اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

برنامه جزء ترتیل قرائت قرآن در ماه مبارک رمضان 1395 ، به صورت زنده از شبکه های سیما:

  برنامه ترتیل جزء خوانی ختم قرآن از شبکه های سیما در ماه رمضان 1395

**********************************************************

شبکه یک =   ساعت  4:20 صبح

شبکه دو =     ساعت 11 ظهر

شبکه سه =    ساعت 14:45 عصر

شبکه چهار =  ساعات 2:20 بامداد *   ظهر11:30

شبکه پنج ( تهران ) =   ساعات  13:40 ظهر *  19 عصر

شبکه آموزش  =   ساعت  17 عصر

شبکه قرآن =   ساعات 4:20 صبح  *  18 عصر

شبکه  جام جم =  ساعات  13:30 ظهر  *  19 عصر  *  3 بامداد

شبکه افق = ساعت   18:30 عصر

شبکه کودک و نوجوان = ساعات  4 صبح  *  14  ظهر  *  16 عصر  *  20 شب

" رویا "

" در زندگی چگونه ایم ؟؟؟ ! " :

رانندگی بین خطوط

 

" خبرگزاری مهر "                                                                                                                                                                   

" حکمت روزه در جدا شدن از تعلقات است/ رمضان ذنوب را می سوزاند " :

 

   
 
    

ماهی که ذنوب را می سوزاند

حجت الاسلام ابوالقاسمی در ابتدای گفتگو با تبیین ماه مبارک رمضان، به فرصت های این ماه پربرکت اشاره کرد و گفت: برای بحث در مورد هر موضوعی باید در درجه اول خود آن موضوع را شناسایی کرد، مثلا روایت در مورد خود ما  آدم ها می گوید «اَلّناسُ معادِنُ کَمَعادِنِ الَّذهَبِ وَ الْفِضَّةِ» انسان ها مثل معدن های طلا و نقره می مانند ولی کشف نشده دفن می شوند. یعنی خود ما انسان ها نیز قیمتی هستیم ولی کشف نشده ایم. ماه رمضان هم همینطور است و قیمتی است لذا اول باید خود آن قیمت شناسایی شود.

وی افزود: لذا بخش اول تبیین خود ماه رمضان است. در روایتی آمده است که چرا ماه رمضان را رمضان نامیده اند؟ پیامبر فرمود «لانّ رمضان یرمض الذنوب»، چون رمضان ذنوب را می سوزاند و از بین می برد. در اسناد دیگر در مورد ماه رمضان به عنوان «فَضَّلْتَهُ عَلَى الشُّهُورِ» یاد می شود یعنی ماهی که بر همه ماه ها فضیلت دارد.

این کارشناس دینی ادامه داد: آیه قرآن می فرماید تلک الرسل فضلنا بعضهم علی بعض، لذا خداوند واژه فضلنا را برای انبیا به کار می برد. یا مثلا فضل الله المجاهدین علی القاعدین عظیما، این فضل به معنی ارتفاع و بلندی است یعنی این ماه نسبت به همه ماه ها ارتفاع بیشتری دارد و ما را مرتفع می کند. لذا از نشانه های مرتفع شدن ما رفتار ماست که رفتار ما عوض می شود. ماه رمضان کارهایی می کنیم که در ماه های دیگر نمی توانیم آن را به همین راحتی انجام دهیم. مثلا بلند شدن در شب ها و خواندن نماز ها به جماعت و قرآن خواند و... که نشانه مرتفع شدن یک فرد است. ماه رمضان مثل یک آسانسور است که انسان را بالا می برد.

در ماه رمضان بالا برده می شویم

ابوالقاسمی افزود: روایت می فرماید لکل درجات مما عملوا، درجات انسان ها بر اساس عمل آنهاست. وقتی که اعمال ما در ماه رمضان عوض می شود درجات ما بالا می رود و این اکتسابی نیست بلکه تفضل ماه رمضان است. مثلا می گویند در این ماه درهای بهشت به روی شما باز می شود، از خدا بخواهید بسته نشود و درهای جهنم به روی شما بسته می شود، از خدا بخواهید باز نشود. نشانه اینکه درجات انسان بالا می رود این است که رفتار او هم عوض می شود. باید از خدا بخواهیم پایین نیاییم. در ماه رمضان بالا برده می شویم بدون اینکه خودمان تلاشی کنیم و این تفضلی است. ما باید بدانیم که چطور می شود بالا ماند و پایین نیامد. لذا ما باید ماهیت ماه رمضان را خوب حس کنیم.

وی گفت: من می گویم که فرصت ها بعد از این مطرح می شود که اصلا ماه رمضان به چه معناست و ما باید اول برای خود ماه رمضان را تعریف کنیم. همان تعریفی که حضرت می فرماید اگر می دانستید که ماه رمضان به چه معناست از خدا می خواستید که هیچ وقت تمام نشود.

حکمت عباداتی مانند روزه چیست؟

حجت الاسلام ابوالقاسمی در پاسخ به سوالی مبنی بر حکمت عباداتی مانند روزه چیست؟ گفت: امیرالمومنین در روایتی می فرماید «المتعبد بغیر علم کحمار الطاحونه یدور ولا یبرح من مکانه» یعنی کسی که عبادت می کند ولی علم به آن ندارد مثل خر آسیاب است! خر آسیاب دور سنگی می چرخد ولی در آخر در نقطه خودش قرار می گیرد و فکر می کند که خیلی راه رفته است. انسانی که به آنچه عمل می کند علم نداشته باشد اینطور می شود.

وی افزود: خداوند می فرماید الصوم لی و انا اجزی به، حکمت روزه چیست؟ مثلا امیرالمومنین از پیامبر سوال کردند که کدام عمل در ماه رمضان افضل است؟ پیامبر فرمود الورع من محارم الله.

این کارشناس دینی ادامه داد: ابتدا عرض کردم که روایت می فرماید رمضان ذنوب را می سوزاند. ذنوب یعنی چه؟ برخی می گویند ذنب از ذَنَب به معنی دُم یا اضافات گرفته شده است. در دنیا یکسری تعلقات به ما اضافه شده که این اضافات باعث می شود ما از خدا فاصله بگیریم. روزه می آید و این اضافات را اسقاط می کند. مثلا می گوید نباید بخورید، خوردن یک ذنب است. حب دنیا راس کل خطیئه است به خاطر همین می گویند محبت به خوردن یک مانع است و روزه می آید و این را می شکند، در حالی که حلال است. روزه جلوی خوردن و آشامیدن حلال را می گیرد. می گوید که من دو شاخ دلبستگی های تو را شکستم، حال تو بیا و بقیه را بشکن!

کدام عمل در ماه رمضان افضل است؟

وی افزود: لذا امیرالمومنین از پیامبر سوال کرد کدام عمل در ماه رمضان افضل است؟ پیامبر فرمود الورع یعنی شکستن بقیه تعلقات. آن ها را بشکن!

وی ادامه داد: خدا می گوید روزه مال من است. روزه دار شبیه خدا می شود. لذا می فرماید من هدیه روزه دار هستم. وقتی من فهمیدم حکمت روزه در این است که خود را از تعلقات جدا کنم، با درک این موضوع شروع می کنم بقیه قدم ها را خودم برمی دارم. لذا نتیجه روزه تقوای بیشتر خواهد بود و نتیجه تقوی قرب به خدا است. دانستن حکمت یک عبادت مثل روزه، باعث می شود درک انسان نسبت به آن موضوع بیشتر شود بلکه قدم های بعدی خود را با آن عبادت هماهنگ کند.

حجت الاسلام ابوالقاسمی با اشاره به خطبه پیامبر در آخرین روزهای ماه شعبان در مورد ماه رمضان گفت: یکی از فرازهایی که در این خطبه وجود دارد این است که پیامبر فرمودند شهر دعیتم الی ضیافة الله، ماه رمضان ماه ضیافت و مهمانی خداست. این جمله خیلی مطرح می شود که خود را برای ضیافت آماده کنید. شما وقتی در مهمانی هستید هر لحظه منتظرید که از شما با چیزی پذیرایی شود، لذا صاحب این ضیافت خانه بیشترین نعمات و مرحمت ها را عنایت کرده است. مثلا می فرماید انفاسکم فیه تسبیح؛ نفس های شما تسبیح است، می خوابید عبادت است و دعای شما مستجاب است و...

این کارشناس دینی با اشاره به دعاهای وارد شده در ماه رمضان در مورد فرازی از دعای افتتاح توضیح داد: بعضی از دعاها اساسا در ماه رمضان ورود دارد ولی برخی از دعاها مثل دعای ابوحمزه که تاکیدی در مورد خواندن آن در ماه رمضان وجود ندارد، اما رمضان بهانه خوبی برای خواندن آن است. یکی از دعاهایی که وارد شده دعای افتتاح است.

ارحم عبدک الجاهل...

وی در توضیح عبارت ارحم عبدک الجاهل در دعای افتتاح افزود: آنچه امام به زبان می آورد معنا و مفهومش این نیست که دارد به ما یاد می دهد. بعضی اوقات می آیند و توجیه می کنند، مثلا می گویند امام فرموده است «فَمَنْ یکوُنُ اَسْوَءَ حالاً مِنّی» چه کسی حالش از من بدتر است؟ می گویند نعوذ بالله امام مگر گنه کار است؟ پس این را می گوید که به ما یاد دهد، در حالی این حرف غلط است. هر کس به ساحت مقدس پروردگار نزدیک تر شود خودش را کوچکتر می بیند.

وی افزود: وقتی شما دور ایستاده اید و کوه را از دور می بینید نگاه و افق دید شما نسبت به آن مایل است و هر چه جلوتر می روید افق دید شما نسبت به قله کوه عمودی می شود و خود را کوچک می بینی و آن را بالا. این خود را کوچک دیدن در حالت قرب ایجاد می شود. وقتی انسان مقرب به پروردگار می شود و هر چه تقرب بیشتر شود کوچکی خود را بیشتر می بیند. این کوچکی جلوه های مختلفی دارد که یکی از آنها جهل است که مورد تاکید عبارتی است که به آن اشاره شد.

ابوالقاسمی ادامه داد: یعنی وقتی امام معصوم نزد خدا قرار می گیرد خود را خیلی جاهل می بیند. باید گفت علم امام علم خداست. اینکه در عین حال امام خود را در مقابل پروردگار جاهل تعریف می کند حکایت از این است که به خدا عرضه می دارد اگر تو نباشی این علم هم برای من نخواهد بود. امام هر چه در اختیار دارد از خدا می بیند و در انقطاع از خدا، خود را هیچ می پندارد. این عبارت اولا نشانه اوج تقرب امام به پروردگار است و دوم نشانه این است که امام هر چه دارد از خدا می داند و طلب مرحمت بیشتر می کند.

وی افزود: ما وقتی تعابیری مثل تعابیر امام سجاد و امیرالمومنین را می بینیم باید از خود سوال کنیم که جایی که امام معصوم این حرف را می زند دیگر چه جایگاهی برای ما وجود دارد؟ قدرت امام قدرت خداست و علم امام علم خداست ولی امام باز خود را ناتوان و فقیر می بیند. در فرازهای دعای مسجد کوفه از این فراز ها زیاد می بینید که مثلا اَنْتَ الْقَوِیُّ و اَنَا الضَّعیفُ، اَنْتَ الْغَنِیُّ وَ اَنَا الْفَقیرُ؛ از این عبارات باید من و شما حساب کار خود را بکنیم و بگوییم حال که امام با آن عظمت، خود را ناتوان و فقر و ذلیل در قبال خدا می بیند و بهترین زمان دریافت مرحمت را ماه رمضان می بیند، ما باید بیشتر نسبت به ماه رمضان تقلا و دست و پا بزنیم تا بتوانیم بهره بیشتری ببریم.

این کارشناس دینی ادامه داد: ما وقتی شیعه را اشبه به امام تعریف می کنیم، وقتی ائمه نسبت به یک موضوعی تاکید می کنند، بقیه نیز باید پا را جای پای آنها بگذارند.

فضیلت هایی که در رمضان می یابیم اکتسابی نیست

حجت الاسلام ابوالقاسمی با بیان اینکه در ماه رمضان خیل زیاد جمعیت از مراسم مختلف دعا و مناجات استقبال می کنند ولی چرا این امر تاثیر عملی در زندگی ما ندارد، گفت: ماه رمضان ماهی است که بر همه ماه ها فضیلت داده شده است. ماه رمضان ماهی مرتفع است چراکه این ارتفاع لازمه این است که ما وقتی در شب قدر خدمت امام زمان(عج) می رسیم مرتفع باشیم. یعنی یک جوری من را در ماه رمضان و در شب های قدر بالا می برند تا خدمت امام زمان برسم. این فضیلت فضیلتی اکتسابی نیست. لذا بعد از شب های قدر پایین می آیم و بعد از ماه رمضان پایین تر.

وی ادامه داد: این چه تحلیلی می تواند داشته باشد؟ اول اینکه شب قدر باید خدمت امام زمان می رسیدی و پرونده ات باید دست حضرت قرار گیرد لذا بالا آمدی. یکی از دلایلی که بالا رفته ای این است که به تو بگویند تو می توانی بالا باشی ولی این بالا بردن اکتسابی نبود و تو برای آن زحمتی نکشیدی. لذا هر سال بالا برده می شوی و تغییر و حس و حال معنوی را احساس می کنی. این کاری است که خدا انجام می دهد، تا من و شما علاقه خود را نشان بدهیم. اگر بخواهیم همیشه آن طور باشیم باید زحمت بکشیم.

این کارشناس دینی افزود: یک مثال مشابه مثال ماه رمضان، زیارت ها است. شما وقتی به زیارت امام رضا می روید هم همین حالات را دارید. مثالی که در هر دو هست یکی زمانی است و دیگری مکانی است. شما بالا برده می شوید و دوباره پس از آن پایین می آیید. چون خدا می خواهد مزه بالا بودن را به انسان بچشاند، می گوید که تو می توانی خوب باشی و می خواهد رغبت بیشتری برای افراد بوجود بیاید.

سه مرحله نیاز است؛ شستشو، تغذیه و حرکت

ابوالقاسمی در پایان اظهار داشت: اساساً ماه رجب و شعبان دو پله برای رفتن به ماه رمضان است برای آنهایی که اهل عمل و اکتساب هستند. خدا در ماه رمضان ما را بالا می برد اما بالا بودن ما از باب تفضل است. در ماه رمضان شما اتصال بیشتر با پرودگار داری و قرب به خدا برای شما حاصل می شود و انسان در آغوش خدا قرار می گیرد.

وی افزود: اما اگر کسی بخواهد اکتسابی این مسیر را طی کند، مستقیما نباید وارد ماه رمضان شد. رمضان دو ماه مقدمانی به نام رجب و شعبان دارد. ماه رجب مثل قرار گرفتن روی باند پرواز است. ماه شعبان مثل کندن از عمق به سمت اوج است. ماه رمضان هم آن اتفاقی است که قرار است در اوج بیفتد. لذا اگر کسی مستقیما سراغ ماه رمضان بیاید نمی تواند به اوج برود و باید آن حس اول ماه رجب را در اول ماه رمضان داشته باشد.

وی تصریح کرد: ما سه مرحله داریم، شما یک شستشو لازم دارید، یک تغذیه و یک حرکت. شستشو باید در ماه رجب انجام بگیرد، تغذیه در ماه شعبان و حرکت در ماه رمضان. اگر کسی این سه مرحله را نداشت باید هر سه را در ماه رمضان انجام دهد.

" خبرگزاری مهر "

" ماه رمضان : کثرت دعا و استغفار " :

 

عن ابی عبدالله قال الامام علی(ع):
«علیکم فی شهر رمضان بکثره الاستغفار و الدعاء، فاما الدعاء فیدفع
به عنکم البلاء و اما الاستغفار فیمحی ذنوبکم.»
امام صادق(ع) به نقل از امام علی(ع) فرمود:
در ماه رمضان طلب آمرزش و دعای فراوان داشته باشید. اما به وسیله دعا
بلا از شما برطرف می‌شود و طلب آمرزش نیز گناهانتان را از بین می‌برد.(1)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- الکافی، ج 4، ص 88

" قساوت بزرگسالان و عاطفه کودکانه ! " :

بدون شرح!

 

"خبرگزاری مهر "                                                                                                                                                                                

" از کجا بفهمیم دیگران ما را دوست دارند ؟ ( 3 ) "

 

             هنر تحسین را می دانید

 

بیشتر افراد وقتی از شخصی یک جمله تحسین آمیز در مورد خودشان می شنوند ، خوبی

آن فرد را در ذهنشان به دلیل می سپارند .

آدم ها به دنبال تایید هستند و اگر شما کسی هستید که نقاط قوت اطرافیانتان را به خوبی

شناسایی و تحسین شان می کنید ، تبدیل به یک فرد دوست داشتنی در نظر دیگران

خواهید شد البته یادتان باشداین نوع تعریف با چابلوسی خیلی تفاوت دارد .

همیشه باید روی نقطه قوتی تاکید کنید که در واقعیت وجود دارد چون در غیر این صورت

افراد را دچار اعتماد به نفس کاذب خواهید کرد .

 

                 جنبه مثبت افراد را نگاه می کنید

 

کار کردن و ایجاد روابط اجتماعی با افرادی که دارای شخصیت متفاوتی با ما هستند ، کار

بسیار مشکلی است ، اما افراد دوست داشتنی روی نکته های مثبت دوستان و آشنایان

خود متمرکز می شوند و دیگران را همان طور که هستند دوست دارند .

 این موضوع از نگاه آدم ها پنهان نیست و اگر شما هم چنین ویژگی را دارید ، بدون تردید

 می شود گفت که شخصیت دوست داشتنی از سوی دیگران دارید ..........

" رفتگران کعبه / عکس " :






















تصویر زیر مکه مکرمه در عربستان سعودی را نشان می دهد.
  

" پایگاه خبری تحلیلی اعتدال "



دوست دارم همیشه در کنارت باشم ، سعادت دیدارت و خدمتگذاری ات را داشته باشم .

دوست دارم هر صبحگاه و شامگاه همانند ملائکه ات که با دیدارت عبادتت می کنند و

عبادت رزق آن هاست .

من هم همانند میلیاردها ملائکه ات که به گردت می چرخند وعبادت می کنند تو را حمد

گویم و به دور کعبه ات بچرخم تا دلتنگی هایم برطرف شود و بوی یاس رادر طواف به

دورت حس کنم . و برای من آدم خاکی سعادتی است عظیم . 

 

" رویا "

" از کجا بفهمیم دیگران ما را دوست دارند ؟ ( 3 ) " :

 

             هنر تحسین را می دانید

 

بیشتر افراد وقتی از شخصی یک جمله تحسین آمیز در مورد خودشان می شنوند ، خوبی

آن فرد را در ذهنشان به دلیل می سپارند .

آدم ها به دنبال تایید هستند و اگر شما کسی هستید که نقاط قوت اطرافیانتان را به خوبی

شناسایی و تحسین شان می کنید ، تبدیل به یک فرد دوست داشتنی در نظر دیگران

خواهید شد البته یادتان باشداین نوع تعریف با چابلوسی خیلی تفاوت دارد .

همیشه باید روی نقطه قوتی تاکید کنید که در واقعیت وجود دارد چون در غیر این صورت

افراد را دچار اعتماد به نفس کاذب خواهید کرد .

 

                 جنبه مثبت افراد را نگاه می کنید

 

کار کردن و ایجاد روابط اجتماعی با افرادی که دارای شخصیت متفاوتی با ما هستند ، کار

بسیار مشکلی است ، اما افراد دوست داشتنی روی نکته های مثبت دوستان و آشنایان

خود متمرکز می شوند و دیگران را همان طور که هستند دوست دارند .

 این موضوع از نگاه آدم ها پنهان نیست و اگر شما هم چنین ویژگی را دارید ، بدون تردید

 می شود گفت که شخصیت دوست داشتنی از سوی دیگران دارید ..........

" در 15 خرداد 1342 چه تفاقی افتاد ؟ "

 

مقدمه

این که، چه عواملی در پیروزی انقلاب اسلامی و واژگونی رژیم 2500 ساله ی شاهنشاهی، نقش اصلی و اساسی داشته اند از اهمیت ویژه ای برخوردار است.

از سال 1341 که نهضت مقدس امام خمینی قدس سره آغاز شد، تا سال 1357 که این نهضت به ثمر رسید با ظهور انقلابی بی نظیر که ثمره ی آن تحقق نظام جمهوری اسلامی بود، همواره تنی چند از عالمان مجاهد، با یاری مردم فقیر و زجر کشیده، خود را به آتش و خون زدند و با تحمل سختی های بسیار مبارزه را تا پیروزی نهایی ادامه دادند.

در طی این سال ها، ضمن نبردِ نابرابر ایمان و کفر، منادیان حق و حقیقت دینی، با الگو قرار دادن مبارزات صدر اسلام، و با جدّیت وصف ناپذیر، نهضت مقدس امام خمینی« قدس سره» را استمرار بخشیدند و روحیه ی سلطنت ستیزی را تقویت کردند و در هر مناسبتی با نام رهبر تبعیدی خود حرکت انقلابی جمعیت های تظاهر کننده را پرشتاب و با توان ساختند.

قیام 15 خرداد نقطه ی عطفی در تاریخ مبارزات ملت قهرمان ایران است، که رهبری داهیانه ی امام خمینی« قدس سره» و یاری روحانیان انقلابی  در تداوم آن، طی یک دوره ی پانزده ساله، نقش اساسی داشته است. و در همه ی آن سال ها سال روز 15 خرداد هیچ گاه در سکوت و خاموشی سپری نشد؛ زیرا که 15 خرداد برای امت قهرمان و شهید پرور ایران، از اهمیت و اعتبار ویژه ای برخوردار بوده و خواهد بود.   

15 خرداد، روز قیام خونین مردم جان برکفی بود که، به نام اسلام و برای اسلام به میدان آمدند و علیه نظام ستمشاهی شوریدند. 15 خرداد روز آغاز نهضت مقدس اسلامۧنونی اعلام و به دولت به شدت اعتراض شد.    

حمله به مدرسه ی فیضیه قم

امام خمینی« قدس سره» در مبارزات خود علیه استبداد، عملاً رهبری قیام را در دست گرفت و سایر علما به دنبال او قدم برداشتند. از جمله ی اقدامات ایشان اعلامیه ای خطاب به علما و روحانیان بود. متن اعلامیه به شرح زیر است:

 

 

 

هنوز چند ساعتی نگذشته بود که خیابانهای شهر قم زیر پای مردان و زنان مسلمان و انقلابی که به قصد اعتراض از خانه هایشان بیرون آمده و به حمایت از رهبرشان فریاد برآورده بودند، به لرزه در آمد. همین صحنه، در همان روز در تهران و چند شهر دیگر نیز به وجود آمد و مردم ایران با قیام گسترده ی خود نشان دادند که خواستار برقراری حکومت اسلامی و پایان دادن به رژیم ستمشاهی هستند. به همین جرم بود که گلوله های شلیک شده از خشم و کینه ی حکومت شاه، قلب صدها مسلمان انقلابی به پا خاسته را در 15 خرداد 1342 نشانه رفت و آنان را به خاک و خون کشید. بدین ترتیب، تاریخ ایران اسلامی و تاریخ مبارزات امت اسلامی، در روز 15 خرداد 1342 ورق خورد و فصل جدیدی در کارنامه ی رویارویی مستضعفان با مستکبران گشوده شد.

رفراندوم ساختگی

روز 6 بهمن 1341 برای شش اصل پیشنهادی شاه رأی گیری شد. در مدت اخذ رأی دو صندوق وجود داشت. یکی برای آرای موافق و دیگری برای مخالف. در تهران در همان دقایق اول این خبر چون بمبی صدا کرد که چند نفری که رأی مخالف در صندوق ها ریخته اند، مورد ضرب و شتم مأموران قرار گرفته و به زندان انتقال یافته اند. مخالفان به جای دادن رأی مخالف، از شرکت در رفراندوم خودداری کردند. در هر حال دولت اعلام کرد 000، 598، 5 نفر در رفراندوم شرکت و رأی مثبت دادند. آرای مخالف فقط 4015 رأی اعلام شد.     

شاه در روز 8 بهمن به دنبال اعلام نتیجه رفراندوم، طی نطقی گفت:

«در آینده، کشور ایران را کشور آزاد مردان و آزاد زنان می سازیم. زن و مرد ایرانی با استفاده از شرایط جدید اجتماعی، دوشادوش یکدیگر برای ساختن ایران آباد خواهند کوشید. آنچه روی داد انقلابی بزرگ، قانونی و مقدس است که شما بر آن صحه نهادید و ما به همت شما مملکتی خواهیم ساخت که با پیشرفته ترین ممالک برابری کند.»

یکی از اصولی که به رأی عمومی گذاشته شد، تجدید نظر در قانون انتخابات بود. هیأت وزیران بر اساس مصوبه ی تجدیدنظر در انتخابات، تصویب نامه ای صادر کرد و دولت به استناد این تصمیم خلاف قانون اساسی، برای زنان حق انتخاب کردن و انتخاب شدن را به رسمیت شناخت. با توجه به این که این موضوع نه معنای آزادی زن در حق رأی دادن بود، بلکه ترویجِ بی بندوباری و حضور زنان در کانون های فحشا و منکرات بود و این مطلب را امام و علما به خوبی دریافتند، لذا برای حفظ کیان و کرامت انسانی زنان بزرگوار، جامعه ی روحانیت قم به زعامت آیت الله العظمی امام خمینی« قدس سره» این تصمیم دولت را بدون عکس العمل نگذاشت و واکنشی شدید نشان داد .

آیات عظام پس از نشست و گفتگو، مبادرت به صدور اعلامیه ای 6 صفحه ای مستند و مستدل نمودند و زیر آن را امضا کردند. امضا کنندگان عبارت بودند از: آیات عظام امام خمینی« قدس سره»، لنگرودی، زنجانی، علامه طباطبایی، موسوی یزدی، گلپایگانی، شریعتمدای، آملی، و مرتضی حائری.

در اعلامیه ی یاد شده با توجه به قانون اساسی و قوانین موضوعه کشور، اقدام دولت را در صدور تصویب نامه ی هیأت وزیران مبنی بر اصلاح قانون انتخابات، غیر قانونی اعلام و به دولت به شدت اعتراض شد.    

حمله به مدرسه ی فیضیه قم

امام خمینی« قدس سره» در مبارزات خود علیه استبداد، عملاً رهبری قیام را در دست گرفت و سایر علما به دنبال او قدم برداشتند. از جمله ی اقدامات ایشان اعلامیه ای خطاب به علما و روحانیان بود. متن اعلامیه به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

خدمت ذی شرافت حضرات علمای اعلام و حجج اسلام دامت برکاتهم اعظم الله تعالی اجورکم. چنان چه اطلاع دارید، دستگاه حاکمه می خواهد، با تمام کوشش به هدم احکام ضروریه ی اسلام، قیام و به دنبال آن مطالبی است که اسلام را به خطر می اندازد و لذا این جانب عید نوروز را به عنوان عزا و تسلیت به امام عصر(عج) جلوس می کنم و به مردم اعلام خطر می نمایم. مقتضی است حضرات آقایان نیز همین رویه را اتخاذ فرمایند، تا ملت مسلمان از مصیبت های وارده بر اسلام و مسلمین اطلاع حاصل نمایند.

والسلام علیکم و رحمةالله برکاته.

روح الله الموسوی الخمینی

26 شوال1382

پس از صدور اعلامیه، علمای تهران و سایر شهرستان ها به تبعیت از، امام طیّ اعلامیه هایی عید را عزای ملی اعلام، و متذکر شدند، به جای دید و بازدید مجالس سوگواری تشکیل شود. از جمله آیت الله سید محمّد بهبهانی در این زمینه، اعلامیه ای انتشار داد.

یورش به مدرسه ی فیضیه قم که، در بعداز ظهر روز دوم فروردین 1342 صورت گرفت از فجایع حکومت شاه می باشد. اعلامیه امام خمینی« قدس سره »درباره ی حمله به مدرسه فیضیه و تشریح جنایات آن موجب شد که علمای شهرستان ها و اهل منبر به حرکت سریعتری دست بزنند و گذشته از انتشار اعلامیه های متعدد و همدردی با علمای قم، چند روزی از رفتن به مساجد و منابر و اقامه ی نماز جماعت خودداری کردند.       

اعلامیه ی کوبنده و تکان دهنده ی امام خمینی که، به مناسبت چهلمین روز فاجعه قم صادر شد، بار دیگر افکار عمومی را متوجه

 اقدامات شاه و دولت کرد.

محرم1383 هجری قمری و مقدمات قیام خونین 15 خرداد 1342

ماه محرم هر سال، یادآور قیام امام حسین بن علی «علیه السلام» است. امام حسین «علیه السلام» همواره مشعل فروزانی برای نهضت های اسلامی است و جامعه ی تشیّع در طی قرن ها، به یاد امام حسین« علیه السلام» می گرید و خون او را حیات بخش نهال آزادی و حق و عدالت می داند. مسلمان شیعه در هر کجای دنیا باشد، دهم محرم را به عنوان عاشورای امام حسین« علیه السلام» می شناسد و پیوندی معنوی و نامرئی با امام حسین« علیه السلام» او را به تفکر در قیام خون و شهادت می برد و بر حسب استعداد، نکاتی از پیامِ امام حسین« علیه السلام» را از فراز نسل ها می گیرد. چه بسیار انسان های والا که با لحظاتی در یاد امام حسین «علیه السلام» همه عوامل ذلت و خواری را کنار گذاشته اند و در راه حق و پیوستن به مکتب او جان باخته اند. با حضور این نقطه ی درخشان، فرارسیدن محرم 1383قمری و پا بر جا بودن حوزه ی قم با وجود تلاشی که دولت در تعطیل آن نمود، معنی بسیار داشت. معنی حضور امام حسین علیه السلام در مبارزه ای بزرگ. به همین جهت رژیم حاکم می بایست تدابیر لازم را کرده باشد تا، به هر ترتیب از محرم بگذرد. اعلامیه ی شهربانی کل کشور، عباراتی داشت که نگرانی دولت را می رساند و از مردم مسلمان سوگواری مشروع می خواست، یعنی سوگواری که توأم با دعای به تاج و تخت شاه باشد و زیانی به منافع امپریالیسم امریکا و انگلیس نرساند. اما رهبر بیدار نهضت، تمام قوا را مجهز کرد، تا محرم صورت واقعی خود را باز یابد و به همین لحاظ در پیامی که امام خمینی« قدس سره» به وعاظ و گویندگان دینی و هیأت های مذهبی داد، فرمود:

«... دستگاه جبار ... درصدد گرفتن التزام و تعهد از مبلغین و سران هیأت عزادار است که از مظالم دم نزنند و دستگاه جبار را به خودسری واگذارند.

لازم است تذکر دهم که، این التزامات علاوه بر آن که ارزش قانونی نداشته و مخالفت با آن هیچ اثری ندارد، التزام گیرندگان، مجرم و قابل تعقیب هستند...    

... عجب است دستگاه، بی پروا ادعا دارد که قاطبه ی ملت با اوست و از پشتیبانی اکثریت قاطع برخوردار است، با این وصف در تمام شهرستانها، قرا و قصبات به دست و پا افتاده و با ارعاب و تهدید ملت، خفقان ایجاد می کند. اگر این ادعا صحیح است، ملت را این چند روز به حال خود واگذارند تا، از پشتیبانی مردم متمتع شده، موافقت 6 میلیونی به همه ملل جهان ظاهر، والاّ اشاعه اکاذیب برای تشویق افکار عامه بر خلاف مصالح اسلام و مملکت، جرم و قابل تعقیب است... حضرات مبلغین ... از توهّم چند روز حبس و زجر نترسند، (وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا و اَنْتُم الْاَعْلَونْ اِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینْ). آقایان بدانند، که خطر امروز بر اسلام کمتر از خطر بنی امیه نیست... خطر اسراییل و عمال آن را به مردم تذکر دهید... سکوت در این ایام تأیید دستگاه جبار و کمک به دشمنان اسلام است... از سخط خدای تعالی بهراسید. اگر به واسطه ی سکوت شماها به اسلام لطمه ای وارد آید، نزد خدای تعالی و ملت مسلمان مسؤول هستید... از اخافه و ارعاب سازمان ها و دستگاه شهربانی هراسی به خود راه ندهید...»

ملاحظه می شود، امام تکلیف خود را به چه ترتیب انجام می داد. و با دقت اوضاع را بررسی می کرد و نتایج به دست آمده را در اختیار مبارزان می گذاشت. همان طور که در آن دهه ی محرم، وعاظ تنها لعن و نفرت و اظهار انزجار نسبت به یزیدِ دودمان اموی نداشتند، بلکه با نوحه سرایی و خواندن اشعار انقلابی برای کشتگان مدرسه فیضیه، به یاری امام حسین «علیه السلام» می شتابند، خطر اسراییل را برای امت مسلمان یادآور می شوند و تأکید روی خطری می کنند که، از جانب رژیم های وابسته، بر اسلام وارد می شود و کمتر از خطر بنی امیه نیست.

تظاهرات دهم محرم 1383

مقدمات، حاکی از تظاهرات گسترده روز عاشورا بود. خطبا و وعاظ طی دهه ی محرم گفتنی ها را بیان کردند و روزنامه های دولتی هم به همراه رادیو سعی کردند، آرامش حفظ شود و کمتر مردم به آگاهی هایی دست یابند. از نظر این رسانه های گروهی، در کشور، خبری نبود. تمام تبلیغات در اطراف نتایج رفراندوم و انقلاب سفید شاه دور می زد و ثمرات آینده ی آن، یکی، بعد از دیگری شمرده می شد و به دهقان و کارگر و دیگر طبقات نوید و بشارت زندگی مرفهی را می داد و از دین و مذهب و روحانیت به عنوان ارتجاع و خطر ارتجاع و موانعی که انقلاب سفید را تهدید می کند یاد می شد.

روز عاشورا ده ها هزار نفر از مردم که در جریان دقیق مبارزه بودند، با در دست داشتن عکس های امام با شعارِخمینی خدانگهدار تو،ملت طرفدار تو، به خیابان های تهران ریختند. محل اجتماع، مسجد و مدرسه حاج ابوالفتح در نظر گرفته شده بود؛ اما این مدرسه از صبح زود در محاصره ی پلیس قرار گرفت ولی در اثر ازدحام جمعیت برای مراسم عزاداری و فریاد شعارهای ضد رژیم، کنترل از دست پلیس خارج، و مسجد و اطراف آن در اختیار مردم قرار گرفت و با شعار به راهپیمایی پرداختند. تظاهر کنندگان، پس از عبور از سه راه امین حضور و سرچشمه، به میدان بهارستان رسیدند و پس از نصب عکس امام، در این میدان به خیابان فردوسی رفتند و با نطق و خطابه، انقلاب سفید شاه را محکوم ساختند و، سپس به سوی دانشگاه تهران حرکت و فریاد «خمینی بت شکن خدانگهدار تو» اوج گرفت.    

در بازگشت، وقتی جمعیت به مقابل کاخ مرمر رسید، فریادِ «مرگ بر این دیکتاتور» طنین انداز شد.»

در واقع هدف از تظاهرات در همین جمله خلاصه شده بود و سقوط شاه را طلب می کرد. راهپیمایی و تظاهرات آن روز در ساعت 3 بعدازظهر پس از بازگشت به بازار پایان گرفت و تظاهرات فردای آن روز از مسجد  شاه اعلام شد. شب یازدهم، هم تظاهراتی از جانب دانشجویان دانشگاه تهران در حمایت از رهبری نهضت با شعار خمینی پیروز است، صورت گرفت. این تظاهرات از مسجد هدایت خیابان استانبول تا میدان شاه ادامه یافت و جمعیت تظاهر کننده به عزاداران مدرسه حاج ابوالفتح پیوست.     

بخشی از سخنان تاریخی امام خمینی« قدس سره»

در 13 خرداد 1342 (دهم محرم 1383)

الان عصر عاشورا است... گاهی که وقایع روز عاشورا را از نظر می گذرانم، این سئوال برایم پیش می آید که، اگر بنی امیه و دستگاه یزید بن معاویه تنها با حسین «علیه السلام» سر جنگ داشند، آن رفتار وحشیانه و خلاف انسانی چه بود که، در روز عاشورا نسبت به زنهای بی پناه و اطفال بی گناه مرتکب شدند؟ زنان و کودکان چه تقصیر داشتند؟ طفل شش ماهه ی« حسین علیه السلام» چه کرده بود؟ (گریه ی حضار) به نظر من آنها با اساس، کار داشتند. بنی امیه و حکومت یزید با خاندان پیامبر مخالف بودند. بنی هاشم را نمی خواستند و غرض آنها از بین بردن این شجره ی طیبه بود. همین سئوال این جا مطرح می شود که، دستگاه جبار ایران با مراجع سرجنگ داشت، با علمای اسلام مخالف بود، به قرآن چکار داشتند؟ به مدرسه فیضیه چکار داشتند؟ به طلاب علوم دینیه چکار داشتند؟ به سید 18 ساله چکار داشتند؟ (گریه حضار) سید 18 ساله با شاه چه کرده بود؟ به دولت چه کرده بود؟ به دستگاه جبار ایران چه کرده بود؟ (گریه شدید حضار) به این نتیجه می رسی که، اینها با اساس کار دارند؟ با اساس اسلام و روحانیت مخالفند. اینها نمی خواهند، این اساس موجود باشد. اینها نمی خواهند صغیر و کبیر ما موجود باشد. اسراییل نمی خواهد، در این مملکت قرآن باشد. اسراییل نمی خواهد، در این مملکت علمای اسلام باشند. اسراییل نمی خواهد، در این مملکت دانشمند باشد. اسراییل به دست عمال سیاه خود، مدرسه فیضیه را کوبید. ما را می کوبد. شما ملت را می کوبد. می خواهد اقتصاد شما را قبضه کند. می خواهد، تجارت و زراعت شما را از بین ببرد. می خواهد ، ثروتها را تصاحب کند. اسراییل می خواهد، به دست عمال خود آن چیزهایی را که مانع هستند، آن چیزهایی را که سد راه هستند، از سر راه بردارد. قرآن سد راه است، باید برداشته شود. روحانیت سد راه است، باید شکسته شود. مدرسه فیضیه و دیگر مراکز علم و دانش سد راه است، باید خراب شود. طلاب علوم دینیه ممکن است، بعدها سد راه بشوند، باید کشته شوند. از پشت بام پرت شوند. باید سر و دست آنها شکسته شود. برای این که اسراییل به منافع خودش برسد. دولت ایران به تبعیت از اغراض و نقشه های اسراییل به ما اهانت کرده و می کند.   

امام« قدس سره» سپس به رفراندوم فرمایشی اشاره می فرمایند:

«شما اهالی محترم قم ملاحظه فرمودید، آن روز که آن رفراندومی که برخلاف مصالح ملت ایران بود، با زور سرنیزه اجرا شد، در کوچه ها و خیابان های قم، در مراکز روحانیت، در جوار فاطمه معصومه «علیها السلام» مشتی اراذل و اوباش را راه انداختند. در اتومبیل ها نشاندند و گفتند مفت خوری تمام شد، پلوخوری تمام شد. آیا این طلاب علوم دینیه که شباب عمرشان را، موقع نشاطشان را، در این حجرات می گذرانند و ماهی 40 الی صد تومان بیشتر ندارند، مفت خورند!؟ ولی آنهایی که، یک قلم درآمدشان، هزار میلیون تومان است، مفت خور نیستند؟ .. باید ملت قضاوت کند که، مفت خور کیست؟ من به شما نصیحت می کنم، ای آقای شاه! من به تو نصیحت می کنم، دست از این اعمال و رویه بردار. من میل ندارم که، اگر روزی ارباب ها بخواهند تو بروی، مردم شکرگزاری کنند. من نمی خواهم، تو مثل پدرت بشی. شما ملت ایران به یاد دارید، پیرمردها، چهل ساله ها، حتی سی ساله هایمان نیز یاد دارند که، در جنگ دوم جهانی سه دولت اجنبی به ما حمله کردند. شوروی و انگلستان و امریکا به ایران ریخته، مملکت را قبضه کردند. اموال مردم در معرض تلف بود، نوامیس مردم در معرض هتک بود، لیکن خدا می داند که مردم خوشحال بودند  که پهلوی رفت. من نمی خواهم، تو این طور باشی. من میل ندارم، تو مثل پدرت شوی. نصیحت مرا بشنو، از روحانیت بشنو، از علمای اسلام بشنو، اینها صلاح ملت را می خواهند.

از اسراییل نشنو. اسراییل به درد تو نمی خورد. بدبخت، بیچاره، چهل و پنج سال از عمرت می گذرد، یک کمی تأمّل کن. یک کمی تدبّر کن. یک قدری عواقب امر را ملاحظه کن. کمی عبرت بگیر. از پدرت عبرت بگیر. اگر راست می گویند که، تو با اسلام و روحانیت مخالفی بد فکر می کنی. اگر دیکته می کنند و به دست تو می دهند، در اطراف آن فکر کن. چرا بی تأمل حرف می زنی؟ آیا روحانیت حیوان نجس است؟ آیا ما حیوان نجس هستیم؟ اگر اینها حیوان نجس هستند، چرا ملت ایران دست آنها را می بوسد؟ چرا به آبی که آنها می آشامند، مردم خود را تبرک می کنند؟ آیا ما حیوان نجس هستیم؟ خدا کند که مراد تو، از این جمله که «اینها مثل حیوان  نجس هستند» علما و روحانیت نباشد، وگرنه تکلیف ما با شما مشکل می شود و تکلیف تو مشکل تر می شود. نمی توانی زندگی کنی. ملت نمی گذارند که، تو با این وضع ادامه دهی. آیا روحانیت و اسلام ارتجاع سیاه است؟ لکن تو مرتجع سیاه، انقلاب سفید کردی؟ انقلاب سفید به پا کردی؟ چه انقلاب سفیدی کرده ای؟ چرا این قدر می خواهی مردم را اغفال کنی؟ چرا مردم را این قدر تهدید می کنی؟ امروز به من خبر دادند که، عده ای از وعاظ و خطبای تهران را برده اند، سازمان امنیت و تهدید کرده اند که، از سه موضوع حرف نزنند. 1- از شاه بدگویی نکنند. 2- به اسراییل حمله نکنند. 3- نگویند که اسلام در خطر است و دیگر هر چه بگویند آزادند. تمام گرفتاریها و اختلافات ما در همین سه موضوع نهفته است. اگر از این سه موضوع بگذریم، دیگر اختلافی نداریم و باید دید که اگر ما نگوییم شاه چنین و چنان است آیا آن طور نیست؟ اگر ما نگوییم اسراییل برای اسلام و مسلمین خطرناک است آیا خطرناک نیست؟ و اصولاً چه ارتباطی و تناسبی بین شاه و اسراییل است که سازمان امنیت می گوید: از شاه صحبت نکنید، از اسراییل نیز صحبت نکنید؟ آیا به نظر سازمان امنیت شاه، اسراییلی است؟ آیا به نظر سازمان امنیت شاه، یهودی است؟! آقای شاه! شاید اینها می خواهند، تو را یهودی معرفی کنند که من بگویم کافری تا، از ایران بیرونت کنند و به تکلیف تو برسند؟! تو نمی دانی اگر یک روز صدایی در بیاید، ورق برگردد، هیچ کدام از اینها که اکنون دور تو را گرفته اند، با تو رفیق نیستند. اینها رفیق دلارند. اینها دین ندارند. اینها وفا ندارند. دارند همه چیز را به گردن تو بیچاره می گذارند. آن مردک که حالا اسم او را نمی برم، آن گاه که دستور دادم، گوش او را ببرند، نام او را می برم (احساسات شدید مردم) آمد به مدرسه فیضیه و سوت کشید، کماندوها اطراف او مجتمع شدند. فرمان حمله داد. بریزید، بکوبید، تمام حجرات را غارت کنید، همه چیز را از بین ببرید. وقتی که، از او می پرسی، چرا این جنایات را کردید، می گویند شاه گفته است. فرمان ملوکانه است که مدرسه فیضیه را خراب کنیم. اینها را بکشیم، نابود کنیم.      

مطالب خیلی زیاد است. بیشتر از آن است که شما تصور می کنید. حقایقی در کار است، مملکت ما، اسلام ما، در معرض خطر است. آن چیزی که در شرف تکوین است، سخت ما را نگران و متأسف ساخته است. از وضع ایران، از وضع این مملکت خراب، از وضع این هیأت دولت و از وضع این سردمداران حکومت نگران و متأسف هستیم و از خداوند بزرگ اصلاح امور را خواهانیم.

این سخنرانی ساده که عبارات و کلمات آن برای همه قابل درک و فهم بود، با خطاب مستقیم به شاه او را شکست و خرد کرد و رسالتی تاریخی را به انجام رساند.

امام رسماً و علناً با شدیدترین حملات رو در روی شاه قرار گرفت. مبارزه ابعاد وسیعی یافت و نیروی انقلابی متکی به اسلام بدون تمایل به بیگانه، عینیت پیدا کرد. ترس و وحشتی که همواره در بین توده مردم از شاه و دولت و دستگاه امنیتی وجود داشت، تا حد بسیاری از بین رفت. شاه بت بزرگی بود که، در برابرش جز خضوع و خشوع معنی نداشت. در کلمات خطابی روح الله، شاه از آن مقام خیالی و تصوری پایین کشیده شد و به دل ها شجاعت داد که قهرمانانه بپاخیزند  به وظایف اسلامی خود عمل کنند و فتوای تقیه حرام است را جداً به اجرا در آورند.

امام خمینی« قدس سره» با ایراد این سخنان، پاسخ نطق شاه را در 4 بهمن 1341 که در صحن مطهر قم ایراد کرد، به صورت دندان شکن و محکم داد. این سخنان بلافاصله به تهران گزارش شد. ساواک مأموریت یافت که امام را توقیف کند. ساعت 3 بامداد روز 15 خرداد مأموران امنیتی به منزل امام هجوم بردند و ایشان را دستگیر کردند، و به تهران آوردند.

خبر دستگیری امام به سرعت در قم و سپس در تهران و سایر شهرها انتشار یافت. مردم قم به خیابان ها ریختند و، به راهپیمایی اعتراض آمیز پرداختند.

پلیس برای پراکنده ساختن مردم ابتدا به تیراندازی هوایی پرداخت، و مردم با پلیس درگیر شدند و در همان دقایق نخست، معاون شهربانی را به قتل رساندند؛ یک کامیون نظامی را آتش زدند. تیراندازی به طرف مردم شروع شد، و عده ای از مردم کشته شدند. سرانجام با وارد شدن ارتش و مستقر کردن تانک ها و به پرواز درآوردن هواپیماها و شکستن دیوار صوتی، برای ارعاب مردم و فرارسیدن تاریکی هوا به طور موقت قضیه فیصله داده شد.

دستگیری امام قدس سره و قیام خونین 15 خرداد

هم زمان با دستگیری رهبر نهضت اسلامی و بسیاری از علما و وعاظ و شخصیت های ذی نفوذ در قم، تهران و شهرستان ها، زمینه ی یک سرکوب وحشیانه و خونین توسط ایادی دژخیم فراهم شد.

اجتماعات و تظاهرات مردمی زنان و مردان در اعتراض به بازداشت امام در قم، تهران و برخی دیگر از شهرستان ها، با هجوم نیروهای مسلح، به خاک و خون کشیده شد. دانشگاه تهران با تانک و مسلسل و افراد مسلح به محاصره درآمد.

سیل خروشان کشاورزان غیور و کفن پوش ورامین، دهقانان کَن˚ و مردم جمارانبه سوی تهران سرازیر شدند؛ و انبوه جمعیت، اعم از بازاریان، بارفروشان، دانشگاهیان، و اقشار مختلف مردم، با غریو رعد آسای «یا مرگ یا خمینی»و «مرگ بر شاه» تهران را به لرزه درآورند.       

شاه در برابر قیام قهرآلود ملت، با رگبار مسلسل به جنگ ملت آمد؛ و توسط نیروهای تحت فرمان خود، تظاهرکنندگان را با وضع فجیعی که قلم از توصیف آن عاجز است، قتل عام کرد و تهران را در 15 خرداد 1342 به حمام خون تبدیل ساخت.

هم زمان با قتل عام مردم مبارز در تهران، کشتارهای فجیعی در قم، شیراز، مشهد، تبریز و دیگر شهرستانها، توسط دژخیمان رژیم به وقوع پیوست و برای ادامه ی سیاست سرکوب با وجود سانسور شدید، خبرهای مربوط به دستگیری رهبر نهضت اسلامی ایران و قیام 15 خرداد و کشتارهای قم، تهران، مشهد و سایر شهرستانها، در مدت کوتاهی در سراسر کشور پخش شد و موجی از خشم و نفرت علیه شاه  به راه افتاد. خبرگزاریها نیز بازتاب گسترده ی قیام مردم را، در حمایت از رهبر نهضت و واکنش شخصیت های سیاسی، علمی و مذهبی اعتراض به دستگیری امام و کشتار مردم بی گناه به سراسر جهان مخابره کردند، که یکی از آنها اعلامیه ی اعتراض آمیزِ شیخ محمد شلتوت، مفتی و رئیس دانشگاه الأزهر مصر بود، که شش روز بعد از دستگیری امام و فاجعه ی خونین 15 خرداد صادر شد؛ در این اعلامیه دستگیری علما و اهانت به ساحت مقدس آنان، به عنوان داغ ننگی بر پیشانی بشریت معرفی گردید؛ وی طی تلگرافی خطاب به شاه خواست از تجاوز به حریم روحانیت و علمای اسلام که پاسداران قوانین الهی هستند، خودداری کند و علمای بازداشت شده را هر چه زودتر آزاد سازد.  

حوزه های علمیه ی نجف اشرف، کربلا و کاظمین نیز به محض دریافت خبر بازداشت امام و کشتار 15 خرداد به پا خاستند و با تشکیل اجتماعات و طی تلگراف هایی به سلاطین و رؤسای جمهوری کشورهای اسلامی و سازمان های بین المللی، حمایت خود را از امام ، و تنفر خویش را نسبت به اعمال وحشیانه ی رژیم و جمعی از علما در تهران و شهرستانها، هر کدام به گونه ای حمایت خود را ابراز کردند و خواستار آزادی حضرت امام شدند.

اعتصاب سراسری تهران، در 21 خرداد به مناسبت هفتم فاجعه ی خونین فیضیه ضربه ای بود که رژیم را درمانده تر کرد؛ مهاجرت مراجع قم و مشهد، علمای سرشناس شهرستان ها به تهران موجب شد که رژیم تن به سیاست آرام سازی و تشنج زدایی دهد و با آزاد نمودن امام« قدس سره»، خشم ها را فرونشاند.

11 مرداد ماه 1342 امام را نمایشی آزاد و در مدت کوتاهی این آزادی تبدیل به حصر گردید؛ رژیم از ترس سیل خروشان جمیعت که برای دیدار امام می شتافتند، نخست وی را از زندان پادگان عشرت آباد به داودیه و از آنجا به قیطریه انتقال داد؛ بدین ترتیب امام قدس سره در یک منزل شخصی که افتخاراً در اختیار ایشان گذاشته شده بود، تحت نظر و مراقبت شدید مأموران قرار گرفت. گرچه مردم با اطلاع از وضع امام آرامش خاطری یافتند، اما اقامت مراجع قم و مشهد و علمای شهرستان ها در تهران تا مدتی ادامه یافت.     

سرانجام، رژیم، هر کدام از آنان را به گونه ای مجبور به مراجعت کرد. علی رغم این شرایط، فریبکاری رژیم، مانع از تداوم نهضت و ضربات ناشی از آن نگردید.

یکی از آثار ادامه ی حصر امام، تشکیل گروه های زیرزمین در قم، تهران و شهرستان ها بود که، گاه با نام های جبهه ی مسلمانان آزاد، جمعیت های مؤتلفه ی اسلامی، مجمع روحانیون مجاهد و گاه بدون نام، مانند تشکیلات سری اصفهان، شیراز، قزوین، گاه نیز به صورت نشریه های انقلابی مانند، بعثت و فریاد خودنمایی می کرد.

از تعداد شهدای 15 خرداد آمار صحیحی در دست نیست. اما تعداد آنها را رقمی بین 5 تا 15 هزار نفر، تخمین زده اند. در تهران و قم و سایر شهرها دولت به دستگیری و محاکمه ی روحانیان و مردم ادامه داد. زندان ها از اقشار گوناگون مردم، پر شد و عده ای نیز محاکمه و اعدام شدند.

جریان 15 خرداد ظاهراً به نفع شاه تمام شد و امام تبعید و تاریکی خفقان حاکم شد؛ اما در واقع 15 سال بعد شاه را از این مملکت بیرون کرد و با رفتن او بار دیگر، خورشید پر تشعشع اسلام طلوع کرد و مملکت را از ظلم و ستم رهانید.

یاد و خاطره شهدای 15 خرداد برای همه ی تاریخ گرامی باد.

" تبیان "

" عکس یادگاری ، به سبک اسرائیلی ! " :

 

" مواظب برنامه های پشت پرده صهیونیست ها به مسلمان باشید ، اهداف نابودی است !  "

" خبرگزاری مهر "

" خاطره ای شیرین از قندهای کوپنی امام (ره) " :

پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران در گفت و گو با سید حسن قاضی زاده هاشمی
 
وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، دیدگاهش را در خصوص مهمترین مولفه های
 
شخصیتی امام که باعث جذب جوانان به سوی ایشان شد، دریافت و به همراه خاطره ای
 
منتشر کرد.      
 
      
تصویر خاطره ای شیرین از قندهای کوپنی امام (ره)            

در مقدمه این گفت و گو از هاشمی به عنوان وزیر پر کار و موفق دولت تدبیر و امید یاد شد که سابقه حضور در میدان دفاع مقدس را نیز دارد.

متن این گفت و گو در پی می آید:

آقای دکتر هاشمی! شما چند وقت پیش در مصاحبه ای، نسل خودتان را تربیت شده امام خمینی خوانده بودید و از تأثیر بی بدیل ایشان بر شکل گیری شخصیت جوانان دوران انقلاب سخن گفته بودید؛ مولفه های مهم شخصیت امام که در این امر موثر بود از نظام شما کدام عوامل هستند؟

یکی از ویژگی هایی که معمولا جوانان مطالبه می کنند و ناشی از همان روحیه حقیقت جویی آنان است، عدالت است که هم در زندگی و هم در کلام امام بود؛ از طریق مطالبی که از سبک زندگی ایشان و توجه به رعایت حدود الهی -به خاطر مرجع بودن- منتشر می شد و افرادی وجوهات خود را در اختیار ایشان می گذاشتند، جوانان با این ویژگی ایشان آشنا می شدند.

همچنین جوانان سخت گیری ایشان نسبت به خود و خانواده شان را می شنیدند و می شنیدند که ایشان در گرمای طاقت فرسای نجف کولر هم نداشته اند یا در مقابل مطالبه فرزندشان حاج آقا مصطفی که فاقد منزل مسکونی بود و امام حاضر نبود از وجوهات مردم پولی را استفاده کند جوانان از رفتار امام تأثیر می گرفتند.

شجاعت، دیگر ویژگی امام بود که در سخنرانی مراسم گرامیداشت شهدای فیضیه و مخالفت علنی با حکومت پهلوی بروز و ظهور یافته بود. اینها مولفه هایی است که جوانان به آن حساس و علاقه مند هستند. ایشان علاوه بر شجاعت و صلابتی که داشت به خداوند متعال توجه داشت و به وعده های او باور داشت. مجموعه اینها اموری بود که جوانان را به سوی امام جذب می کرد.

امروز جوانان ما هم بر اساس فطرت، همه عدالتخواه بوده و به دنبال آن هستند که دروغ و ریا و سوء استفاده در زندگی نباشد و بنابراین، این قلب های پاک دنبال چنین الگوهایی می گردند. در آن مقطع این مولفه ها عواملی بود که توانست دلهای جویای حقیقت جوانان را به سوی امام بکشاند. کسانی هستند که همه این مولفه ها به جز باور و ایمان قلبی به خدا را دارند، اما اخلاص خمیرمایه اصلی کار امام بود و از روزی که ما ایشان را شناختیم تا روزی که دنیا را ترک کرد، این خصلت همیشه همراه او بود و آن را ترک نمی کرد. مهمترین عامل موفقیت در جذب دلها این بود که مردم باور می کردند امام دروغ نمی گوید، با احساسات مردم بازی نمی کند و به خاطر تاریخ یا قدرت و مکنت به هیچ کدام از علایق دنیوی دل نبسته و هدفش خدا و در عین حال عزت اسلام، کشور ایران و استقلال ایران است و همین عوامل باعث شد تا جوانان جذب ایشان شده تا انقلاب اسلامی آن حادثه بزرگ قرن بیستم و سپس دفاع مقدس رخ دهد و علی رغم آنکه همه دنیا علیه جوانان ما و ملت عزیز ما بودند پبا پیروزی همراه شود و شهد آن را مردم بعدها و پس از فوت امام و سقوط صدام و تحولات منطقه بچشند.

فکر می کنید این خصلت های فطری را چگونه می توان به نسل جدید منتقل کرد و آنان را با این ویژگی ها آشنا ساخت؟

به نظر من همانطور که در سوال شما بود این ویژگی ها فطری هستند و فطرت جوانان ما به دنبال این ویژگی هاست. جوانان ما امروز هم دوست دارند دروغ گفته نشود و الگوهایی که انتخاب می کنند شجاع بوده و از خدا نترسند بنابراین اگر احساس کنند کسانی هستند که خود را وقف مردم و خدمت کرده اند حتما دلشان بی تردید به سمت آنها هدایت می شود.

من فکر می کنم اینها ارزش های والایی است که همه بشریت و -نه فقط جوانان ایران- به دنبال آن هستند. مشکل آن است که فضا آنقدر غبارآلود است که ممکن است تشخیص سره از ناسره برای نسل جوان ما مشکل باشد و خیلی وقتها دنبال افراد و جریاناتی می روند که به سراب نزدیک تر است و هرچه به آن نزدیک تر می شوند احساس سرخوردگی بیشتری می کنند.

آقای هاشمی در پایان اگر خاطره ای از ملاقات با امام دارید برای ما بگویید.

من خاطرات زیادی دارم؛ البته نه نسبت به کسانی که زیاد ایشان را ملاقات می کردند.

یک شب که ما با تعدادی از دوستان به جماران آمده بودیم، من از منطقه عملیاتی آمده بودم و می خواستم آخر شب برگردم. منتظر ماندم تا بقیه اتاق را ترک کنند؛ سپس به امام گفتم که من دارم می روم به منطقه؛ لطفا چیزی به عنوان تبرک بدهید تا برای بچه ها به منطقه ببرم. ایشان مرحوم حاج احمد آقا را صدا زدند و گفتند قندان را بیاور! سپس دعایی خواندند و دست بر قندها کشیدند و قندها را دادند و من قندان را آوردم به ایوان.

از این اورکت های قدیمی سبز رنگ که به اورکت آمریکایی معروف بود و قیمتش 700 تومان بود، تنم بود؛ تمام قندها را در جیب آن ریختم و از پله های ایوان پایین آمدم و قندان را که خیلی معمولی بود روی پله های ایوان گذاشتم.

وقتی آمدم که از درب حیاط بیرون بیایم، آیت الله حاج شیخ حسن صانعی که مرا هم شناخت، مرا دید. گفت بیا اینجا ببینم! گفتم بفرمایید! گفت این چه کاری بود کردی؟ چرا قندها را ریختی در جیبت؟ گفتم داستان این بوده! گفت خب چرا همه آنها را ریختی؟ مگر نمی دانی امام قندهایش کوپنی است؟

من واقعا باورم نمی شد کسی در آن موقعیت و مقام است، مثل بقیه مردم رعایت می کند و از همان مسیری مایحتاج خود را تأمین می کند که بقیه مردم اینگونه اند.

منبع: پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران

" شعری به مناسبت رحلت امام خمینی ( ره ) " :

 

به پاس یک دل ابری، دو چشم بارانی

پر است خلوتم از یک حضور نورانی

 

 کسی که وسعت او در جهان نمی گنجد

به خانه ی دل من، آمده است مهمانی!

 

غمی به قدمت تاریخ درد انسان داشت

دلی به وسعت جغرافیای انسانی

 

چه بود؟ صاعقه ای کز سر زمانه گذشت

و یا ز خواب جهان، یک عبور طوفانی

 

نشسته است به جانم، همیشه، تا هستم

غمش اصیل تر از یک نیاز روحانی

 

هنوز می شنود آن صدای محزون را

دلم به روشنی آیه های قرآنی

   

 

دکتر فاطمه راکعی

" ره توشه‌ای از سیره معیشتی امام خمینی(ره) " :

 
نوشتار حاضر که با موضوع «سیره امام خمینی(ره) در معیشت» از کتاب انضباط اقتصادی اثر آیت الله ابراهیم امینی انتخاب شده و در خبرگزاری حوزه انتشار یافته، به تبیین گوشه‌هایی از سیره و منش امام‌خمینی(ره) در مسائل اقتصادی می‌پردازد. *** *
معلوم نیست فرش خانه امام زمان(ع) چگونه است من از سال 1326 ش، با امام راحل آشنا شدم. شاگردشان بودم اما رابطه ما از رابطه شاگردی و استادی بیشتر بود و جنبه مراد و مریدی داشت. شدیدا به حضرت امام رحمت‌الله علیه علاقه‌مند بودم. به منزلشان رفت و آمد داشتم و با زندگی ایشان مأنوس بودم. امام راحل سال‌ها در خانه اجاره‌ای زندگی می‌کرد، بعدا دستور دادند ملکی را که از پدرِ بزرگوارشان به ارث برده بودند، فروختند و با پول آن خانه‌ای را در شهر مقدس قم خریدند.
منزل امام رحمت‌الله علیه در قم خانه‌ای متوسط با مساحت 250 تا 300 متر، با خشت و گل بود. امام تا زمانی که در ایران تشریف داشتند، سال‌ها در آن‌جا زندگی کردند. خانه معمولاً با فرش‌های تمیز و زیبا و ساده و متوسط فرش می‌شد. امام سال‌ها با همان فرش‌ها زندگی کرد. از جهت خورد و خوراک، احساس من این بود که در زندگی شخصی‌اش صرفه‌جویی می‌کرد. بعد از تبعید ایشان به نجف، از دوستان مورد اطمینان با خبر شدم در نجف خانه‌ای اجاره کرده که محلّ سکونت‌شان بود. آن منزل بنابر عرف علما، یک بیرونی داشت که از صد متر کمی بیشتر بود با چند اتاق و فرش‌های قدیمی و زیلو و فرش‌های کهنه‌ای هم در اندرونی خانه پهن بود.
نقل کردند: زمانی عده‌ای خدمت امام رحمت‌الله عرض کردند: اجازه بفرمایید فرشی برای قسمت بیرونی منزل تهیه کنیم. امام فرمود: لازم نیست. اصرار کردند؛ آقا فرمود: مگر من صدراعظم هستم که می‌خواهید منزل را این‌گونه فرش کنید؟ عرض کردند: آقا! مقام شما بسیار بالاتر است. شما نایب امام زمان علیه‌السلام هستید. امام فرمود: معلوم نیست فرش خانه امام زمان هم چگونه است که شما می‌خواهید زندگی من به عنوان آبروی امام‌زمان علیه‌السلام چنین باشد! نقل می‌کردند: قسمت بیرونی منزلشان خراب شده و گچ‌هایش ریخته بود. بعضی افراد خدمت ایشان عرض کردند: اجازه بدهید دیوارها را رنگ کنیم. امام فرمودند: اجازه نمی‌دهم از بیت‌المال خرج کنید.
یکی از علما نقل می‌کند: تابستان من رفتم منزل امام. امام در قسمت بیرونی مشغول مطالعه بود و از شدّت گرما عرق می‌ریخت. عرض کردم: آقا! شما با این سن و سال و وضع جسمی‌تان چرا اجازه نمی‌دهید یک کولر برایتان تهیه کنند؟ اصرار کردم. آقا فرمود: فلانی! من از شما انتظار ندارم که بیایید و به من این توصیه را بکنید. مگر همه طلاب نجف کولر دارند که من هم تهیه کنم؟ هر وقت آن‌ها هم پیدا کردند، من هم تهیه می‌کنم و عاقبت هم قبول نکرد که کولر (خنک‌کننده آبی) بخرد.
*امام و احتیاط در مصرف
شخصی می‌گفت که روزی در بین راه با امام می‌رفتم، که به من فرمود: فلانی! چرا احتیاط نمی‌کنی؟ عرض کردم: در چه موردی؟ فرمود: وقتی می‌شود روی کاغذ کوچک بنویسی، چرا روی کاغذ بزرگ می‌نویسی؟ اگر می‌شود روی کاغذ کوچک بنویس یا کاغذ باطله، و بیت‌المال را ضایع نکن! *منزل 45 متری فرزند امام درنجف در مورد فرزند امام حاج آقا مصطفی در نجف هم وضعیت همین‌گونه بود. کسانی که نجف رفته بودند ملاحظه کردند که فرزند امام یک خانه 45 متری داشت که فرش‌هایش زیلو بود. حاج آقا مصطفی وقتی از دنیا رفت، هفتاد دینار پول داشت. در وصیت‌نامه‌اش نوشته بود: «من نه پول دارم (غیر از هفتاد دینار) نه خانه، فقط چند جلد کتاب دارم.» امام قبل از رحلت در ایام بیماری وصیت کرده بود اموالی که در اختیار من و پول‌هایی که در بانک است، از وجوهات است و چند قطعه زمین است، که بعد از مرگم همه را در اختیار حوزه علمیه قم قرار بدهید.
بعد از ارتحال ایشان همه را به حوزه علمیه قم دادند و حتی یک تومان هم برای خودش و ورثه‌اش باقی نماند. ایشان نفرمودند اموال را به ورثه‌ام یا طلبه‌ها بدهید. اینکه فرمود اموال را به مدیریت حوزه علمیه تحویل بدهید، دارای نکته اخلاقی ظریفی است. نفرمود از طرف من اموال را به طلبه‌ها بدهید که درِ خانه‌ام باز باشد و اسم «من» مطرح باشد، بلکه فرمودند به حوزه و مراجع بعدی بدهید؛ آن‌ها خود مسئول هستند.
* امام اسوه و آبروی روحانیت
امام در طول زندگی‌اش خیلی کم کتاب داشت، چون یکی از آفت‌های بعضی کسان این است که کتاب زیاد تهیه می‌کنند در صورتی که لازم ندارند. کتاب‌های امام در قم آن قدر کم بود که گاهی می‌فرمود: فلان کتاب را برایم امانت بگیرید و بیاورید. وقتی هم که از دنیا رفت، برخی موثّقین بیت امام رحمت‌الله علیه می‌گفتند بیش از سی جلد کتاب در خانه نداشت. امام از دنیا رفت و تنها مِلکی که برای ورثه گذاشت همین خانه در محله یخچال قاضیِ قم بود. زندگی این عالم وارسته شبیه زندگی پیغمبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله بود؛ شخصیتی که این همه بیت‌المال در دستش بود. شاید در مرجعیت کسی مانند ایشان نباشد. حقا امام رحمت‌الله علیه اسوه و آبروی روحانیت است.
* تاثیر زندگی ساده امام
در خارج از کشور من سفری به خارج کشور رفته بودم، شخصی آمد از امام تعریف و تمجید می‌کرد. امام هنوز زنده بود. زندگی ساده امام را وصف می‌کرد و می‌گفت: «چنین افرادى هستند که مى‏توانند نهضت و انقلاب به پا کنند.» اگر امامرحمت‌الله علیه این همه محبوب بود و مردم به او علاقه‌مند بودند، به واسطه این قبیل صفات ممتازش بود. ما طلبه‌ها باید سعی کنیم زندگی‌مان شبیه زندگی امام راحل باشد. تجمل‌گرایی با حیثیت روحانیت و معنویت سازگاری ندارد و آفتی بزرگ برای روحانیت است.‌ای کاش همه مسئولان نظام اسلامی با تمسک به شیوه زندگی امام رحمت‌الله علیه ساده‌زیست و حافظ منابع ملّی و صیانت از حقوق محرومان جامعه باشند.
*در زشتی اسراف و تبذیر، کم و زیاد تفاوت ندارد
امام خمینی رحمت‌الله علیه در صرفه‌جویی در مصرف نیز نمونه و اسوه بود، حتی در مورد کاغذ چندان مقید بود که یکی از کارگزارانشان را مورد عتاب قرار داده، فرمودند: چرا برای نوشتن چند خط، از یک کاغذ بزرگ استفاده می‌کنی؟ چرا روی کاغذ باطله یا کاغذ کوچک‌تر نمی‌نویسی؟ خودشان نیز در نوشتن از همین روش استفاده می‌کردند. ممکن است کسی بگوید یک صفحه کاغذ چه ارزشی داشت که امام این‌قدر حساس در جواب عرض می‌کنیم: اوّلاً در زشتی اسراف و تبذیر، کم و زیاد تفاوت ندارد. به علاوه این روش ائمه علیهم‌السلام بوده که در همه چیز مقید بودند اسراف نشود و از آنچه می‌توان در جایی مصرف کرد، استفاده کنند. از جمله در روایات چنین آمده است: بشیر بن مروان گوید: ما بر امام صادق علیه‌السلام وارد شدیم، امام خرمای رطب خواست. بعضی افراد پس از خوردن خرما هسته‌اش را پرت می‌کردند. امام، دست یکی از آن‌ها را گرفت و فرمود: این کار را نکن، چون اسراف است و خداوند تباهی را دوست ندارد.
*ما واقعا یک ملت اسراف‌کاریم!
امام صادق علیه‌السلام فرمود: خداوند میانه‌روی را دوست دارد و اسراف مورد خشم اوست، حتی انداختن هسته خرما، زیرا آن هم قابل استفاده است و حتی ریختن آبی که از خوردن، اضافه می‌آید نیز اسراف است. خداوند در قرآن فرمود: اسراف نکنید که خدا اسراف‌کنندگان را دوست ندارد و فرمود: اسراف‌کنندگان برادران شیطان هستند. همین امور کوچک را وقتی نسبت به یک جامعه بزرگ حساب کنیم، قابل توجه می‌شود. حساب کنید جامعه ما در صرف کاغذ چقدر اسراف و تبذیر می‌کند؟ در بخش کارت‌ها (برگه‌های تبریک) گران‌قیمت به مناسبت اعیاد دینی و ملّی، دعوت به مجالس، سمینارها، کارت‌های گران‌قیمت، کارت تبریک جشن‌ها، خبرنامه‌ها و نشریه‌های تکراری و غیرمفید، کتاب‌های درسی یک‌سال مصرف، و ده‌ها و صدها مورد دیگر. ما واقعا یک ملت اسراف‌کاریم! کشورهای غنی که خود صادرکننده کاغذند، چنین اسراف نمی‌کنند.
از یکی از مسئولان در یکی از کشورهای اروپایی شنیدم که گفت: «از کتاب‏هاى درسى دانش‏آموزان باید حدّاقل دو یا سه سال استفاده کنند» اگر ما هم این رویّه را در کتاب‌های درسی انجام می‌دادیم، هر سال چقدر می‌توانستیم در خرید کاغذ از خارج صرفه‌جویی کنیم؟ به مسئولان چاپ کتاب‌های درسی توصیه می‌شود در این باره مطالعه کنند. چرا نباید دانش‌آموزان را به صرفه‌جوییِ کتاب و کاغذ و دفتر عادت دهیم؟ در کشورهای اروپایی از کاغذهای باطله هم کاملاً استفاده می‌کنند.
در بعضی کشورها زباله‌ها را در سه پاکت جداگانه می‌ریزند: 1. کاغذ، پلاستیک و مقوا؛ 2. شیشه و قوطی؛ 3. مواد زاید خوراکی. شهرداری هم آنها را می‌بَرد و استفاده می‌کند. چرا شهرداری‌های ما تازه به فکر استفاده از زباله‌ها افتاده‌اند؟ چرا هنوز هم چنین روشی در همه اُستانها اجرا نمی‌شود؟ مایه تأسّف است که تأکیدات اسلام را درباره اجتناب از اسراف و تبذیر نادیده می‌گیریم و این همه اسراف می‌کنیم. اگر ما فقط در مصرف کاغذ میانه‌روی و صرفه‌جویی را رعایت کنیم، نیازمان به خرید کاغذ از خارج کم می‌شود. در موضوع آگهی‌های دیواری به ویژه زمان انتخابات، خیلی اسراف می‌شود. در هند و آفریقا دوره ابتدایی روی لوح چوبی می‌نویسند و بارها از آن استفاده می‌کنند تا در کاغذ اسراف نشود و در کشورهای اروپایی غربی، آمریکا، و کانادا حتی گاهی تا نه سال از آنها استفاده می‌کنند. اگر در ایران حدّاقل دو سال یک بار استفاده می‌شد، هر دو سال میلیاردها تومان صرفه‌جویی می‌شد. این موضوع نیاز به همکاری اولیای دانش‌آموزان و معلمان دارد که صرفه‌جویی و پاکیزه نگه داشتن کتاب‌ها را به دانش‌آموزان یاد بدهند.
 آیت الله ابراهیم امینی
" کیهان "

" از کجا بفهمیم دیگران ما را دوست دارند ؟ ( 2 ) "

 

               کینه ای نیستید

                                       

اگر در یک بحث که موضوع آن چندان مهم نیست از شخص مقابل کینه به دل نمی گیرید به شما یک می گوییم چون این ویژگی شما

 نشان می دهد که درنظر دیگران فرد دوست داشتنی به نظر می رسید .

حتی اگر اطرافیانتان  حریم شما را زیر پا گذاشتند باز هم به آن ها فرصت  جبران می دهید و این مساله باعث می شود دیگران در هر

شرایطی باز هم به سمت شما بازگردند .

 

               صبوری می کنید

 

صبور بودن یکی از ویژگی های افراد دوست داشتنی است . افراد صبور ، دوست داشتنی هستند زیرا به دیگران فرصت رشد و اصلاح

 اشتباهاتشان را می دهند .

با این سیاست رفتاری آدم های اطرافتان به شما اعتماد می کنند و در مواقعی که به کمک نیاز دارند با خیال راحت روی راهنمایی تان

حساب می کنند ..........