اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

شیرینی های وانیلی ساده با گاناش شکلاتی ( 63 )


شیرینی عید,شیرینی عید نوروز,شیرینی ساده




مواد لازم برای 40 عدد شیرینی

آرد

2 فنجان

نمک

نصف ق چ

کره هم دما با اتاق

200 گرم

شکر

120 گرم

تخم مرغ بزرگ

1 عدد

عصاره وانیل

1 ق چ

 

طرز تهیه :


کره و نمک را با هم مخلوط نموده . پودر شکر را اضافه کرده هم بزنید سپس تخم مرغ و وانیل را اضافه کرده هم بزنید یکدست شود .



شیرینی عید,شیرینی عید نوروز,شیرینی ساده


آرد را در دو مرحله اضافه کرده هم بزنید تا خمیر سکدست شود و سپس خمیر را به قیف با ماسوره ستاره ای منتقل کرده و روی سینی ای که با کاغذ روغنی پوشانده اید به به شکل گل و با فاصله از خمیر بزنید و 15 دقیقه در فریزر بگذارید سرد شوند و سپس به مدت 15 – 17 دقیقه در فری که از قبل با دمای 160 درجه سانتیگراد گرم شده بگذارید بپزند و طلایی شوند سپس روی توری سیمی منتقل کنید تا به کاملا سرد شده به دمای اتاق برسند .


مواد لازم

خامه قنادی

نصف فنجان

کره

2 ق غ

شکلات رنده شده

180 گرم

نمک

یک هشتم ق چ

 
طرز تهیه :

خامه را در مایکروفر به مدت 45 – 60 ثانیه گرم کنید یا روی حرارت متوسط بگذارید از داغ شده از اطراف شروع به ریز جوش زدن کند .

در کاسه ای دیگر کره ، شکلات و نمک را مخلوط کرده خامه را رویشان بریزید و 5 دقیقه صبر کنید شکلات نرم شود سپس هم بزنید تا  گاناش یکدست شود و کناری بگذارید تا گاناش غلیظ شده و بتوانید با قیف روی شیرینی ها بزنید و هر دو شیرینی را به هم بچسبانید .

طنز جبهه ( 63 )

Image result for ‫تصویر رزمندگان اسلام‬‎



چیزی به غروب آفتاب نمونده بود و نمازمون داشت قضا می شد .


یکی ازبچه ها خیلی تند هردوتا نماز رو خواند ،


بهش گفتم : هردو تاش رو خوندی ؟!


گفت: آره دیگه ،


همش رو حفظ هستم فقط قنوت رو از رو خواندم !


خرمشهر آزاد شد : شعری از رویاپوراحمدگربندی

Image result for ‫مسجدجامع خرمشهر بعد از آزادی‬‎


شعری از رویاپوراحمدگربندی - این اشعار صرفا جهت مطالعه است


کپی برداری پیگرد قانونی دارد


********************************************************

از سفر کردۀ ما باز برید باز خبر


          باز بجویید که چه آمد بسرش باز خبر

          آن سفر کرده که چشمها بدرقۀ

          اوست ، باز برید باز خبر


          همره کاروان زمان

          مرا باز برید به بیشۀ نور

          در فراسوی تنگ زمان

          خبر از آتش و خون ، فریاد و عصیان بود 


          باد می ماند بر دروازۀ شهر نور

          شهر من ، شهر نبود آتش بود

          کوچه هایم دریا ، خانه هایم  در مِه گم


          باغها یم نیزار

          با من  آواز دهید

         نخلها بی سر ، می مانند


         کوهها بی یاور شَبگرد کوهساران می ماند

         دیگر آوای صدایش را هر شب

         دیگر از زمزمه های شبهایش


         در نخلستانها ، کوهها ، دشتها

         نمی آید باز

         بامن از مرد بگو

         که دیار خفتۀ من با آن بیگا ْنهِ ست

         با من از یار سفر کرده باز بگو


         با من از سجادۀ نور

        با من از پاکی و صفا ، باز بگو

        رفته رفته ، گل یخ می روید بر کوهسارها

        رفته رفته ،گل نسیان می روید بَر دشتها   

                                          

         با من از مرد بگو

        که به یک هل منْ

        از آسمان بی فروغ شهر


        پَر کشید

        همه جا کبر و غرور ، فریاد و عصیان است

        پُر فروغ چشمهایش را

        جامه های خاکیش را


        از یاد رفته

        همه را سودای زر اندوزی در سَر

        به زبان ، خاکسار دشت شقایقهایند !


        گل خورشید ، فقط در چشمهای تو جان می گیرد

        گل امید ، فقط در راه تو پا می گیرد

        آسمان دل من بارانی است


        طوفانی باید

        تا بَر سجادۀ نور

        از شهری خاموش

        به باغ شقایقها

        پروازی دوباره باید کردد

دیگران درباره من چگونه فکر می‌کنند؟/ تست روانشناسی


یک کارشناس ارشد روان شناس عمومی و مشاور کودک و خانواده در پاسخ

به این سوال که دیگران درباره من چگونه فکر می‌کنند، توضیحاتی را ارائه داد.

به گزارش جام جم آنلاین به نقل از باشگاه خبرنگاران، همه ما روزانه با افراد زیادی در تعامل و ارتباط هستیم. با توجه به اینکه انسان موجودی اجتماعی محسوب می‌شود بنابراین بسیاری از ما تمایل داریم که بدانیم دیگران چه تصوری نسبت به ما دارند. برای یافتن پاسخ این پرسش استفاده از آزمون‌های روانشناسی کمک کننده است. در این مطلب ما به شرح و تفسیر آزمون شخصیت دکتر فیل می‌پردازیم.


آزمون: من از نگاه دیگران چه شخصیتی دارم
۱ - در چه زمانی از روز بهترین و آرام‌ترین احساس را دارید؟
الف_ صبح
ب_ عصر و غروب
ج_ شب
۲ - معمولاً چگونه راه می‌روید؟
الف_ نسبتاً سریع، با قدم‌های بلند
ب_ نسبتاً سریع، با قدمهای کوتاه، ولی تند و پشت سر هم
ج_ آهسته تر، با سری صاف روبرو
د_ آهسته و سربه زیر
ه_ خیلی آهسته

۳ - هنگام صحبت کردن با دیگران
الف_ می‌ایستید و دست به سینه حرف می‌زنید.
ب_ دست‌ها را در هم قلاب می‌کنید.
ج_ یک یا هر دو دست را در پهلو می‌گذارید.
د _ دست به شخصی که با او صحبت می‌کنید، می‌زنید.
ه_ با گوش خود بازی می‌کنید، به چانه تان دست می‌زنید یا موهایتان را صاف میکنید
۴ - وقتی آرام هستید، چگونه می‌نشینید؟
الف_ زانو‌ها خم و پا‌ها تقریباً کنار هم
ب_ چهارزانو
ج_ پای صاف و دراز به بیرون
د_ یک پا زیر دیگری خم
۵ - وقتی چیزی واقعاً برای شما جالب است، چگونه واکنش نشان می‌دهید؟
الف_ خنده‌ای بلند که نشان دهد چقدر موضوع جالب بوده
ب_ خنده، اما نه بلند
ج_ با پوزخند کوچک
د_لبخند بزرگ (خنده با دهان بسته)
ه_ لبخند کوچک

۶ - هنگام ورود به یک میهمانی و یا یک جمع
الف_ با صدای بلند سلام و حرکتی که همه متوجه شما شوند، وارد می‌شوید
ب_ با صدای آرامتر سلام می‌کنید و سریع به دنبال شخصی که می‌شناسید، می‌گردید
ج_ در حد امکان آرام وارد می‌شوید، سعی می‌کنید به نظر سایرین نیایید

۷ - سخت مشغول کاری هستید، بر آن تمرکز دارید، اما ناگهان دلیلی یا شخصی آن را قطع می‌کند.
الف_ از وقفه ایجاد شده راضی هستید و از آن استقبال می‌کنید
ب_ به سختی ناراحت می‌شوید
ج_ حالتی بینابین این ۲ حالت ایجاد می‌شود
۸ - کدامیک از مجموعه رنگ‌های زیر را بیشتر دوست دارید؟
الف_ قرمز یا نارنجی
ب_ سیاه
ج_ زرد یا آبی کمرنگ
د_ سبز
ه_ آبی تیره یا ارغوانی
و_ سفید
ز_ قهوه ای، خاکستری، بنفش
۹ - وقتی در رختخواب هستید (در شب) در آخرین لحظات پیش از خواب، در چه حالتی دراز می‌کشید؟
الف_ به پشتب_ روی شکم (دَمَر)
ج_ به پهلو و کمی خم و دایره‌ای
د_ سر بر روی یک دست
ه_ سر زیر پتو یا ملافه
۱۰ - آیا شما غالباً خواب می‌بینید که:
الف_ از جایی می‌افتید
ب_ مشغول جنگ و دعوا هستید
ج_ به دنبال کسی یا چیزی هستید
د_ پرواز می‌کنید یا در آب غوطه ورید
ه_ اصلاً خواب نمی‌بینید
و_ معمولاً خواب‌های خوش می‌بینید

امتیازات
سؤال اول: الف (۲ امتیاز)، ب (۴ امتیاز)، ج (۶ امتیاز)
سؤال دوم: الف (۶ امتیاز)، ب (۴ امتیاز)، ج (۷ امتیاز)، د (۲ امتیاز)، ه (۱ امتیاز)
سؤال سوم: الف (۴ امتیاز)، ب (۲ امتیاز)، ج (۵ امتیاز)، د (۷ امتیاز)، ه (۶ امتیاز)
سؤال چهارم: الف (۴ امتیاز)، ب (۶ امتیاز)، ج (۲ امتیاز)، د (۱ امتیاز)
سؤال پنجم: الف (۶ امتیاز)، ب (۴ امتیاز)، ج (۳ امتیاز)، د (۵ امتیاز)، ه (۲ ا. متیاز)
سؤال ششم: الف (۶ امتیاز)، ب (۴ امتیاز)، ج (۲ امتیاز)
سؤال هفتم: الف (۶ امتیاز)، ب (۲ امتیاز)، ج (۴ امتیاز)
سؤال هشتم: الف (۶ امتیاز)، ب (۷ امتیاز)، ج (۵ امتیاز)، د (۴ امتیاز)، ه (۳ امتیاز) و (۲ امتیاز)، ز (۱ امتیاز)
سؤال نهم: الف (۷ امتیاز)، ب (۶ امتیاز)، ج (۴ امتیاز)، د. (۲ امتیاز)، ه (۱ امتیاز)
سؤال دهم: الف (۴ امتیاز)، ب (۲ امتیاز)، ج (۳ امتیاز)، د (۵ امتیاز)، ه (۶ امتیاز)، و (۱ امتیاز)
امتیازهایتان را جمع کنید. عدد به دست آمده را با جدول زیر مقایسه کنید و شخصیت خودتان را بشناسید.
دیگران درباره من چگونه فکر می‌کنند؟/ تست روانشناسی

نتیجه گیری
اگر امتیاز شما بالای ۶۰ است: دیگران در ارتباط و رفتار با شما شدیداً مراقب و هوشیار هستند آن‌ها شما را مغرور، خودمحور و بی نهایت سلطه جو می‌دانند، گرچه شما را تحسین می‌کنند و به ظاهر می‌گویند «کاش من جای تو بودم!»، اما معمولاً به شما اعتماد ندارند و نسبت به ایجاد رابطه‌ای عمیق و دوستانه با شما بی‌میل و فراری هستند.

اگر از ۵۱ تا ۶۰ امتیاز دارید:

بدانید دوستانتان، شما را تحریک پذیر می‌دانند، بدون فکر عمل می‌کنید و سریع از موضوعات ناخوشایند برآشفته می‌شوید، علاقه‌مند به رهبری جمع و تصمیم گیریهای سریع دارید (هرچند اغلب درست از کار درنمی آیند) دیگران شما را جسور و اهل مخاطره می‌دانند. کسی که همه چیز را تجربه و امتحان می‌کند، از ماجراجویی لذت می‌برد و در مجموع آن‌ها به دلیل ایجاد شرایط و بستر هیجانات توسط شما، از همراهی‌تان لذت می‌برند.
اگر از ۴۱ تا ۵۰ امتیاز به دست آوردید:

 به خود امیدوار باشید، دیگران شما را بانشاط، سرزنده، سرگرم کننده، جالب و جذاب می‌بینند.
شما دائماً مرکز توجه جمع هستید و از تعادل رفتاری خوبی بهره‌مند هستید. فردی مهربان، ملاحظه کار و فهمیده به نظر می‌رسید. قادر هستید به موقع باعث شادی و خوشی دوستانتان شوید و اسباب خنده آن‌ها را فراهم کنید و در همان شرایط و در صورت لزوم بهترین کمک برای اعضای گروه هستید.
اگر ۳۱ تا ۴۰ امتیاز نصیب شما شد:

 بدانید در نظر سایرین معقول، هوشیار، دقیق، ملاحظه کار و اهل عمل هستید. همه می‌دانند شما باهوش و با استعداد هستید، اما مهمتر از همه فروتن و متواضع هستید. به سرعت و سادگی با دیگران باب دوستی را باز نمی‌کنید. اما اگر با کسی دوست شوید صادق، باوفا و وظیفه شناس هستید. اما انتظار بازگشت این صداقت و صمیمیت از طرف دوستانتان را دارید گرچه سخت دوست می‌شوید، اما سخت‌تر دوستی‌ها را ر‌ها می‌کنید.
از ۲۱ تا ۳۰ امتیاز:
 
در نظر سایرین فردی زحمت کش هستید، اما متأسفانه گاهی اوقات ایرادگیر هستید. شما بسیار محتاط و بی نهایت ملاحظه کار به نظر می‌رسید. انسانی زحمتکش که در کمال آرامش و با صرف زمان زیاد در جمع بار دیگران را به دوش می‌کشد و بدون فکر و براساس تحریک لحظه‌ای و آنی هرگز نظر نمی‌دهد. دیگران می‌دانند شما همیشه تمام جوانب کار‌ها را می‌سنجید و سپس تصمیم می‌گیرید؛ و اگر کمتر از ۲۱ امتیاز داشتید: دیگران شما را خجالتی، عصبی و آدمی شکاک می‌دانند شخصی که همیشه سایرین برایش تصمیم می‌گیرند و از او مراقبت می‌کنند. کسی که اصلاً تمایل به درگیرشدن در کارهای گروهی و ارتباط با افراد دیگر را ندارد.
مرجان پلویی کارشناس ارشد روان شناسی عمومی و مشاور کودک و خانواده توجه به این نکته را حائز اهمیت دانست که هیچ کدام از تست یا ابزارهای روانشناسی به تنهایی و بدون شرح حال و مصاحبه بالینی مورد قبول نیستند.

" جام جم "

آبرو؛ ناموس اخلاقی جامعه

اخلاق اجتماعی، صیانت از عرض خود و دیگران



انسان موجودی اجتماعی است و همواره نیازمند تعامل با دیگران است؛ زیرا انسان به تنهایی نمی‌تواند نیازهای عاطفی و مادی و غیرمادی خود را برطرف کند؛ از همین رو هر انسانی در گام نخست نیازمند جفت و زوجی است که می‌تواند در این ساختار به بسیاری از نیازهای طبیعی پاسخی مناسب دهد. خانواده کوچک‌ترین و اصلی ترین واحد اجتماعی است که در میان انسان‌ها شکل می‌گیرد. بنابراین، مهم‌ترین و ابتدایی‌ترین تعاملی که هر فرد انسانی با دیگری دارد در این ساختار تعریف می‌شود. بر همین اساس، اخلاق خانوادگی نیز بخش اصلی اخلاق اجتماعی را تشکیل می‌دهد.

انسان در تعاملات اجتماعی باید دو دسته از اصول اخلاقی و قانونی را مراعات کند تا تعاملات در بهترین حالت صورت گیرد. قانون که بر اساس اصول عدالت سامان یافته، اجازه نمی‌دهد تا کسی از حدود خود گذشته و  متعرض حقوق دیگران شود؛ اما اخلاق نه تنها به این محدوده خلاصه نمی‌شود، بلکه زمینه را برای احسان و اکرام نسبت به دیگران فراهم می‌کند. اگر قانون و عدالت، اصل را بر مقابله به مثل می‌گذارد، اما اخلاق افزون بر این اصل، بستری را فراهم می‌آورد که شخص از حق خویش بگذرد و در مقام احسان، عفو و گذشت از خطا و خلاف دیگری داشته باشد و در مقام اکرام، حتی از حق خویش بگذرد و ایثارگری کند.
به سخن دیگر،  تعاملات اجتماعی در سه‌گانه عدالت و احسان و اکرام در چارچوب قانون و اخلاق سامان می‌یابد. البته قانون و عدالت به سبب فراگیر بودن، بهترین میزان و معیار برای ایجاد تعادل در رفتارهای اجتماعی و پاسخگویی قاطع به نیازهای افراد در چارچوب قانون است؛ اما در تعاملات اجتماعی نمی‌توان به این بسنده کرد؛ زیرا عواطف و احساسات انسانی را نمی‌توان در چارچوب قوانین و قواعد عادلانه محدود کرد؛ از این رو نیازمند قوانین و اصولی در سطح اخلاق احسانی و اکرامی هستیم تا بتواند ساختار جامعه را به انسجام و وحدتی مثال‌زدنی برساند.

اگر قانون مبتنی بر عدالت همان اسکلت فلزی و سنگ و آجر سازه اجتماع است، اخلاق در قالب مکارم اخلاقی، همان ملات است که این سنگ و آجر و فلز را به هم پیوند می‌زند و بر زیبایی سازه اجتماع می‌افزاید. از نظر قرآن و آموزه‌های وحیانی اسلام، مکارم اخلاقی ملات اجتماع را می‌سازد و پیوندی میان افراد انسانی ایجاد می‌کند که دارای متمایزات بسیاری هستند.


شکی نیست که هر انسانی به سه چیز مهم در زندگی هزینه بسیار می‌پردازد که شامل‌:


1. حفظ  و صیانت از جان و بقای خود و دیگران؛

2. حفظ و صیانت از مال خود و دیگران؛

3. حفظ و صیانت از عرض و آبروی خود و دیگران است.


پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم می‌فرماید: اِنَّ حُرمَهًْ عِرض المُؤمِنِ کَحُرمَهًْ دمِهِ و مالِهِ؛ حرمتِ حیثیت و آبروی مؤمن همانند حرمتِ جان و مال او است.(لئالی الاخبار، ج ۵، ص ۲۲۶)
امام جعفرصادق(ع) نیز می‌فرماید: المُؤمنُ حرامٌ کُلُّهُ: عِرضُهُ و مالُهُ و دَمُهُ؛ مؤمن سراسر وجودش حرمت است: حرمت آبرو، حرمت مال و حرمت خون و جان او. (مستدرک، ج ۹، ص ۲۳۹)
همچنین پیامبر گرامی اسلام در راستای امنیت اخلاقی جامعه می‌فرماید: لا تَخرِقَنَّ علی اَحَدٍ سِتراً؛ تو (برحذر باش) آبرو و حرمت احدی را هرگز متعرض مشو. (شهاب‌الأخبار، ص ۳۵۰)
حفظ و صیانت از آبرو و عرض به معنای حفظ همه آن چیزی است که انسانیت انسانی را می‌سازد؛ زیرا جان زمانی می‌ارزد که اصول انسانی آن حفظ شده بود؛ وگرنه جان بی‌اصول انسانی برای انسان‌ها کمترین ارزش را دارد؛ چرا که شرافت و کرامت انسانی برای خود انسان ارزشمندتر از هر چیزی است. از این رو انسان‌ها جان و مال خویش را برای عرض خویش و دیگران می‌دهند و این‌گونه نیست که کسی عرض خویش را برای جان و مال  بدهد مگر آنکه از فطرت انسانی خود خارج شده باشد.
به سخن دیگر، حفظ و صیانت از آبرو یعنی شخصیت انسانی خود و دیگران مهم‌ترین چیزی است که انسان آن را به عنوان امنیت خواهان است، به طوری که اگر امنیت شخصیتی او تامین نشده باشد، گویی هیچ تامینی برای او نشده و امنیتی فراهم نیامده است.
مولی امیرالمؤمنین‌(ع) در تقدم عرض نسبت به دوگانه جان و مال می‌فرماید: مِنَ النُبلِ أن یبذُلَ الرّجُلُ مالَهُ و یَصونَ عِرضَهُ؛ کسی که برای حفظ آبرو وحیثیت خود از مال و منالش می‌گذرد، نشانه اصالت و بزرگواری اوست.(فهرست غررالحکم، ص ۲۴۲)
آن حضرت به افراد هشدار می‌دهد که ارزش و اهمیت آبروی خود و دیگران را بدانند و کاری نکنند که آبروریزی شود؛ زیرا کسی که شخصیت خویش را از دست دهد همه چیزش را از دست داده است. ایشان می‌فرماید: مَن بَذلَ عِرضَهُ ذَلَّ؛ کسی که حیثیت و آبروی خود را می‌برد خودش را به پستی و خاک مذلّت افکنده است. (فهرست غرر، ص ۲۴۲)

امام حسن مجتبی(ع) احمق و بی‌خرد را کسی می‌داند که نمی‌داند با مال و عرض خویش چگونه برخوردی داشته باشد و آن را چگونه استفاده کند. ایشان می‌فرماید: السَّفیهُ، اَلأَحمقُ فی مالِهِ اَلمُتهاوَنُ فی‌عِرضِه؛ آدم سفیه و بی‌خِرد کسی است که در مصرف اموالش ابلهانه عمل می‌کند و نسبت به آبروی خود لاأبالی و سهل‌انگار است.(بحار، ج ۷۸، ص ۱۱۵)


صیانت از عرض و آبرو، از شخصیت انسانی


آبرو به معناى اعتبار، قدر، جاه، شرف، عِرض و ناموس است؛( فرهنگ فارسى معین). اما حقیقت آبرو و عرض، همان شخصیت انسانی است که خداوند آن را کرامت بخشیده و بر بسیاری از موجودات هستی برتری داده است.(اسراء، آیه 70) عرض هر کسی همان شخصیتی است که انسان در طول زندگی می‌سازد و آن را کسب می‌کند. البته عرض انسان محدود به شخصیت درونی و شاکله وجودی او نیست؛ بلکه هر آن چیزی که به این شخصیت و شخص مربوط است و در حقیقت شخصیت اجتماعی او را شکل می‌دهد، در حکم عرض و آبروی او است. از این رو، نمی‌توان عرض را محدود به شخصیت فردی و شاکله وجودی و باطنی فرد کرد، بلکه شامل شخصیت اجتماعی و همه کسانی است که با او پیوند خورده‌اند. از همین رو در تفسیر مفهوم عرض و آبرو، اعتبار اجتماعی، قدر و منزلت اجتماعی‌، شرافت و همچنین هر آنچه که ناموس او را شکل می‌دهد و خط قرمز او را نشان می‌دهد، به عنوان عرض و آبروی شخص مطرح است.
بر همین اساس اگر ما از مفهوم عرض و آبرو سخن می‌گوییم، مراد همین دایره وسیعی است که با الفاظی چون اعتبار و قدر و جاه و مانند آن‌ها بیان می‌شود. بنابراین وقتی از مفهوم و اصطلاح عرض و آبرو در قرآن و اسلام سخن می‌گوییم شامل همه چیزهایی است که می‌توان از واژه‌هایی چون تعفّف، وجیه و هر آنچه که لازمه معانى آن است به دست آورد.
 از نظر آموزه‌های وحیانی اسلام، حفظ شخصیت و کرامت انسانی مهمترین چیز در امنیت خرد و کلان اجتماع است. از این رو تامین امنیت اخلاقی و شخصیت افراد جامعه در دستور کار قرار گرفته و در قالب آموزه‌های معرفتی و حتی دستوری و به شکل بایدها و نبایدهای شرعی و  اخلاقی به آن توجه شده است. بسیاری از احکام مانند حرمت غیبت، تهمت، افترا، دشنام، ناسزا، قذف و مانند آنها در راستای حمایت از شخصیت و شرافت و کرامت انسانی وضع شده است و گاه حتی نه‌تنها در حوزه اخلاق بلکه در حوزه حقوق کیفری و جزایی احکام سخت و شدیدی وضع شده تا هر گونه تعرض به شخصیت و هتک حرمت‌ها و آبروی انسانی، موجب کیفر جزایی در دنیا و آخرت باشد. بنابراین، قوانین بازدارنده و پیشگیرانه و نیز مجازات و عقاب‌های متعددی از سوی شارع مقدس وضع می‌شود تا شخصیت و آبروی افراد حفظ شود و امنیت اخلاقی و ناموسی و عرضی افراد تامین گردد.
خداوند به صراحت در آیاتی بر حرمت هتک عرض و آبروی مردم تاکید داشته و هر گونه هتک حرمت و آبروریزی را حرام کرده و جزو گناه کبیره‌ای دانسته که مجازات آن دوزخ و عذاب آن است.(همزه، آیه 1؛ قلم، آیات 11 و 16)
پیامبر گرامی اسلام(ص) می‌فرماید: اَیُّها الناس! إنَّ دِماءَ کُم و اَعراضَکُم عَلَیکُم حرامٌ الی أَن تَلقَوا ربَّکُم؛ ای مردم! ریختن خون یکدیگر و لطمه زدن به حیثیت دیگران، تا وقت مردن و لقای پروردگارتان بر شما حرام است. (تحف‌العقول، ص ۳۱)
از نظر قرآن، آبروریزی حتی در پشت سر کسی در قالب غیبت نیز گناه است. غیبت سخنی در پشت سر کسی است که غیب شده آن را ناخوش داشته و نسبت به آن سخنان ناراحت می‌شود. غیبت نقل گفتار و عملی است که شخص غیب شده آن را انجام داده و در حقیقت شخص غیبت کننده در حال بیان واقعیت و حقیقتی است؛ اما چون گفتن آن سخن و رفتار در پیش غیبت شونده موجب ناخشنودی و ناراحتی وی می‌شود، بنابراین بیان این واقعیت پشت سر او غیبت دانسته می‌شود؛ اما اگر شخص سخن و رفتاری را نقل کند که دروغ باشد، این دیگر نه‌تنها مصداق غیبت، بلکه از مصادیق تهمت و افترا است که در برخی از موارد علاوه بر مجازات اخروی، در همین دنیا برای آن تهمت و بهتان مجازات قانونی و کیفری از سوی شارع مقدس وضع شده است.
از آنجا که غیبت، پشت سر گویی نسبت به اعمال شخصی است که واقعیت دارد، جایز نیست که در جایی مطرح شود که شخص حضور نداشته باشد(حجرات، آیه 12)؛ اما اگر شخص حضور داشته باشد و گفتن آن موجب رنجش وی می‌شود باید از آن اجتناب کرد؛ زیرا گفتن آن، موجب هتک حرمت و شخصیت او و موجبات آبروریزی است؛ البته خداوند به مظلوم اجازه می‌دهد تا به افشاگری دست زند؛ اما مظلوم افشاگر باید کاری نکند که شخصیت ظالم در حوزه‌های دیگر مخدوش شود. از همین رو، خداوند در قرآن اجازه نمی‌دهد تا حتی مظلوم جز در محدوده ظلمی که به او روا شده، دست به افشاگری زند و اگر بخواهد مطالبی را در حوزه‌های دیگر بیان کند که حتی واقعیت داشته باشد نباید متعرض آن حوزه‌ها شود و برای او جایز نیست؛ زیرا حفظ و صیانت از شخصیت و آبروی اشخاص جامعه بسیار ضروری است.(نساء، آیه 148)
از نظر قرآن بیان چیزهایی که شخص انجام نداده در قالب بهتان، موجبات اذیت و آزار شخص می‌شود. از همین رو، گناهی بزرگ است که مجازات آن نیز دوزخ است.(احزاب، آیه 58)
همچنین کسانی که در قالب تمسخر نام‌ها و القاب زشت بر دیگران می‌گذارند، به سبب حرمت‌شکنی نسبت به شخصیت مومن باید خود را آماده مجازات الهی کنند؛ زیرا مسخره کردن دیگری و لقب زشت گذاشتن شایسته نیست و کاری است که شخصیت مومن را می‌شکند و هتک آبرو می‌کند.(توبه، آیه 79؛ حجرات، آیه 11)

به هر حال، با توجه به اینکه  مسخره و هجو کردن مؤمن، موجب هتک آبروى وى می‌شود، حرام و گناه دانسته شده و از آن نهی شده است.(حجرات، آیه 11) البته اگرچه در آیه پیشین از آبروریزى سخنى به میان نیامده است، ولی باید گفت نهى از تمسخر در این آیه احتمال دارد به سبب این باشد که مسخره کردن، مایه وهن و شکستن اعتبار افراد مى‌شود؛ از این رو حرام دانسته شده است.


عوامل اصلی آبرومندی


گاه اشخاص گرفتار امور موهوم هستند و گمان می‌کنند عوامل آبرومندی مثلا پول و ثروت و فرزند و مانند آن است؛ در حالی که این‌ها عامل آبرومندی نیست تا نداشتن آن به معنای بی‌آبروی باشد. به عنوان نمونه خداوند در آیات 15 و 16 سوره فجر بیان می‌کند که ثروت و فقر به معنای اکرام و اهانت نیست. از همین رو دیدگاه کافران را نقد می‌کند که مردمان فقیر را خوار و اشرار می‌دانستند و حاضر به ایمان‌آوری نبودند.(ص، آیه 62)


از نظر قرآن مهم‌ترین عوامل آبرومندى حقیقی انسان عبارتند از:


1. ایمان:  ایمان، سبب آبرومندى و محبوب شدن در دل‌هاى مردم است(مریم، آیه 96) زیرا حقیقت آبرو و عرض آدمی همین ایمان است که خداوند به شکل نور در درون انسان‌ها می‌گذارد.
2. پاکدامنى: از نظر قرآن پاکدامنى، عامل اصلی آبرومندى  انسان است که شخص باید آن را برای خود و بستگان خویش حفظ کند و اجازه ندهد به هیچ شکلی مخدوش شود.(مریم، آیات 27 و 28)
3. عمل صالح‌: آبرومندشدن نزد دیگران در سایه ایمان و عمل صالح امکان‌پذیر است و انسان باید همواره به نیکوکارى و اعمال صالح به عنوان مهم‌ترین عامل آبرومندی در دنیا و آخرت توجه داشته باشد.(مریم، آیه 96؛ یونس، آیه 26)

عوامل و موجبات هتک عرض دیگران


از نظر قرآن کارهایی موجب می‌شود که هتک حرمت شود و آبروی کسی ریخته شود؛ از این رو این کارها حرام دانسته شده است. از جمله این کارها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:


1. تجسس(حجرات، آیه 12)؛ نهى از تجسّس در امور مؤمنان چه بسا به این جهت باشد که به طور معمول سبب دست یافتن به چیزهایى مى‌شود که وهن و بى‌آبرویى را در پى دارد. از همین رو این عمل حرام و گناه دانسته شده است.(المیزان، ذیل آیه)

2. افشای عیوب اهل ایمان: فاش کردن عیوب مؤمنان، از عوامل هتک آبرو است(نساء، آیه 148)؛ زیرا مقصود از «الجهر بالسّوء من القول» در آیه افشاى بدى شخص است. پس ممنوع بودن آن جز در مورد ظالم مى‌تواند به این دلیل باشد که افشاى بدى افراد، سبب هتک آبروى آنان مى‌شود. (مجمع‌البیان، ذیل آیه) امام صادق(ع) نیز می‌فرماید: عَوَرةُ المُؤمِنِ عَلَی المُؤمِنِ حرامٌ؛ فاش کردن عیوب و رازهای یک مؤمن، بر دیگر مؤمنان حرام است. (اصول کافی، ج ۴، ص ۶۳) پیامبر گرامی اسلام(ص) می‌فرماید: مَن مَشی فی عَیبِ اَخیهِ و کَشْفِ عَورَتِهِ کانَت اوّلُ خُطوَةٍ خَطاها وَضَعَها فی‌جَهَنّم! وَ کَشَف اللهُ عَوَرَتَهُ عُلی رُؤوسِ الخَلائِقِ؛ هر کس برای عیب‌جویی و فاش کردن اسرار برادر دینی‌اش قدم بردارد اولین قدم او ورود به جهنم خواهد بود! و خداوند اسرار و عیوب او را نزد همة خلایق فاش و علنی خواهد کرد. (لئالی‌الاخبار، ج ۵، ص ۲۴۱) همچنین امام جعفرصادق(ع) می‌فرماید: مَن کَشَفَ حِجابَ غَیرِه إِنکَشَفَت عَوراتُ نَفِسهِ؛ کسی که نسبت به مردم پرده‌دری کند پردة آبروی خودش دریده می‌شود. (کشف‌الغُمّة، ج ۲، ص ۳۲۹) پس باید توجه داشت که شخص افشاگر در دنیا بدون مجازات نخواهد ماند.


لزوم افشا و مجازات ظالمین حکومتی


اما افشاگری در مورد ظالم به ویژه ظلم‌های اجتماعی و حکومتی از آیه شریفه «الا من ظلم» استناد شده است. بدین معنا که وقتی ظلمی در جامعه و در جایگاه حکومت و نسبت به مردم صورت می‌گیرد، دیگر واگذاشتنی نیست و فرد ظالم باید مجازات و افشا شود و نیز جبران مافات حتی‌الامکان صورت گیرد. مواردی از قبیل: پیمان‌شکنی، خیانت، دروغگویی، خلف وعده، فریب دادن، اسراف، ریختن خون بی‌گناه، بردن آبروی افراد، شکستن کرامت انسان‌ها و زیرپا گذاشتن بیت‌المال و حقوق همگی گناه کبیره هستند که اگر در جایگاه اجتماعی و حکومتی انجام گیرد، باید حتماً افشاگری و مجازات در مورد مرتکبین انجام شود و تا حد امکان جبران مافات در مورد آنها صورت گیرد.

هنگامی که علی(ع) از خیانت «ابن هرمه» (مأمور بازار اهواز) اطلاع پیدا کرد، به رفاعه (حاکم اهواز) نوشت: وقتی که نامه‌ام به دستت رسید، فوراً «ابن هرمه» را از مسئولیت بازار عزل کن به خاطر حقوق مردم، او را زندانی کن و همه را از این کار با خبر نما تا اگر شکایتی دارند بگویند. این حکم را به همه کارمندان زیردستت، گزارش کن تا نظر مرا بدانند. در این کار نسبت به «ابن هرمه» نباید غفلت و کوتاهی شود والا نزد خدا هلاک خواهی شد و من هم به بدترین وجه تو را از کار برکنار می‌کنم. (دعائم الاسلام، قاضی نعمان، ص 532)

3. مسخره کردن: چنان‌که گفته شد، مسخره کردن مؤمن، موجب هتک آبروى وى می‌شود. لذا از این رفتار نهی شده است.(حجرات، آیه 11) امام جعفرصادق‌(ع) می‌فرماید: هرکس داستانی نقل کند و قصدش ظاهر ساختن بدی‌ها و ریختن آبروی مؤمنی باشد و بخواهد او را از چشم مردم بیندازد، خداوند متعال ولایت خود را از او برمی‌دارد و ولایت شیطان را جایگزین آن می‌کند.(ثواب و عقاب‌الاعمال، ص ۵۴۷)


4. اشاعه فحشاء: افشاگری نسبت به کار زشت دیگران موجب هتک حرمت‌ها می‌شود؛ لذا از هر گونه اشاعه فحشا با بیان آن منع شده است؛ زیرا هم حرمت‌ها را می‌شکند و هم شخصیت افراد را نابود می‌سازد.(نور، آیه 19) در حقیقت علاقه به شیوع فحشا، تأکید بر نهى از اشاعه آن است. تهدید سخت افراد یاد شده، چه بسا به این سبب باشد که اشاعه فحشا در باره مؤمنان، باعث آبروریزى آنان مى‌شود.
۵. تهمت: متّهم کردن دیگران، باعث هتک آبرو  عرض آنان می‌شود و شخص گناهی آشکار را به دوش می‌کشد و باید خود را آماده مجازات الهی کند.(نساء، آیه 112) خداوند در آیه 58 سوره احزاب مقصود از «یؤذون المؤمنین» به قرینه «فقد احتملوا بهتاناً»، تهمت زدن و نسبت ناروا به آنان است.
6. بدگمانی: اظهار سوءظن، عامل ریخته شدن آبروى مؤمن است. از همین رو اسلام بدگمانی و اظهار سوء ظن را حرام دانسته است؛ زیرا به صرف بدگمانی نمی‌توان آن را اظهار و آشکار کرد؛ چون موجب می‌شود تا این بدگمانی مسیر درست قضاوت و رفتار را به انحراف بکشاند.(حجرات، آیه 12) البته باید توجه داشت که نهى از سوءظن به اعتبار اظهار و ترتیب اثر بر آن است، نه مجرد بدگمانى در قلب، زیرا اظهار سوءظن، حیثیّت مؤمن را خدشه‌دار مى‌کند و از همین رو در قرآن از آن نهی شده است. (المیزان، ذیل آیه)
7. عیب‌گویی: بازگویى عیب دیگران حرام و مایه آبروریزى آنان می‌شود.(توبه، آیه 79؛ قلم، آیات 11 و 16) خداوند در آیه 11 سوره حجرات نیز از لمز نسبت به دیگران نهی کرده است. «لمز» در لغت به معناى عیب‌جویی و به دنبال عیب کسى رفتن است. (مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب؛ ذیل واژه) همچنین خدا در آیه 1 سوره همزه از هر گونه همز بازداشته است. «همز» در لغت به معناى غیبت کردن (مفردات الفاظ قرآن کریم،  راغب، ذیل واژه) و «همزه» به کسى گفته مى‌شود که بسیار مرتکب غیبت شود. (الکشّاف، زمخشری، ذیل آیه) و مقصود از آن، شکستن حریم دیگران و ریختن آبروى آنان است.
8. غیبت: چنانکه گفته شد غیبت، از عوامل هتک آبروی دیگران است لذا در اسلام و قرآن از آن نهی شده است.(حجرات، آیه 12) پیامبر گرامی اسلام می‌فرماید: در شب معراج برقومی گذر کردم که با ناخن‌های خود صورت‌هایشان را می‌خراشیدند. از جبرائیل حال آنها را جویا شدم، گفت: اینان کسانی هستند که غیبت مردم را می‌کردند و حیثیت و آبروی آنها را لکّه‌دار می‌ساختند. (مستدرک، ج ۹، ص ۱۱۹)

9. قذف: قذف به معنای بهتان زدن به دیگران و نسبت دادن زنا و زنازادگی به افراد است که در قرآن از آن به شدت نهی شده است؛ زیرا قذف موجب آبروریزى زنان پاکدامن می‌شود و شخصیت آنان را لکه‌دار می‌کند.(نور، آیات 4 و 5) البته قذف از جمله گناهانی است که شخص قاذف در همین دنیا باید به کیفر برسد و مجازات شرعی و حدود آن باید در باره وی به اجرا در آید. اینکه در قرآن دستور حدّ براى تهمت‌زننده به زن پاکدامن داده شده، بیان این معنا است که با قذف آبروی اشخاص ریخته می‌شود و شخص قاذف باید نسبت به این بی‌آبرویی پاسخگو باشد و مجازات شود. خداوند همچنین در آیاتی دیگر از قرآن مجازات برخی از هتک حرمت‌ها و آبروریزی را مجازات‌های دنیوی و اخروی و همچنین لعن الهی دانسته است.(نور، آیات 19و 23؛ همزه، آیات 1 و 4)


راه‌های صیانت از آبروی خود و دیگران


هر انسانی در جامعه از شخصیتی برخوردار است که باید از آن صیانت کند. همچنین آبرویی که قطره قطره جمع می‌شود را نباید به سادگی از دست داد و نباید اجازه بدهیم دیگران متعرض آن شوند یا خودمان متعرض آبروی دیگری شده و شخصیت او را در جامعه خوار و خفیف سازیم. همان‌طور که گفته شده است عرض و آبرو در اسلام همانند خون و مال از ارزش برخوردار است و باید از آن صیانت شود.
هر کسی موظف است کاری نکند که موجب خواری و آبروریزی شود؛ در حقیقت خود شخص باید آبروی خویش را در اصل حفظ کند و کاری نکند که آبرویش برود و بریزد. باید حرمت امامزاده را خود متولی نگه دارد؛ چنانکه امیرالمؤمنین‌(ع) می‌فرماید: لاتَفَعَلْ ما یَشینُ العِرضَ والاِسم؛ هیچ‌وقت به کاری اقدام مکن که باعث بدنامی و لطمه زدن به حیثیت تو می‌شود. (فهرست غررالحکم، ص ۲۴۲)
همچنین آن حضرت در این‌باره  می‌فرماید: لاتَجَعَلْ عِرضَکَ غَرَضاً لِنِبالِ القَولِ؛ آبرو و اعتبار خودت را آماج تیرهای حرف مردم قرار مده. (نهج‌البلاغه، نامة ۶۹) در حقیقت آبرو و حیثیّت تو در دست خود تو است و نباید کاری کنی که مورد حمله قرار گیرد و بی‌آبرو شوی.

باید توجه داشت که آبروی ریخته شده غیرقابل جمع است و کسی که آبرویش بریزد دیگر نمی‌تواند به حالت اول وشخصیت نخستین خویش بازگردد. امام صادق(ع) می‌فرماید: اذا رَقَّ العِرضُ اُستُصعِبَ جَمْعُه؛ وقتی آبرو ریخت و بی‌ارزش شد، دیگر جمع‌آوری و جبران آن دشوار خواهد بود! (اعلام‌الدین، ص ۳۰۳)



در آموزه‌های وحیانی اسلام راه‌هایی برای حفظ آبروی خود و دیگران بیان شده که در اینجا به برخی از آنها اشاره می‌شود:


1. گذشت از مال: گاه لازم است انسان برای حفظ آبروی خویش از مال بگذرد؛ زیرا مال برای حفظ جان و عرض اوست و باید در خدمت این دو امر باشد، نه اینکه انسان جان و عرض خویش را فدای مال کند. انسان کریم کسی است که برای آبروی خویش از مالش می‌گذرد. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: مِنَ النُبلِ أن یبذُلَ الرّجُلُ مالَهُ و یَصونَ عِرضَهُ؛ کسی که برای حفظ آبرو وحیثیت خود از مال و منالش می‌گذرد نشانه اصالت و بزرگواری اوست. (فهرست غرر، ص ۲۴۲) آن حضرت در جایی دیگر می‌فرماید: إنّ أفضَل الِفعالِ صِیانَة العِرض بِالمالِ؛ افضل اعمال انسان در آن است که مال و دارایی‌اش را سپر حیثیّت و آبروی خود قرار دهد. (وسائل، ج ۱۵، ص ۲۶۲) امام حسین(ع) می‌فرماید: اِنَّ خَیرَ مالِکَ ما وَقَیتَ بِهٍ عِرضَکَ؛ بهترین مال و دارایی تو آن است که در راه حفظ آبرو و حیثیت خود به کار بری. (بحار، ج ۴۴، ص ۱۸۹) از نظر امیرالمؤمنین(ع) دادن مال و صیانت عرض در حقیقت از دست رفتن مال نیست؛ بلکه به یک معنا حفظ آن است؛ زیرا مال ابزار حفظ و صیانت از شخصیت است. از این رو می‌فرماید: لَم یَذهَبْ مِن مالِکَ ما وَقی بِهِ عِرضَکَ؛ آن مالی که در راه حفظ شأن و آبروی خودت خرج می‌کنی در حقیقت تو آن را از دست نداده‌ای. (فهرست غرر، ص ۲۴۲)
2. عفت: از مهمترین راهکارهای قرآنی برای حفظ آبروی خویش آن است که انسان عفت ورزد. عفت ورزی می‌بایست در همه حوزه‌های اقتصادی، عاطفی و جنسی، رفتار اجتماعی و مانند آن‌ باشد. پس اگر از نظر وضعیت اقتصادی با مشکل روبه‌رو است، بهتر است که جار نزند و رفتار و گفتاری نداشته باشد که فقر و نداری او دیده شود؛ هر چند که دیگران می‌توانند با نگاهی به سیما و وضعیت زندگی او از فقر وی مطلع شوند، ولی باید خود نگوید.(بقره، آیه 273) کسی که عفت ورزد خداوند درهای گشایش خویش را به روی او باز می‌کند و او را دارا و غنی می‌سازد و امورات او را سامان می‌دهد.(همان؛ و نیز مریم، آیات 27 تا 30)
3. حجاب: یکی از مهم‌ترین ابزارها و راهکارهای حفظ و صیانت از عرض و آبروی خویش، استفاده از حجاب است. البته حجاب بر زن و مرد واجب است و فقط میزان و مقدار آن متفاوت است.(نور، آیه 31؛ احزاب، آیه 59) از نظر قرآن، حفظ آبرو چنان مهم است که حتی آدم(ع) و حوا(س) برای حفظ  وصیانت از آبروی خویش، با برگ‌های درختان، عورت خویش را پوشاندند.(اعراف، آیه 22؛ طه، آیه 121)
4. وجاهت: از راه‌هایی که انسان می‌تواند آبروی خویش را حفظ کند، وجاهت در رفتار است. اینکه وجیه باشد و کاری نکند که آثار نداری و مشکل و بحران از او آشکار شود. وجیه انسان موجهی است که آبروی خویش را در هر شرایط حفظ می‌کند.(آل عمران، آیه 45؛ احزاب، آیه 69)
5. ازدواج: بی‌گمان یکی از مهم‌ترین عواملی که آبروی اشخاص را در معرض خطر قرار می‌دهد، مسائل جنسی است که در جوانان به سبب شدت آن می‌تواند به رفتارهای پرخطر تبدیل شود. انسانی که در معرض خطر مسائل جنسی است برای حفظ خویش از بی‌آبرویی می‌تواند از راه‌هایی چون تقویت عفت و حیا، روزه گرفتن، ورزش کردن و کارهایی که ذهن را درگیر امورات دیگر می‌کند و قوای جنسی را کاهش می‌دهد بهره گیرد. این رویه‌ای است که شخص نسبت به مشکل جنسی خود باید انجام دهد؛ البته درباره مشکلات جنسی دیگران هر فرد انسانی موظف است تا شرایط نکاح و ازدواج دیگران را فراهم آورد تا جامعه به بحران جنسی و بی‌آبرویی گرفتار نشود. از این رو یکی از وظایف مردم و دولت و نظام ولایی اسلامی، ایجاد شرایط ازدواج جوانان است. خداوند می‌فرماید: وَأَنْکِحُوا الْأَیَامَى مِنْکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ؛ بى‏همسران خود و غلامان و کنیزان درستکارتان را همسر دهید؛ اگر تنگدستند خداوند آنان را از فضل خویش بى‌‏نیاز خواهد کرد؛ و خدا گشایشگر داناست.(نور، آیه 32)
6. تغییر شرایط: انسان گاه در شرایطی قرار می‌گیرد که موجب بی‌آبرویی می‌شود. در این شرایط باید به گونه‌ای عمل کرد که شرایط تغییر کند. حضرت مریم(س) برای آنکه آبروریزی نشود، شرایط را تغییر می‌دهد و به حکم الهی سکوت کرده و خود در مسئله وارد نمی‌شود؛ زیرا گاه عدم سکوت، خود موجب آبروریزی است. در شرایطی که نمی‌توان حق را بیان کرد، سکوت بهترین راهکار است.(مریم، آیات 25 تا 28) البته ایشان بر این باور ابتدایی بود که مرگ و فراموشی مردم از وجود شخص ایشان بهتر از آبروریزی است.(مریم، آیات 18 تا 23) همچنین حضرت یوسف(ع) برای رهایی از کار زشت و آبروریزی، تغییر شرایط و دوری از منطقه گناه و محیط آلوده را بهترین راهکار دانسته و حتی زندان را محیطی امن‌تر از حضور در محیطی می‌داند که آبروریزی شود و گناهی را مرتکب گردد که در قیامت باید پاسخگو باشد.(یوسف، آیه 33)
7. مرگ: از نظر آموزه‌های وحیانی اسلام، حفظ و صیانت از آبرو از چنان اهمیتی برخوردار است که انسان باید مالش را در راه حفظ و صیانت آن بدهد؛ به نظر می‌رسد که دادن جان برای حفظ آبرو در پیشگاه خدا ارزشمند است. به این معنا که اگر انسان در شرایطی قرار گیرد که گناهی مرتکب شود و آبروی او در پیشگاه خداوند برود و در روز قیامت خوار و ذلیل باشد، بهتر است در چنین شرایطی اهم و مهم کند. پس گاه همانند حضرت یوسف(ع) زندان رفتن را بهتر از بی‌آبرویی بداند.(یوسف، آیه 33) و گاه حتی برای آنکه آبروی اجتماعی و عرض او ریخته نشود از خداوند مرگ را بخواهد. درخواست مرگ برای رهایی از بی‌آبرویی یک درخواست منطقی است.(مریم، آیات 18 تا 23) به نظر می‌رسد انسان می‌تواند مرگ را به جان بخرد تا عرض و آبروی خود را در پیشگاه خدا بخرد. خداوند به کسانی که برای حفظ آبروی خویش از مال و جان می‌گذرند، یاری می‌رساند و ایشان را از بی آبرویی حفظ کرده و در پناه خویش می‌گیرد.(یوسف، آیات 23 و 24)
8. مناعت طبع: از راه‌های صیانت از آبرو و عرض، مناعت طبع در هنگام فقر و نداری است. از همین رو خداوند به این راهکار توجه داده و آن را حتی عاملی برای توجه و اهتمام خداوند به این بندگان و رهایی ایشان از فقر و نداری برمی‌شمارد.(بقره، آیه 273) امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: ماءُ وَجهِکَ جامدُ یُقطِرُهُ السُّؤالُ فَانظُر عِندَ مَن تُقطِرُهُ؟! آبرو و حیثیت تو به حال جمود و مصونیت است. با حاجت خواستن (از دیگران جمود آن آب شده) قطراتش ریخته می‌شود. تو (نیک) بنگر، نزد چه کسی این قطرات را خواهی ریخت؟!(نهج‌البلاغه، کلمة ۳۳۸)
شاعر پرآوازه، صائب تبریزی همین مضمون را به شعر درآورده و می‌گوید:
دست طلب که پیش کسان می‌کنی دراز
پل بسته‌ای که بگذری از آبروی خویش
9. رهایی از تعلقات دنیوی: حضرت علی(ع) می‌فرماید: ماصانَ الأعراضَ کَالإعراضِ عَنِ الدُّنیا وَ سُوءِ الأَغراض؛ برای حفظ شأن و آبرو، چیزی بهتر از پشت پا زدن به علائق دنیا و دست کشیدن از اهداف شوم و انحرافی وجود ندارد. (فهرست غرر، ص ۲۴۲) پس باید گاه از مال گذشت تا آبروی خویش و دیگران حفظ و صیانت شود.

10. حلالیت‌طلبی: امام صادق(ع) می‌فرماید: مَن کانَت لِأَخیهِ عندَهُ مَظلَمةٌ فی عِرضٍ او مالٍ فَلیُحلِّلْها مِنه مِن قبلِ أَن یأتِیَ یَومٌ لَیْسَ هناکَ دینارٌ و لا دِرهَمٌ!؛ هر کس به گردن او مظلمه و حقی از حیثیت یا مال برادر دینی خود دارد از او حلالیّت بطلبد، پیش از آنکه روزی فرا رسد که دیگر نه درهمی (برای جبران آن) وجود دارد و نه دینار!(لئالی‌الأخبار، ج ۵، ص ۲۳۳- بحار، ج ۷۵، ص ۲۴۳)


آثار حفظ آبروی خود و دیگران


در اسلام بر حفظ و صیانت از آبرو بسیار تاکید شده است؛ زیرا شخصیت انسان و انسانیت او به همین امر وابسته است. کسی که عرض و آبرو ندارد، شخصیتی ندارد و در حقیقت تمام انسانیت او به تباهی رفته  است. در اسلام بر حفظ آبروی دیگران حتی مجرم ظالم (نساء، آیه 148) و نیز متهم به جرم نیز تاکید شده است.(نساء، آیه 15؛ نور، آیات 4 و 11 و 13 و 15)

اگر کسی از عرض و آبروی خود یا دیگران دفاع کرده و صیانت نماید، خداوند برای چنین شخصی پاداش‌های بزرگی را فراهم آورده است.

در اینجا به برخی از آثار و برکات حفظ و صیانت از آبروی خود و دیگران اشاره می‌شود:


1. دوری از دوزخ: کسی که عرض دیگران را صیانت کند خداوند او را از دوزخ دور نگه می‌دارد. پیامبر گرامی اسلام(ص) می‌فرماید: مَن رَدَّ عَن عِرضِ اَخیهِ کانَ لَهُ سبعونَ اَلفَ حجابٍ مِنَ النّار؛ کسی که از حیثیت و آبروی برادر دینی خود دفاع کند برای او هفتاد هزار سپر از آتش جهنم خواهد بود.‌(بحار، ج ۷۵، ص ۲۵۳)
2. رهایی از لغزش در قیامت: امام رضا(ع) می‌فرماید: مَن کَفَّ عَن اَعراضِ المُسلِمینَ اَقالَهُ اللهُ عَثرتَهُ یَومَ القِیامه؛ کسی که از آبروریزی و لطمه زدن به حیثیت مسلمانان خودداری کند خداوند از لغزش‌های او در روز قیامت گذشت خواهد کرد.(بحار، ج ۷۵، ص ۲۵۶)
3. عزت: هر کسی عزت بخواهد باید متعرض نوامیس و عرض و آبروی مردم نشود. امام صادق(ع) می‌فرماید: شَرفُ المؤمِنِ صلاتُهُ بِاللّیلِ وَ عِزُّ المؤمِنِ کَفُّهُ عَن اَعراضِ النّاسِ؛ شرافت مؤمن در نماز شب خواندن او و عزّت و بزرگی او در عدم تَعرّض به حیثیت دیگران است.(فروع کافی، ج ۳، ص ۴۸۸)
4. پاداش بهشت: امام صادق(ع) می‌فرماید: منَ رَدَّ عَن عِرضِ اَخیهِ المُسلِمِ وَجَبَت لَهُ الجَنَّهًْ اَلبَتَّه؛ کسی که آبروی برادر مسلمان خود را حفظ کند، بهشت جایگاه او خواهد بود. (ثواب‌الاعمال، ص ۳۲۴)
5. صدقه: یکی از مهم‌ترین و برترین اعمال اجتماعی، صدقه دادن است که حتی افراد هنگام مرگ خواهان انجام آن می‌شوند در حالی که دیر شده و دستشان از دنیا کوتاه گشته.(منافقون، آیه 10) پیامبر گرامی اسلام(ص) درباره ارزش و اهمیت صیانت از آبروی افراد می‌فرماید: ما وَقی بِهِ المَرءُ عِرضَهُ کُتِبَ لَهَ صَدَقَهًْ؛ هر چیزی که انسان جهت حفظ حیثیت و آبروی خود (در محدودة شرع مقدس) بکار برد برای او صدقه نوشته می‌شود.(دُرج گُهر، ص ۱۴۸)

6. پوشش عیوب: صیانت از آبروی دیگران موجب می‌شود تا خداوند نسبت به او ستار باشد و عیوب او را در دنیا و آخرت بپوشاند. پیامبر گرامی اسلام(ص) می‌فرماید: مَن سَتَرَ علی اَخیهِ سَتَرَهُ اللهُ فی‌الدُنیا و الآخره؛ کسی که عیب‌پوش برادر دینی خود باشد خداوند حیثیت و آبروی او را در دنیا و آخرت محفوظ خواهد داشت. (شهاب‌الأخبار، ص ۱۹۵)


اعاده آبرو


اگر کسی آبروی خویش را برده باید تلاش کند تا آبروی از دست رفته را بازیابد؛ هر چند که بسیار سخت است ولی باید تلاش خود را بکند و با کارها و رفتارهای احسانی و اکرامی، آن را بازیابد.
اگر آبروی کسی را برده باید تلاش کند تا حیثیت او را برگرداند؛ همچنان‌که خود شخص باید برای اعاده حیثیت خویش تلاش کند؛ چنانکه حضرت یوسف(ع) برای اعاده حیثیت خود تلاش کرد.(یوسف، آیات 50 و 51)
کسی که در راستای اعاده حیثیت خویش تلاش می‌کند خداوند نیز او را یاری می‌رساند؛ چنانکه به پیامبر(ص) یاری رساند.(نور، آیات 11 و 15 و 19) زیرا خداوند به مسئله عرض و آبرو توجه ویژه دارد و برای حفظ آن کمک و یاری می‌کند. از همین رو خداوند در احکام و آموزه‌های وحیانی شریعت اسلام اهتمام ویژه‌ای به حفظ آبروى مؤمنان نشان می‌دهد.(نساء، آیات 15 و 112؛ نور، آیات 4 و 6 و 11 و 19 و 23؛ احزاب، آیه 58؛ حجرات، آیات 11 و 12)

کیک مرمرین ( 62 )

زمان آماده سازی

۲۰ دقیقه


زمان پختن
۶۰ دقیقه
درجه دشواری
آسان
مناسب برای
۸ نفر
۱/۲ پیمانه
کره
۲۲۰ گرم
آرد
۲ قاشق چای خوری
بیکینگ پودر
۱/۲ قاشق چای خوری
نمک
۱ پیمانه
شکر
۳ عدد بزرگ
تخم مرغ
۱/۴ قاشق چای خوری
وانیل
۱۶۰ گرم
آبدوغ
۴۰ گرم
پودر کاکائو

,کیک مرمرین, دستورغذایی, مارتا استوارت,[categoriy]




کیک مرمرین از مجموعه دستورغذایی های مارتا استوارت است که سایت آشپزی دستور پخت آن را برای شما آماده کرده است

وقتی شکلات و وانیل با هم در طبخ کیکی به کار بروند، نتیجه اش کیکی با جذابیتی دوبرابر است. دادن جلوه ی مرمرین به کیک بسیار آسان است. تنها لازم است که به وسیله چاقو کیک را با حرکات چرخشی هم بزنیم.


نکاتی در رابطه با تهیه ی این کیک:


۱- این دستور به کره اضافی برای چرب کردن قالب نیاز دارید.

۲- این دستور، به تخم مرغ در دمای اتاق نیاز دارد.

۳- در این دستور، از آبدوغ استفاده می شود. آبدوغ (buttermilk)، دوغ پس از گرفتن کره ، مایعی است که پس از گرفتن کره از خامه باقی می ماند.  می توانید  به جای آن از ترکیب  یک سوم شیر و  دو

سوم ماست استفاده کنید.

  1. فر را از قبل با دمای 176 درجه سانتی گراد گرم کنید. . قالب (نان یا کیک صبحانه به سایز 23 در 13 در 8 سانتی متر) را با، کره فراوان چرب کنید و کنار بگذارید. آرد، بیکینگ پودر و نمک را با هم مخلوط کنید و کنار بگذارید.
  2. با همزن برقی، کره (به دمای اتاق) را با شکر بزنید تا سبک و پفکی شود.سپس تخم مرغ ها را یکی یکی اضافه کرده و به خوبی هم بزنید. موادی که به دیواره های ظرف پاشیده را، تمیز کرده و با سایر مواد هم بزنید. سپس وانیل را به مواد اضافه کنید. حالا نیمی از آرد (ترکیب شده با سایر مواد خشک)، سپس آبدوغ و نیمه دیگر آرد را اضافه کنید. یک سوم از مایه کیک را کنار بگذارید.
  3. در ظرفی، پودر کاکائو را با یک چهارم پیمانه به اضافه 2 قاشق غذا خوری (120 میلی لیتر)، آب جوش مخلوط کنید و هم بزنید تا پودر کاکائو کاملا حل شود. سپس آنرا به یک سوم از مایه کیک که کنار گذاشتید، اضافه کنید و خوب هم بزنید.
  4. مایه کیک شکلاتی و وانیلی را با قاشق به صورت شطرنجی (یکی در میان) و در دو لایه ، در قالب آماده شده بریزید. سپس آنرا به وسیله چاقو (یا سیخ چوبی) با حرکات چرخشی هم بزنید.
  5. کیک را برای 40 تا 50 دقیقه در فر قراردهید، تا زمانیکه خلال دندانی که در وسط کیک فرو بردید و بیرون آوردید، تمیز باشد. در میان زمان پخت قالب را بچرخانید. بعد از خارج کردن کیک از فر، اجازه دهید 10 دقیقه در قالب خنک شود. سپس کیک را از قالب خارج کرده روی توری قراردهید تا کاملا خنک شود. می توانید کیک را در در دمای اتاق در ظرفی دربسته برای 3 روز نگه دارید.

منبع :

شیرینی خشک با روکش گاناش ( 61 )

زمان آماده سازی


۱۵ دقیقه
زمان پختن
۱۵ دقیقه
درجه دشواری
نیمه سخت
مناسب برای
۱۸ نفر
۳ لیوان
آرد
۲ عدد
تخم مرغ
۱ لیوان
ماست
۱ لیوان
شکر
۱ لیوان
روغن
۱ قاشق مرباخوری
بیکینگ پودر
۲ قاشق مرباخوری
وانیل

,[categoriy]



شیرینی خشک با روکش گاناش برای ۱۸ عدد شیرینی

  1. فر را روی ۱۸۰ درجه تنظیم کنید. شکر و تخم مرغ را با هم بزنید .
  2. سپس ماست و روغن را اضافه کنید و در نهایت آرد را با بیکینگ الک کرده اضافه کنید و در آخر عصاره وانیل . خوب ورز دهید و نیم ساعت استراحت به آن بدهید.
  3. سپس خمیر به قطر ۳ سانت باز کنید و با هر قالبی که دوست دارید قالب بزنید. اینجا پس از قالب زدن در قالب مافین قرار داده شده است . در دمای ۱۸۰ درجه ۱۵ دقیقه در فر قرار دهید .

منبع :

گفت‌وگوی جام‌جم آنلاین با خانواده شهید مدافع حرم حمیدرضا اسداللهی


"عشق" با هیچ پولی معامله نمی‌شود / به پیکر پدرش گفت اسرائیلی ها را کشتی؟! +عکس


قطعه 50 ردیف 2 شماره 14 ؛ برای خانواده شهید حمیدرضا اسداللهی این گوشه از بهشت زهرای تهران یعنی همه چیز...یعنی تکه‌ای کوچک از زمین که بوی بهشت می‌دهد؛ بوی جوان شهیدشان را. شهیدی که کیلومترها آن‌طرف‌تر از خاک کشورمان در حلب آسمانی شد. شهید مدافع حرمی که پیکرش چند شبانه روز در منطقه علمیاتی دشمن ماند؛ زیر باران گلوله و آتش. شهیدی که حالا 17 ماه است که در گلزار شهدای بهشت زهرا(س) آرام‌گرفته‌است.


به گزارش جام‌جم‌آنلاین، قرارمان با پدر و مادر شهید حمیدرضا اسدللهی سر مزار اوست؛ جایی که وعده‌گاه این خانواده ‌شده‌است از اولین روزهای زمستان سال 94. از روزی که پسر دوم خانه موقع نماز ظهر،درست همان لحظه‌ای که مشغول راز و نیاز با خدا بود، شربت شهادت نوشید. ما همین‌جا سر مزار حمیدرضا ، با شعبانعلی اسداللهی و منیره‌السادات مصطفایی، پدر و مادر این شهید مدافع حرم به گفت‌وگو می‌نشینیم. پدر ومادری که دلشان تنگ پسرشان است ، در طول مصاحبه بارها و بارها اشک به چشم‌شان می‌نشیند با این‌حال افتخارشان عاقبت بخیری فرزندشان است؛ عاقبتی که مایه سربلندی خانواده است.


پسرم عاقبت بخیر شد


« من هنوز هم چهار تا بچه دارم..سه تا پسر ، یک دختر». این را منیره‌السادات مصطفایی می‌گوید؛همین اول گفت وگو. همین اول که گل‌های میخک را یکی یکی دور سنگ مزار سفیدرنگ حمیدرضا می‌چیند.همین جاست که سرش را بالا می‌گیرد و می‌گوید: «حمیدرضا پسر دومم است. از خوش اخلاقی اش هرچه بگویم کم گفته‌ام...مرتب دست من را می‌بوسید ، دست پدرش را می‌بوسید. اگر یک موقعی پدرش از او گلایه می‌کرد ، محال بود که جواب تندی بدهد ، همیشه با تواضع با ما برخورد می کرد.»

بعد با دست راستش روی حروف اسم پسرش روی سنگ مزار دست می‌کشد و می‌گوید:« یک ویژگی دیگر حمیدرضا نماز سروقتش بود... نماز اول وقت. هرکجا بود هرکاری می کرد، نماز اول وقت را فراموش نمی‌کرد...»

این را که می‌گوید انگار یاد خاطره‌ای افتاده باشد چند لحظه ساکت می‌شود و بعد دوباره ادامه می‌دهد: «حتی وقتی به شهادت رسید هم در عملیاتی که حضورداشت، برای نمازرفته بود... سر نماز بود که ترکش خورد...»

می‌پرسم هیچوقت فکرش را می‌کردید که شهید بشود؟

می‌گوید:« فکرش را نمی‌کردم شهید بشود، اما مرتب می‌گفت مادر دعا کن من سرباز امام زمان(عج) بشوم. حتی یادم است یک سال قبل از شهادتش ، یکی از دوستان نزدیکش به اسم هادی ذوالفقاری به شهادت رسید. از آن به بعد مرتب به من می‌گفت: مادر دعا کن من عاقبت بخیر بشوم. می‌گفتم چرا نشوی؟! حتما عاقبت به خیرمی‌شوی حمید آقا . می‌گفت: مادر دعا کن شهید بشوم و عاقبت بخیر بشوم.»


عاشق شهادت بود


حالا 520 روز از عاقبت بخیری حمیدرضا اسدللهی می‌گذرد و منیره‌السادات مصطفایی در تمام این روزها بارها و بارها خاطرات بودن حمیدرضا را در ذهنش دوره کرده است:« یادم است یک بار یک بنر بزرگ از همان دوستش که شهید شده بود در محله‌مان دیدم . غروب همان روز تا حمیدرضا را دیدم گفتم حمیدآقا من وقتی بنر دوستت را در محله دیدم پاهایم سست شد ، جان راه رفتن نداشتم؛ خدا به خانواده‌اش صبر بدهد...گفت مادر اگر من شهید بشوم می‌خواهی چکار کنی ؟ اگر بنر من را ببینی چکار می‌کنی؟»

می‌پرسم: اصلا از سوریه رفتنش خبر داشتید؟

می گوید: «حمیدرضا جزو نیروهای جهادی بود و ماموریت زیاد می‌رفت، لبنان ، عراق ، پاکستان و ... اما این‌بار یک روز قبل از اینکه بخواهد اعزام شود، آمد و گفت مادر می‌خواهم بروم سوریه از حریم انقلاب اسلامی‌مان و از حرم حضرت زینب(س) دفاع کنم. گفت فرمانده‌مان گفته باید از پدرومادر رضایت بگیری. من اول گله کردم که حمیدرضا تو دوتا بچه کوچک داری ، چطوری دلت می آید اینها را بگذاری بروی؟ گفت وظیفه من است که از اسلام دفاع کنم . من هم چون می‌دانستم تصمیم‌اش را گرفته مخالفت نکردم. گفتم من از حضرت زینب(س) خجالت می‌کشم جلوی تورا بگیرم.»



من اینجا در گلزار شهدای بهشت زهرا(س) ، روبه‌روی مادری نشسته‌ام که با همه دلنگرانی‌ها یک کاسه آب پشت سر پسرش ریخته ، او را از زیر قرآن رد کرده و ته دلش آرزو کرده که پسرش صحیح و سالم برود و بگردد. مادری که می‌گوید:« ولی خانم خبرنگار، پسرم از بس مشتاق بود از بس عاشق شهادت بود ، عاشق اینکه سرباز امام زمان(عج) بشود ، حتی ماندش در حلب یک ماه هم طول نکشید و روز بیست و چهارم اعزامش در یک عملیات شهید شد. »

لحظه شهادت پسر را مادر ندیده است؛ روایتش را اما بارها و بارها شنیده و در ذهنش تصویر این لحظه را لابد بارها و بارها مرور کرده که می‌گوید:«حمیدرضا چون به زبان عربی تسلط زیادی داشت آنجا جزو نیروهایی بود که برای شناسایی منقطه می‌رفتند. انگار آن روز هم برای شناسایی رفته‌بود که موقع نماز ، وقتی مشغول خواندن نماز بود یک ترکش به شاهرگش اصابت می‌کند. دوستانش می‌گفتند همانجا زیر لب چندمرتبه الله اکبر و یا حسین(ع) و یازهرا(س) زمزمه کرده بود و به آرزویش رسیده بود...به من گفتند که پیکر حمیدرضا چهار روز روی زمین مانده‌بود، آخر هم دوستانش طناب به پایش بسته بودند و سینه خیز 500 متر او را به عقب کشیده بودند تا دست داعشی‌ها نیفتد»


روزهای سخت دلواپسی و بی‌خبری


حرف‌های منیره‌السادات مصطفایی به اینجا که می‌رسد اشک می‌نشیند توی چشم‌هایش. بغض راه گلویش را می‌بندد و آهسته می‌گوید: «ما اول خبر شهادت را در اینترنت دیدیم... بعد تکذیب شد، بعد دوباره گفتند زخمی‌شده ..باز تکذیب شد..بعد شنیدیم اسیر شده که بازهم تکذیب شد... آن چهار روز تا شنیدن خبر قطعی شهادتش به ما به اندازه چندین سال گذشت... من الان حال مادرانی را که فرزندشان جاویدالاثر شده درک می‌کنم...خدا به آنها چه صبری داده است.»

چهار روز ، از یک شنبه تا 5 شنبه، برای این زن یعنی دلواپسی ؛ یعنی نگرانی، یعنی دلشوره مداوم... روزهایی که پیکر پسرش در میدان رزم زیر باران گلوله و آتش روی زمین مانده بود:« من خیلی به حمیدرضا وابسته بودم ...خیلی زیاد...فکر می کردم اگر یک روزی خبر شهادتش را بشنوم، اگر یک روزی پیکرش را ببنیم، حتما می‌میرم. اما روزی که صورتش را در معراج شهدا دیدم . خدا صبری به من داد که خودم هم باورم نمی‌شد...به چهره نورانی حمیدرضا نگاه می‌کردم به اینکه سه روز در منطقه عملیاتی مانده‌بود اما انگار نه انگار...کاملا نورانی بود و می‌درخشید...»


این عشق با هیچ‌پولی معامله نمی‌شود


او چهره نورانی حمیدرضا را داخل تابوت دیده؛چهره عزیزش را... روی چشم‌هایش دست کشیده...روی صورتش ...روی لبهایی که همیشه دستهای مادر را مهربانانه می بوسیدند؛ هنوزهم که هنوز است یادآوری این لحظه دلش را آتش می‌زند، هنوز هم که هنوزاست وقتی چشمش به محمد و احمد فرزندان او می‌افتد بغض سریع می‌آیدوراه گلویش را می‌بندد:« با همه این ها متاسفانه ما حرف‌های زیادی بعد ازشهادت حمیدرضا شنیدیم. همسرم می‌گوید گوش‌ات به این حرف‌ها نباشد... مثلا به گوش‌مان می‌رسد که به خانواده این شهدای مدافع حرم، ماهی 40 میلیون تومان می‌دهند! درحالیکه اصلا حقیقت ندارد. من به این‌ها می‌گویم که شما حاضرید برای چند میلیون تومان حتی یک انگشت فرزندتان زخمی شود؟ که حالا ما جان فرزندمان را در ازای پول داده باشیم؟! می‌گویم ما بعدا فهمیدیم که پسر من وقتی می‌خواست به سوریه اعزام شود رفته بود 2 میلیون تومان پول قرض کرده بود و برای مردم سوریه دارو خریده و با خودش برده بود. واقعا یعنی او برای پول رفته بود سوریه؟! پسر من عاشق بچه هایش بود ،عاشق همسرش بود ، عاشق خانواده‌اش بود اما به خاطر اهل بیت از همه اینها گذاشت... یعنی در مرتبه بالاتری عاشق اهل بیت بود و این عشق با هیچ پولی معامله نمی‌شود.»



منیره‌السادات مصطفایی حالا دوباره سر مزار پسرش نشسته‌است، روبه‌روی تصویر او؛ روی چهره خندان پسرش دست می‌کشد و می‌گوید: « پسر بزرگش خیلی بهانه بابا را می‌گیرد. شب‌ها همیشه خواب پدرش را می‌بیند و بعد بیدار می‌شود گریه می‌کند ... الان در خانه ما مدتهاست کسی کلمه بابا را به زبان نیاورده به پسر کوچکم گفته‌ایم مبادا به پدرت، بابا بگویی و این بچه هم دلش بابا بخواهد ... پسر کوچکش هم که آن موقع دوماهه بود، الان نزدیک دوسالش است با اینکه بابایش را به یاد ندارد اما یک‌بار از من آب خواست، من لیوان را پر کردم و دادم دستش . همه آب را یک نفس سر کشید، بعد دوباره آب خواست. دوباره لیوان را پرکردم . دیدم این آب را برد جلوی عکس پدرش گرفت؛یعنی که پدر من آب می‌خواهد... این بچه‌ای است که پدرش را یادش نمی‌آید اما حتی او هم می‌داند پدرش تشنه از این دنیا رفته‌است...»


برای عاقبت بخیری پسرم دعا کردم


دنباله حرف‌های مادر حمیدرضا را حالا پدرش به‌دست می‌گیرد؛ شعبانعلی اسداللهی که می‌گوید:« با توجه به روحیاتی که من از حمیدرضا سراغ داشتم، همیشه منتظر یک اتفاقی درآینده این پسر بودم، اما نمی دانستم چه اتفاقی...»

حالا این اتفاق خاص 29 آذرماه 94 در زندگی حمیدرضا افتاده‌است؛ اتفاقی که عنوان شهید برایش به ارمغان آورده، اتفاقی که برای پدر خانواده یادآور روزهایی است که حمیدرضا برای پرکشیدن همه چیز را آماده می‌کرد. شعبانعلی اسداللهی در ادامه می‌گوید:« من چندین سال است که توفیق دارم خدمه حج باشم. سال 94 هم به همین ترتیب بود، یادم است این امکان فراهم شد که حمیدرضا هم خدمه حج بشود،اما قبول نکرد وگفت بابا من کارهای نیمه تمامی دارم که باید به آنها برسم. بعد چون چندسالی بود که در بحث تدارکات اربعین برای بچه‌های دانشجو ونیروهای جهادی فعال بود، انصراف داد ونیامد. اما روز عرفه با من تماس گرفت و گفت: من کربلا هستم، شما از عرفات من را دعا کنید ، من هم از کربلا شما را دعا می‌کنم.یادم است که در طواف آخر حج تمتع ، درطواف هفتم که می‌گویند طواف دعاست،گفتم خدایا خودت این بچه را در دنیاوآخرت عزتمند و عاقبت بخیر بگردان... »

حالا رد اشک روی صورت شعبانعلی اسداللهی است، سکوت می‌کند چند لحظه و بعد ادامه می‌دهد :« حمیدرضا درماموریت های جهادی زیادی درخارج از کشور شرکت می‌کرد، اما اواخرسال93 یک بار عکس را در تلگرام در کنار حرم حضرت رقیه(س) دیدم،بعد که برگشت ایران گفتم بابا سوریه رفته بودی؟ گفت چه اشکالی دارد،آنجا هم به نیروهای جهادی نیاز دارند. بعد گفت بابا بحث ما بحث مرزهای جغرافیایی نیست. بحث ما بحث اسلام است. شما از من راضی نباشید اگر من یک قدم از مرزهای اسلام فراتر بگذارم...من همیشه درچهارچوب این مرزحرکت می‌کنم.»



حمیدرضا برای دفاع از مرزهای اسلام رفت


مرزهای اسلام؛ این حرف برای این پدر و پسر از همان موقع شد حجت و دلیل. دلیل همه کارها،همه آمدن‌ها و رفتن‌ها:« حمیدرضا همین‌طوری از من رضایت گرفت برای اینکه درجهاد حق در سوریه شرکت کند. گفت اینجا هم مرز اسلام است ،مرزی که باید از آن دفاع کنیم.»

دفاعی که حالا حمیدرضا در راهش از جان گذشته‌است. پدر اما هنوز این رفتن را باورندارد :« وقتی پیکر حمیدرضا بعدازشهادتش به ایران برگشت به ما اطلاع دادند که به معراج شهدا برویم. من چون برادرم هم شهید شده و سالها مفقودالاثر بود تا اینکه بالاخره رجعت کرد، بارهاو بارها معراج شهدا رفته بودم.اما آن روز حال غریبی داشتم. یکی ازدوستان هم زنگ زد و گفت بچه های حمیدرضا را بخودتان نبرید بگذارید همان چهره قبلی‌اش در یاد بچه ها بماند. من آنها را بیرون محوطه نگه‌داشتم و خودم رفتم داخل معراج. اما در تابوت که باز شد دیدم چهره پسرم می درخشد...راحت خوابیده‌بود، آرامِ‌آرام. من چون به پسر بزرگ حمیدرضا قول داده بودم که بابایش حتما برمی‌گردد سریع رفتم بچه‌ را بغل کردم و با خودم آوردم داخل. فقط گفتم: ببین بابا حمید خوابیده قول بده بیدارش نکنی... صدایش نزنی ...بگذار همینطور آرام بخوابد.. این بچه وقتی به پدرش رسید گفت : بابا، اسرائیلی ها را کشتی؟! بعد صورتش را نوازش کرد و بوسید...»


دیداری که آرام‌بخش روح مان شد


بعد ازشهادت حمیدرضا ، یک دیدار غیرمنتظره آرامش خاطر را به این خانواده بازگردانده است؛ دیداری که میزبانی ‌اش به عهده مقام معظم رهبری بوده است. شعبانعلی اسداللهی درباره این خاطره می‌گوید: « ایام فاطمیه بود، به پیشنهاد یکی از دوستان رفتیم بیت. من و پسر بزرگ حمیدرضا رفتم قسمت مردانه. اتفاقا آن شب منبر آقای پناهیان در وصف شهید حمیدرضا اسداللهی بود. آخرهای جلسه بود که دیدم یکی ازمحافظین جلو آمد و گفت با من بیایید. من چون بچه توی بلغم خوابیده بود گفتم: بچه خوابیده است. گفت اشکالی ندارد ... از جا که بلند شدم گفت شما امشب شام را با حضرت آقا می‌خورید. من خیلی خوشخال شدم. رفتیم قسمت پشت سالن،منتظر ایستادیم تا حضرت آقا از راه برسد. ایشان به قسمت پشتی سالن آمدند و بعد از دیده بوسی، به ایشان گفتند که این منبری که حاج آقا پناهیان رفت درباره شهید این خانواده بود. تبسم خاصی کردند و با آرامش به نوه من نگاه کردند... این دیدار خیلی غیرمنتظره بود اما انگار آبی بر آتش بی قراری ما ریخته‌باشند بعد از این دیدار خیلی آرام‌تر شدیم.»


مینا مولایی - خبرنگار جام‌جم آنلاین

عکس امام(ره) پشت موتور پلیس عربستان / روز کریسمس در آلمان با صدای آهنگران


یکبار یکی از عکس‌های امام را که برچسب داشت پشت موتور یک پلیس سعودی چسباندم، حاج ستّار نگاه می‌کرد و می‌خندید. بعد از چند روز آن پلیس و موتور را دیدیم، پلیس هنوز عکس را ندیده بود.

به گزارش جام جم آنلاین، «آب هرگز نمی‌میرد» عنوان کتابی است که خاطرات سردار میرزا محمد سلگی را در بر می گیرد کتابی که توسط حمید حسام تدوین شده و مملو از رشادت و ایستادگی است. همچنین مقام معظم رهبری هم بر آن تقریظی نوشته اند.

خاطرات این کتاب از ابتدای تولد جانباز سلگی آغاز می‌شود و بخش اعظم آن در دوران دفاع مقدس می‌گذرد. سلگی فرمانده همیشه در صحنه گردان حضرت اباالفضل (ع) تیپ انصارالحسین(ع) همدان بوده است که در آن ویژگی‌های بسیاری است که اشاره به هرکدام از آنها مطلبی مفصل را می‌طلبد اما در این مطلب کوتاه دو تکه از این کتاب را با هم می‌خوانیم.

عکس امام خمینی(ره) پشت موتورسیکلت پلیس عربستان

...زیر لب دعا کردم که خدایا کمکم کن تا این عکس‌ها را به زائران سایر کشورها برسانم.

از بخت من، یکی از چرخ‌ها از زور سنگینی ساک شکست و جدا شد. حالا نه می‌شد آن را بغل کرد و نه روی زمین کشید. در پوشش و حصار چند نفر حرکت می‌کردم تا به سالن کنترل نهایی رسیدیم. ساک و من هر دو مشکوک بودیم. این را از نوع نگاه پلیس‌های سعودی می‌فهمیدم. زیر لب «وجعلنا» می‌خواندم، انگار که پشت میدان مین دشمن در نیمه شب قرار گرفته‌ام.

از گذر آخر که گذشتیم، حاج ستار ابراهیمی گفت: «حاج میرزا زائران با ساک خالی می‌آیند و با سوغات برمی‌گردند. اما انگار توی این ساک یک خبراییه.»

به هتل رسیدیم و ساک را باز کردیم تا آنجا به ستار نگفتم داخل ساک چیست، وقتی چشمش به عکس‌های امام افتاد، یکی از آنها را به چشمش چسباند و گفت: «حق داشتی حاجی، با این عکس‌ها حسابی دل عاشقان امام شاد می‌شود.»

برای ستّار این شکل جاسازی جالب بود. با او بیشتر عکس‌ها را تحویل بعثه دادیم و تعدادی پیش خودمان ماند. وقتی برای نماز به مسجدالنبی می‌رفتیم، آنها را بین مسلمانان سایر کشورها تقسیم می‌کردیم، البته دور از چشم پلیس‌ها.

یکبار یکی از عکس‌ها را که برچسب داشت پشت موتور یک پلیس سعودی چسباندم، حاج ستّار نگاه می‌کرد و می‌خندید. بعد از چند روز آن پلیس و موتور را دیدیم، پلیس هنوز عکس را ندیده بود.

گاهی با ستّار، دشداشه عربی می‌پوشیدیم و عکس‌ها را زیر لباس‌هایمان پنهان می‌کردیم و وقتی شرایط را مناسب می‌دیدیم حتی پشت شیشه مغازه‌دارانی که اظهار تمایل می‌کردند، می‌چسباندیم...



روز کریسمس در آلمان با صدای آهنگران


...ایام کریسمس و عید مسیحیان رسید. آلمانی‌ها سرتاسر راهروها را با بادکنک‌های رنگی و گل‌های کاغذی تزئین کردند و جلو هر بخش یک کاج کوتاه طبیعی با عکس بابانوئل گذاشتند و موزیک‌های آلمانی پخش کردند، البته خیلی آرام که سر و صدای ما بلند نشود.

روز اول ژانویه، یکباره همان صدای آرام به یک صوت بلند تبدیل شد، اما نه به زبان آلمانی بلکه صدای آشنایی که در جبهه‌ها با آن مأنوس بودیم؛ صدا حاج صادق آهنگران.

اتاق می‌لرزید و آهنگران می‌خواند: «با نوای کاروان، بار بندید همرهان، این قافله عزم کرب و بلا دارد» با ویلچر از اتاق خارج شدم. یکی از جانبازان به نام کاظمی داشت با سیگار بادکنک‌ها را یکی یکی می‌ترکاند. نوار آهنگران را او در دفتر پرستاری داخل ضبط گذاشته بود و بیمارستان را به هم ریخت.

آلمانی‌ها می‌پرسیدند: «موسیقی ایرانی است؟!»

ما هم گفتیم: «بله».

آلمانی‌ها اگرچه از اقدام مستقیم و ناهماهنگ کاظمی خوش‌شان نیامده بود، ولی فکر می‌کردند که او خواسته است در شادی کریسمس با آنها همراهی کند.


 " جا جم "