اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

ویژگی‌های رفتاری مومن :



قال الامام علی(ع):
«المؤمن اذا نظر اعتبر و اذا سکت تفکر و اذا تکلم ذکر و اذا أعطی شکر و اذا ابتلی صبر»

امام علی(ع) فرمود:‌
مؤمن هرگاه به چیزی نظر کند، به نظر عبرت می‌نگرد و اگر سکوت کند، در عظمت و حکمت خدا فکر می‌کند و هرگاه سخنی گوید به ذکر خدا زبان گشاید، و هرگاه خدا به او چیزی عطا کند شکر می‌کند و اگر مبتلا به بلیه‌ای شود صبر در بلا کند.
____________________
(غررالحکم و دررالکلم ص 116)

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت ......

 

 

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت ،

سرها در گریبان است .

 

کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را .

نگه جز پیش پا را دید ، نتواند ،

که ره تاریک و لغزان است .

 

وگر دست ِ محبت سوی کس یازی ،

 به اکراه آورد دست از بغل بیرون ؛

 

 که سرما سخت سوزان است .

نفس ، کز گرمگاه سینه می اید برون ، ابری شود تاریک

 چو دیوار ایستد در پیش چشمانت .

 

نفس کاین است ، پس دیگر چه داری چشم

ز چشم دوستان دور یا نزدیک ؟

 

 مسیحای جوانمرد من ! ای ترسای پیر ِ پیرهن چرکین !

هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آی... 

 

دمت گرم و سرت خوش باد !

سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای!

 

منم من ، میهمان هر شبت ، لولی وش مغموم .

منم من ، سنگ تیپاخورده ی رنجور .

 منم ، دشنام پست آفرینش ، نغمه ی ناجور .

 

نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بیرنگ بیرنگم .

بیا بگشای در ، بگشای ، دلتنگم .

 

حریفا ! میزبانا ! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد .

 تگرگی نیست ، مرگی نیست .

 

صدایی گر شنیدی ، صحبت سرما و دندان است .

من امشب آمدستم وام بگزارم.

 حسابت را کنار جام بگذارم .

 

چه می گویی که بیگه شد ، سحر شد ، بامداد آمد ؟

فریبت می دهد ، بر آسمان این سرخی ِ بعد از سحرگه نیست .

حریفا ! گوش سرما برده است این ، یادگار سیلی ِ سرد ِ زمستان است .

 

و قندیل سپهر تنگ میدان ، مرده یا زنده .

به تابوت ستبر ظلمت نه توی ِ مرگ اندود ، پنهان است .

حریفا ! رو چراغ باده را بفروز ، شب با روز یکسان است .

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت .

 

هوا دلگیر ، درها بسته ، سرها در گریبان ، دستها پنهان ،

نفسها ابر ، دلها خسته و غمگین ،

 

درختان اسکلتهای بلور آجین .

زمین دلمرده ، سقفِ آسمان کوتاه ،

غبار آلوده مهر و ماه ،

زمستان است

 

مهدی اخوان ثالث (میم - امید )

" ضرب المثل های پارسی ( 3 ) " :

21- آب توی شیر کردن

تقلب در کار

 

22- آب توی گوش کسی کردن

سر کسی در معامله کلاه گذاشتن

 

23- آب چیزی را کشیدن

حداکثراستفاده از مورد نظر بردن

 

24- آب خوردن را از خر و راه رفتن را از گاو باید آموخت

چرا که خر به آرامی آب می خورد و گاو آهسته راه می رود

 

25- آب خوش از گلویش پایین نرفت

راحت نبودن / در تمام عمر مشکل داشتن

 

26-آب راحت تر از شربت پایین می رود

زندگی بی آلایش و راحت داشتن

 

27- آب در دهانش خشک شد

تعجب بسیار کردن

 

28- آب در هاون ساییدن

کار بیهوده کردن

 

29- آب دریا از دهان سگ نجس نمی شود

از پشت سر حرف زدن حسودان ، آسیبی به افراد با شخصیت نمی رسد

 

30- آب به دست یزید افتاده

متاع مورد نیاز به دست گرانفروش و محتکر افتاده