بااخلاصی به تعداد اصحاب جنگ بدر برای آن حضرت فراهم شوند. به طوریکه اگر یاران ایشان به این تعداد نرسد، ظهور نخواهند فرمود . میگویند:
ما در زمان غیبت او وظایفی داریم و باید عمل کنیم تا شرایط ظهورش فراهم گردد، فرمودهاند: تا حدّاقل سیصد و سیزده نفر از بندگان صالح و مخلص جمع نشوند، او ظهور نخواهد کرد!
گاهی هم گفته میشود:
«. . . بشر از حضور فعّال آن حضرت در محرومیّت باقی بماند، تا آن زمان که از نسل پاکان، یاران حضرت بقیّة اللّه الاعظم به وجود آیند و آن حضرت را اقامه کنند.»
یاران امام علیه السّلام از انسیان، بیشمار است؛ مانند یمانی با لشکرش و خراسانی با سپاهش و سید حسنی با یارانش و گیلانی با اعوانش و جعفری با جمعیّتش و شعیب بن صالح با بیرقهای سیاهش، سایر احزاب شیعه که در آن سال قیام خواهند کرد و یا آنان که بعد از خروج به لشکرش ملحق میشوند، ولی آنچه که لازم به ذکر است، یاران خاصّ او است که در هنگام ظهور و بیعت و خروج همراه امام علیه السّلام خواهند بود.
یاران بر دو قسم است؛ یکی خاصّ الخاص که سیصد و سیزده نفرند و خاص که دههزار نفرند، فرق این دو قسم از چند جهت است.
دسته اوّل از طرف امام علیه السّلام در نواحی مختلف زمین در هنگام خروج و جنگ، فرمانداران و امرا (حکّام و علمدار) خواهند بود «. . . یارانش سیصد و سیزده نفر برای او آماده میشوند، آنان پرچمدارانند [ پنجاه نفراز این تعداد زن هستند.] »
اما دستۀ دوّم، تا زمانی که گروه اوّل در مکّه گرد هم نیایند، خود را ظاهر و آشکار نمیکند و در مسجد الحرام برای اخذ بیعت حاضر نمیشود، ظهور و بیعت بر اجتماع دستۀ اوّل خواهد شد، اما دستۀ دوّم اینگونه نخواهد بود.
پیش از بیعت همگانی، از عدهای از گروه اوّل بیعت خصوصی اخذ خواهد شد و آنها اطراف امام علیه السّلام را خواهند گرفت و از او دفاع خواهند نمود، اما گروه دوّم در بیعت عمومی و یا بعد از آن جمع خواهند شد.
البتّه هردو گروه اشخاص معیّنی هستند که نام و نام پدرانشان و نام محلهایشان در کتابی مسطور و در نزد آن حضرت و ائمّه اطهار علیهم السّلام مانند اصحاب سیّد الشهدا علیه السّلام محفوظ است.
به عبارت دیگر امتیاز آنها در این است که باید سیصد و سیزده تن جمع شوند تا حضرت خود را آشکار سازد و آنها فرماندهان و پرچمدارانند و دههزار نفر هم باید باشند تا از مکّه بیرون شده و خروج نماید و آنها برگزیدگان سری دوّم هستند، نه اینکه انصار و یاران امام، منحصر به این افراد است و نه وجود سیصد و سیزده تن در اصل ظهور آن حضرت مدخلیّت داشته باشد، بلکه اجتماع آنها در بروز و ظهور مدخلیّت دارد؛ چون ظهور آن حضرت، به انقضای مدّت معیّن و سرآمد حکمت و تحقق شرایط و ظهور علامات بستگی دارد؛ زیرا برای غیبت مدّتی و برای حجاب مصلحتی و ظهور را شرایطی هست.
پس امام در روز اوّل ظهور با سیصد و سیزده نفر به تعداد ارتش بدر، به عنوان فرماندهان و با دههزار سرباز خاص شروع خواهد کرد.
" خبرگزاری مهر "