اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

وظایف کلیدی حاکمان


تصویر مرتبط

 


قال‌الامام الصادق(ع):


«لیس یحب للملوک ان یفرطوافی ثلاث فی حفظ الثغور وتفقدالمظالم و اختیار


الصالحین  لاعمالهم»


امام‌صادق(ع) فرمود: برای دولتمردان وحاکمان مملکتی کوتاهی در سه


کار جایز نیست:


1- نگهداری و حفاظت از مرزهای کشور در مقابل تهدیدات دشمن


2- برگزیدن مومنان صالح برای تصدی پست‌های حکومتی


3- در رسیدگی به ظلمی که به مردم ستمدیده (و فاقد قدرت از جانب ظالمان


پرنفوذ قدرت) وارد شده است. (1)


ــــــــــــــــــــــــــــــ


1- تحف‌العقول، ص 333

شعر اغاز امامت امام زمان عج 3


 

 ØªØµÙˆÛŒØ± مرتبط

 

جشن مسعود امامت است

عیدی پر سعادت است

ماه ربیع الاول و ایام نور است

فصل بهار شادی و شور و سرور است

از همگان دل می بری

یا حجت بن العسگری

مولانا یا ابا صالح...

 

گشته صاحبُ الامر عالم ولیّ اللهِ اعظم

گل کرده لبخند نبی و آل حیدر

 ذکر ملائک حمد و نور و قدر و کوثر

شروع شده ولایتت

مبارک است امامتت

مولانا یا ابا صالح...

 

ظالمان مشغول جفایند  

بی شرم و بی حیایند

گشته اسیر فتنه های دشمن دین

سوریه و بحرین ولبنان و فلسطین

بهارِ هر خزان تویی

یاور مظلومان تویی

مولانا یا ابا صالح...

 

العجل یا بقیة الله مولا یا حُجتَ الله

مستضعفین چشم انتظار روی ماهت

جانهای ما دلدادگان قربان راهت

اُمید عاشقان ، همه بیا به حقّ فاطمه(س)

مولانا یا ابا صالح...

شعر اغاز امامت امام زمان عج 2


 ØªØµÙˆÛŒØ± مرتبط

 

لبخند خورشید/بر ارض و سما/شور و شعف شد/در دل هویدا

نور امامت/شد جلوه گر در/شمس جمال ِ/مهدی زهرا

 شاهنشهی و عالم هستی گدایت/ یا حجة بن العسکری جانم فدایت

نهم ربیع عید ولایت/تابد به عالم نور هدایت

یا حجة بن العسکری جانم فدایت

 

سید العالم/جان جهانی/جان جهانی/آرام جانی

نورُ الکواکب/امام غائب/حجت اللهی/صاحب زمانی

کبوتر دل می زند پر در هوایت/ یا حجة بن العسکری جانم فدایت

نهم ربیع عید ولایت/تابد به عالم نور هدایت

یا حجة بن العسکری جانم فدایت 

 

به خوشحالی ِ/ام ابیها/به ذریه ی/پاک مصطفی

دعا کن شود/رزق جمع ما/هم سامرا و/هم کرببلا

ای قربان نافله و ذکر و دعایت/ یا حجة بن العسکری جانم فدایت

نهم ربیع عید ولایت/تابد به عالم نور هدایت

یا حجة بن العسکری جانم فدایت

 

غرق گناهم/بده پناهم/در سوز و آهم/ای تکیه گاهم

از همه جا من/درمانده گشتم/اما تو دادی/دوباره راهم

نفسم را کن ذبیح صحرای منایت/ یا حجة بن العسکری جانم فدایت

نهم ربیع عید ولایت/تابد به عالم نور هدایت

یا حجة بن العسکری جانم فدایت

شعر اغاز امامت امام زمان عج 1


 ØªØµÙˆÛŒØ± مرتبط

 

قیامتـی است گمانم قیامت مهدی است

جهـان محیط وسیع کرامت مهدی است

 

زمان زمان شروع زعامت مهدی است

غدیـر دوم شیعـه، امـامت مهدی است

 

همه کنیـد قیـام و همـه دهید سلام

امـام کـل زمان‌ها دوباره گشت امام

 

بشـارت آمـده بهـر بشـر مبارک باد

شب فراق سحر شد، سحر مبارک باد

 

بهشت وصل خـدا را ثمر مبارک باد

بـرای منتظـران این خبر مبارک باد

 

خطاب نـور همه آیه‌های نصر شده

ولـیِّ عصـر، دوباره ولیِّ عصر شده

 

خطاب حضرت معبود را بخوان با من

پیام قاصـد و مقصود را بخوان بـا من

 

بیــا ترانـه داوود را بخـوان تـا مـن

سرود مهـدی موعود را بخوان با من

 

دوبـاره آیـه جاء الحق آشکار شده

به یمن وصل، همه فصل‌ها بهار شده

 

ز تیرگـی چـه زیان کوه نور نزدیک است

رهی که بود به چشم تو دور، نزدیک است

 

فـراق رفتـه و فیض حضور نزدیک است

الا تمامــی یــاران! ظهـور نزدیک است

 

فـرار ابـر و رخ آفتــاب را نگــرید

سراب‌هـا همـه رفتنـد، آب را نگرید

 

بشارت ای همه یاران که یار می‌آید

نویــد رحمـت پــروردگار می‌آید

 

محمـد از طــرف کوهسـار می‌آید

علی گرفته بـه کف ذوالفقار می‌آید

 

دعـای عهد و فرج را همـه مرور کنید

سلام تازه بر آن تک سوار نور می‌آید

 

ز مکـه سر زده صبح قیام ابراهیم

رسد بـه عالـم هستی پیام ابراهیم

 

امـام عصر که بر او سـلام ابراهیم

قیـام کــرده، کنـار مقـام ابراهیم

 

حـرم رسانه آوازه «انـا المهدی» است

چهان پر از سخنِ تازه «انا المهدی» است

 

جهانیان! همـه جا در کنار یار کنید

دل خـزان زده خویش را بهار کنید

 

یهودیـان همه جا در شرارِ نار کنید

الا تمامــی وهابیــان فــرار کنید

 

رها کنیـد حرم را، حرم، دیار علی است

به دست مهدی موعود، ذوالفقار علی است

 

نهم ربیع الاول، نه تنها نخستین روز امامت امام عصر علیه السلام است

 

 ØªØµÙˆÛŒØ± مرتبط

 

نهم ربیع الاول، نه تنها نخستین روز امامت امام عصر علیه السلام است، بلکه آغاز دوره ای حیاتی و مهم در تاریخ شیعه نیز به شمار می آید. در سال روز نهم ربیع الاول که یادمان آغاز امامت ولی عصر علیه السلام است.
تصمیم گرفتیم در چند سطر کوتاه به رخ دادهایی که پس از شهادت امام حسن عسکری علیه السلام در سامرا روی داد، اشاره کنیم.
* * *
روز جمعه، هشتم ربیع الاول سال 260 هـ.ق، امام حسن عسکری علیه السلام پس از این که نماز صبح را خواندند، بر اثر زهری که هشت روز قبل معتمد به ایشان خورانده بود، به شهادت رسید. این حادثه در شرایطی روی داد که امام یازدهم افزون بر این که مانند پدران خود زمینه را برای غیبت آماده کرده بود، شب پیش از شهادتشان، دور از چشم مأموران خلیفه، نامه های بسیاری به شهرهای شیعه نشین فرستادند. خبر شهادت امام در سراسر شهر سامرا پیچید و مردم به احترام او عزاداری کردند. به گفته مورخان، در روز شهادت امام علیه السلام، سامرا به صحرای قیامت تبدیل شده بود.
 بر اساس گفته شیخ صدوق، خود امام زمان علیه السلام با کنار زدن عمویش جعفر که قصد نمازگزاردن داشت، بر بدن پدر بزرگوارش نماز خواند.
حکومت عباسی از مدت ها پیش بر اساس سخن رسول الله صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام مبنی بر این که مهدی فرزند امام حسن عسکری علیه السلام است، امام یازدهم را زیر نظر داشت و مراقب بود تا فرزندی از ایشان نماند، ولی امام یازدهم با پنهان نگه داشتن خبر ولادت فرزندش این نقشه را باطل کرده بود. پس از شهادت امام علیه السلام کم کم خبر فرزندی به نام مهدی علیه السلام پخش شد و تلاش چند باره خلیفه عباسی برای یافتن امام مهدی علیه السلام به نتیجه نرسید.
عثمان بن سعید، نائب اول امام علیه السلام بود و با آغاز غیبت ولی عصر علیه السلام نامه های حضرت را به شیعیان می رساند. از همین زمان بود که شیعیان برای نخستین بار طعم غیبت را چشیدند. آغاز غیبت صغرا مصادف با آغاز امامت حضرت مهدی علیه السلام بود تا مردم آرام آرام با مفهوم تلخ و دردناک غیبت آشنا شده، بتوانند تا آن زمان که به اشتباه خود پی می‌برند و به وظایف خود در برابر امامان آگاه می‌شوند، همچنان دیندار بمانند.
در دوران غیبت صغرا چهار نایب خاص،امر وساطت میان امام علیه السلام و شیعیان را به عهده داشته و چنان‌که خواهیم دید، همه آنها معروف و سرشناس بوده‌اند. آنان احکام دین را از وجود اقدس امام زمان علیه السلام گرفته و در اختیار شیعیان می‌گذاشتند. سؤالات [کتبی و شفاهی] ایشان را به حضور امام زمان علیه السلام برده و سپس پاسخ را به شیعیان می‌رسانیدند و همچنین، وجوه شرعی شیعیان را با وکالتی، که از امام داشتند، می‌گرفتند [و به حضرت تحویل می‌دادند یا با اجازة ایشان مصرف می‌کردند] آنان جمعی بودند که امام حسن عسکری علیه السلام در زمان حیات خود عدالتشان را تأیید فرمود و همه را به عنوان امین امام زمان علیه السلام معرفی کرد و بعد از خود، ناظر املاک و متصدی کارهای خویش گردانید، و آنها را با نام و نسب به مردم معرفی نمود.
اینها، همه دارای عقل، امانت، وثاقت، دِرایت، فهم و عظمت بودند.


پاسخ چند سوال امامت کودک


مسأله خلافت و امامت در اسلام، تنها بر اساس لیاقت و شایستگی افراد بوده و سن و سال هیچ تأثیری نداشته است. پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در سال سوم هجرت بعد از دعوت خویشان خود به اسلام، علی علیه‏السلام را که نوجوانی پیش نبود به خلافت و وصایت منصوب کرد و به قوم خود دستور داد که از او اطاعت کنند. همچنین در واقعه مباهله با نصارای نجران، آن حضرت امام حسن و امام حسین علیه‏السلام را در حالی که کودک بودند به همراه خویش برد. شیخ مفید در این‏باره می‏نویسد: پیامبر همراه حسنین در حالی که طفل بودند با نصارا مباهله کرد. بعد از آن، این امر هیچگاه سابقه نداشت. این وقایع و شواهد بسیار دیگر تاریخی، دلایلی است که امامت حضرت ولی عصر علیه السلام را در سن کودکی تأیید می‏کند.

وصیت اخلاقی امام حسن عسکری(ع)

 

 

تصویر مرتبط

 

و به شیعیان خود فرمود: شما را وصیت می‌کنم به تقوای الهی، پارسایی در دینتان، اجتهاد و کوشش برای خدا، راستگویی و پرداخت امانت به کسی که شما را امین دانسته (و امانتی نزد شما نهاده) نیکوکار باشد یا بدکار و طول دادن سجده و خوش همسایگی، که حضرت محمد صلی‌الله علیه و آله برای همین دستورات (و اجرای همین کارها) آمده است.
در میان قبیله‌های مردم نماز بخوانید (و در جماعت‌هایشان حاضر شوید) و در مراسم جنازه‌هایشان حضور به هم رسانید و بیمارانشان را عیادت کنید و حقوقشان را بدهید، که به راستی هرگاه مردی از شما در دین خود پارسا باشد و در گفتارش راستگو و امانت‌پرداز و خلق و خویش با مردم نیکو باشد، گویند:‌ این مرد شیعه است و همین مطلب مرا خوشحال کند.
از خدا بترسید و زیور ما باشید و ننگ ما نباشید. دوستی‌ها را به سوی ما جلب کنید و زشتی‌ها را از ما دفع کنید، که به راستی هر چه خوبی درباره ما گفته شود، ما شایسته آن هستیم و هر بدی درباره ما گویند ما آنگونه نیستیم. ما را در کتاب خدا حقی است و خویشاوندی با رسول خدا و پاکیزگی از طرف خدا، کسی ادعای آن را جز ما نکند، مگر دروغگو.
بسیار به یاد خدا و مرگ باشید و تلاوت قرآن و درود بر پیغمبر (ص) را زیاد کنید، که به راستی درود بر رسول خدا(ص) ده حسنه دارد، آنچه که شما را بدان وصیت کردم حفظ کرده (فراموش نکنید) شما را به خدا می‌سپارم و سلام بر شما می‌فرستم.(1)

_______________________

1- بحار‌الانوار، ج 78، ص 371

جدال و شوخی، حرمت‌شکن است


تصویر مرتبط

 

قال‌الامام العسکری(ع):
 
«لاتمار فیذهب بهاؤک، و لا تمازح فیجترأ علیک»

امام حسن عسکری(ع) فرمود:
 
جدال نکن که احترامت از بین می‌رود، و شوخی مکن که (دیگران) بر (بی‌احترامی
 
به تو) جرأت پیدا می‌کنند. (1)

_________________
 
1- بحارالانوار، ج 78، ص 370

در محضر امام خمینی(ره)


 Ù†ØªÛŒØ¬Ù‡ تصویری برای تصویر گل لاله
 


پایین پا نمی‏ رفتند

امام در کربلا که به حرم مشرف می‏شدند چون در پایین قبر امام حسین(ع) قبر حضرت علی اکبر است، پایین پای حضرت نمی‏رفتند؛ حتی یک‌بار هم نرفتند. ایشان روی قبر شهدا پا نمی ‏گذاشتند. 
ما اول نمی‏ فهمیدیم که دلیل این پایین نرفتن ایشان که از بالا سر حضرت می‏آمدند و بر می‏ گشتند و دیگر پایین پا نمی ‏رفتند و دور نمی‏ زدند چیست، در نجف هم چون روایت است که احتمالاً سر مقدس امام حسین(ع) بالای سر مطهر حضرت امیرالمؤمنین (ع) دفن است امام بالای سر حضرت نمی رفتند، دور می‏ زدند. این ملاحظه را من در کسی غیر از ایشان ندیدم. 

*حجت‌الاسلام والمسلمین عبدالعلی قرهی- سرگذشت‌های ویژه از زندگی
 
امام خمینی- ج 6- ص 146.

نگرانی از ترسناک‌ترین ویژگی‌های امت پیامبر(ص)

 

 ØªØµÙˆÛŒØ± مرتبط


شیخ صدوق در کتاب خصال به سندش از جابر بن عبدالله انصاری روایت کرده است که می‌گوید: رسول خدا(ص) فرمود: به راستی که ترسناک‌ترین چیزی که بر امت خویش بیمناک و ترسانم(دو چیز است) پیروی هوای نفس و آرزوی دراز. اما هوای نفس، که به راستی(آدمی را) از حق بازمی‌دارد و
 
اما آرزوی دراز، آخرت را به فراموشی سپارد، و این دنیا به راستی که پشت کرده و می‌رود و این آخرت است که رو کرده و می‌آید، و هر کدام را فرزندانی(و پیروانی) است، اگر بتوانید که از فرزندان آخرت باشید،
 
و از فرزندان دنیا نباشید، چنین کنید که به راستی شما امروز که زنده‌اید، در خانه عمل(و محیط کار) هستید و حسابی نیست، ولی فردا(که از دنیا رفتید) در محیط حساب و حسابرسی هستید و عملی در کار نیست. (1)

____________________

1- بحارالانوار، ج77، ص 117

خانواده و ازدواج از نگاه رهبری

 

تصویر مرتبط

سادگی را از مراسم عروسی آغاز کنید

در همه‌ امورِ زندگی‌تان سادگی را رعایت کنید. اوّلش هم از همین مراسم ازدواج است، از اینجا شروع می‌شود. اگر ساده برگزار کردید، قدم بعدی‌اش هم می‌شود ساده و الّا شما که رفتید آن مجلس کذاییِ مثل اعیان و‌اشراف های زمان طاغوت را درست کردید، بعد دیگر نمی‌توانید بروید توی خانه‌ کوچکی مثلاً با وسایل مختصری زندگی کنید. این جور نمی‌شود دیگر، چون خراب شده و از دست رفته است.
از اوّل، زندگی را پایه‌اش را بر اساس سادگی و ساده زیستی بگذارید تا زندگی بر خودتان، بر کسانتان و بر مردم جامعه ان شاء الله آسان شود.(1)

پدر و مادر را زیر فشار قرار ندهید

 

 ØªØµÙˆÛŒØ± مرتبط


متأسفانه این پرداختن به تشریفاتِ ازدواج و مهریّه‌های گران و جهیزیّه‌های سنگین و مجالس آنچنانی خیلی اخلاقها را فاسد کرده است! شما دخترها و پسرها که عروس و داماد می‌شوید، پیش‌قدم شوید. بگویید ما این جوری نمی‌خواهیم، به این زیادی نمی‌خواهیم. وقتی جامعه مشکل دارد وقتی در جامعه فقیر هست باید انسان ملاحظه کند.(2) 
ما به دخترها و پسرها سفارش می‌کنیم اصرار نکنید، زیاده نخواهید، پدر و مادرها را زیر فشار قرار ندهید تا در رو در بایستی بمانند... این چیزها را بریزید دور. اصل، یک حادثه انسانی است. آن چیست؟ زناشویی، انسانی‌ترین کارهای دنیاست، این را مادی و پولی نکنید، آلوده‌اش نکنید.(3) 
اگر دختر و پسر اهل قناعت و ساده زیستی باشند، بزرگ‌ترها هم مجبور می‌شوند از آنها تبعیت کنند.(4)


فلسفه حجاب و عفاف


اسلام که راجع به حجاب حرف می‌زند، آیات قرآن که راجع به حجاب حرف می‌زند، راجع به حدود زن و مرد با یکدیگر دستور دارد، این به خاطر خود مردم است، به خاطر همین خانواده‌هاست. همین دخترهای جوان که شوهرشان را می‌خواهند از دست ندهند، این پسرهای جوان که زن محبوبشان را می‌خواهند از دست ندهند، این، بدون حجاب و بدون رعایت نمی‌شود، آیاتِ قرآن این طور حکمت‌آمیز و عمیق است.(5) 
این محرم و نامحرم‌ها، این حجاب و حفظ زن، این «قل‌للمؤمنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم... و قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهنّ و یحفظن فروجهنّ(6)» [به مؤمنان بگو چشمهای خود را (از نگاه به نامحرمان) فروگیرند و عفاف خود را حفظ کنند.... و به زنان با ایمان بگو چشمهای خود را (از نگاه هوس‌آلود) فروگیرند و دامان خویش را حفظ کنند]، چشمهایتان را به هر منظره‌ای باز نکنید، به هر چیزی نگاه نکنید تا به هر طرفی کشانده نشوید این برای چیست؟ این برای این است که این زن و شوهر به هم مهربان و وفادار بمانند. 

آن مردی و آن زنی که در جوامع فاسد دنیا به هر جا رسیدند، به هر گذرگاهی که رفتند، هر طور دلشان خواست سوءاستفاده کردند و اختلاط پیدا شد، دیگر برای آنها محیط خانوادگی چقدر اهمیت پیدا خواهد کرد؟ هیچ. اسمش را هم گذاشته‌اند آزادی که اگر این آزادی باشد، بزرگ‌ترین بلیه‌های بشر محسوب می‌شود. آن مردی که هر طور دلش بخواهد به هر طرف متمایل باشد به طرف زنها، عِنانی ندارد، حفاظی ندارد و آن زنی که با حیا و عفاف و حجاب انسانی آراسته نیست، حفاظی ندارد، چنین زن و مردی برای زن خودشان، برای شوهر خودشان احترامی و اهمیّتی قائل نیستند. در اسلام، یک زن و مرد در مقابل هم مسئول هستند و به هم علاقه‌مندند، به هم محتاج و وابسته‌اند. یک سلسله‌ عظیم و طولانی که از احکام ناشی می‌شود از چیست؟ از اینکه می‌خواهند خانواده ،محکم بماند و این زن و شوهر به هم خیانت نکنند و با هم باشند.(7) 


* پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله خامنه‌ای


1. خطبه‌ عقد مورخه‌ 13/6/1374       2. خطبه‌ عقد مورخه‌ 14/9/1372
3. خطبه‌ عقد مورخه‌ 8/11/1372       4. خطبه‌ عقد مورخه‌ 28/9/1374
5. خطبه‌ عقد مورخه‌ 11/5/1375       6.سوره‌ نور، آیه‌ 31.
7. خطبه‌ عقد مورخه‌ 12/9/1377

شاخص‌ برترین عقل

 

 ØªØµÙˆÛŒØ± مرتبط
 
قال‌الامام علی (ع):
 
«افضل العقل، معرفهًْ الانسان بنفسه، فمن عرف نفسه عقل، و من جهلها ضل»

امام‌علی(ع) فرمود:
 
برترین خرد (عقل)، شناخت انسان از خویشتن است، پس کسی که خود را
 
بشناسد، خردمند و عاقل است، و کسی که خود را نشناسد، گمراه است. (1)

____________________

1- شرح غررالحکم و دررالکلم، ج 2، ص 442

آراستگی نه وقت تلف کردن


 Ù†ØªÛŒØ¬Ù‡ تصویری برای تصویر گل آلاله

 

 در یکی از روزها که در منطقه عملیاتی بودیم، بعد از نماز صبح جلوی آیینه رفتم و شروع کردم به شانه زدن موهایم که تا حدی بلند بود.صدای خنده آهسته‌ای مرا به خود آورد.
 
به طرف صدا برگشتم، شهید بابایی بود که درکنارسوله درازکشیده بود و به من نگاه می‌کرد.رو به من کرد و گفت: می‌خواهی یکی از دلایل تراشیدن سرم را برایت بگویم ! الان یک ربع ساعت است که جلوی آینه ایستاده‌ای وموهایت را چپ و راست می‌کنی!
 
می دانی زیر هر تار مویت یک شیطان خوابیده ؟ غرور این موها، تو راجلوی آینه نگـه داشته و فکـر می‌کنی خـوش‌تیپ‌تـر می‌شوی! ولی من سـرم را بـا ماشین چـهار تراشیـده‌ام و یک قیافه معمولی بـه خـود گرفتـه‌ام، قیافـه معمولی هیچ وقت انسان را مغرور نمی‌کند. (شیخ مناجاتیان، ص82 ) 

یک شهید، یک خاطره


 ØªØµÙˆÛŒØ± مرتبط
 
 
 
 
دوتایی رفتیم حرم. وقتی وارد صحن شدیم گفت: «خانوم، من داخل نمیام؛ فعلاً شما تنها برو.» 
تعجب کردم! گفتم: «شما که اینقدر عاشق امام رضا هستی، چرا نمیای؟» 
بعد از چند لحظه سکوت گفت: «دلیلش رو نمی‌گم.» 
آن‌وقت روبه روی گنبدی که در زُل آفتاب می‌درخشید ایستاد و شروع کرد به‌اشک ریختن. 
همانطور نگاهش کردم، سربرگرداند و دوباره گفت: «شما برو...» 
انگار می‌خواست تنها باشد. ماندنم بی‌فایده بود، رفتم توی حرم؛ زیارتنامه خواندم و نماز. برگشتم پیش او. هنوز توی حال خودش بود. با گردنی کج ایستاده بود و همچنان با امام رضا(ع) درد دل می‌کرد. جلوتر رفتم و صدایش زدم: «محمدرضا...» سربرگرداند و با چشم‌هایی خیس نگاهم کرد. 
گفتم: «می خوام بدونم چرا باهام توی حرم نیومدی.» 
اولش سکوت کرد، بعد گفت: «بعضی وقتا آدم یه حال خاص معنوی برای زیارت داره؛ ولی امروز اون حال رو نداشتم، برای همین به خودم ندیدم وارد حرم بشم. چون واقعاً باید فکر کنی امام رضا داره آدم رو می بینه که با ایشان صحبت کنی؛ راستش امروز اون حال بهم دست نداد.» 
مانده بودم چه بگویم که ادامه داد: «نمی‌دونم برای چی لایق نبودم...» 
از حرف‌هایش به فکر فرورفتم. 

 خاطره‌ای از شهید محمدرضا ارفعی 

راوی: زهرا غفوریان، همسر شهید
 
مریم عرفانیان

قافلۀ شوق (۲۶)

 

 ØªØµÙˆÛŒØ± مرتبط
 
  
  
دو سه ساعت بعد از عملیات رمضان، هنوز یگان‌های عمل‌کننده خطشان را تثبیت نکرده بودند، که پاتک عراقیها طبق معمول شروع شد. انگار هرچه نیرو توی جبهه‌های غرب و میانی داشتند، جمع‌شان کرده بودند و آورده بودند غرب جادۀ اهواز - خرمشهر، جلوتر از ایستگاه حسینیه. خصوصا پاتک‌های روز دومشان خیلی سنگین‌تر بود و شهید و مجروح زیاد دادیم. یک‌لحظه صدای انفجار گلوله‌های سبک و سنگین از دو طرف قطع نمی‌شد.
 

تصویر مرتبط

 
روی زمین، آتش‌بارهای توپخانه و خمپاره‌اندازها و گلوله‌های مستقیم‌ تانک و موشک‌های کاتیوشا و مالیوتکا بود، توی آسمان هم هواپیماهای شناسایی و میگ‌ها و بمب‌افکن‌های روسی بودند، که زمین را شخم می‌زدند و می‌کوبیدند. قبل از میگ‌ها، هواپیماهای شناسایی می‌آمدند چند دور می‌زدند و بعد به فاصلۀ کم، سر و کلۀ طیاره‌های جنگی‌شان پیدا می‌شد. بچه‌ها البته جوابشان را می‌دادند، ولی حجم آتش بعثی‌ها کجا و آتش ما کجا؟! فضای منطقه به حدی از دود انفجار و بوی باروت، خصوصا گلوله‌های فُسفُریک و دود سفید و گوگردی‌شان پر شده بود که نفس کشیدنمان با سوزش و خفه‌گی همراه بود
 
. یگان‌های خودی انگار آرایششان به‌هم خورده بود. بار اول که به‌‌هم‌ریختگی‌شان را دیدم، فکر کردم نیروها همدیگر را گم کرده‌اند. ماشین‌های سبک مثل آمبولانس و جیپ و کمپرسی‌ها، قاطی نفربر و‌ تانک و توپ‌های خودکششی شده بودند. ادوات زرهی توی دشت‌های خشک و داغ منطقه، چنان گرد و خاک بلند کرده بودند که چشم، چشم را نمی‌دید. توی ظِلّ آفتاب قلب‌الاسد خوزستان، اسلحه و تجهیزات روی دست نیروهای رزمی و امدادگرها، سنگینی می‌کرد و شُرشُر عرق از سر و روی‌شان می‌ریخت.
 
آمبولانس‌ها کفاف مجروحین را نمی‌دادند و برای انتقال‌شان از هر وسیله‌ای استفاده می‌کردند. وسط جنگ مغلوبه، چندتا زخمی را دیدم که توی بیل لودری افتاده بودند و می‌رفتند عقب. آنروز وضع اصلا خوب نبود. روز دوم دم‌دمای ظهر، با یکی از بچه‌های دسته پشت خاکریز کوتاهی درازکش افتاده بودیم، که یکی از امدادگرها را دیدیم، نوجوان مجروحی را کول گرفته بود و نفس‌نفس‌زنان دنبال جای امن می‌گشت. من و رفیقم تازه آنجا پناه گرفته بودیم. چند لحظه قبل یکی از‌تانک‌های (تی - ۷۲) عراقی، سر تیربارش را از بالای برجک به‌طرف ما گرفته بود، که جَلدی خودمان را انداختیم پشت این تلّ خاکی. امدادگر وقتی ما را پشت تپه دید، قدمش را تند کرد و زخمی به پشت آمد پشت تپه پیش ما و روی پاهایش نشست. هیکل نوجوان زخمی درشت بود و نفس امدادگر را بند آورده بود.
 
پوست صورت امدادگر زیر تیغ آفتاب چغِر شده بود و عرق و گرد و خاک روی آن ماسیده بود. نای حرف زدن نداشت. حال زخمی چندان هم وخیم نبود. ترکش به بالای رانش خورده بود و خون می‌آمد. زخمش را موقتا با پارچۀ بریدۀ شلواری بسته بودند و خون بند آمده بود. باید به بیمارستان صحرایی می‌بردنش. امدادگر با حرکت سر‌اشاره‌ای به مجروح کرد و گفت: «توی سنگر تیربار نشسته بود که جیپ ۱۰۶ خودمان کوبید به سنگر. اگه سنگر نبود، ماشین لِه و لَوَرده‌اش کرده بود». راننده جیپ توی آن گرد و خاک، دیدِ کافی نداشت و سنگر تیربار را نمی‌دید.
 
منصور ایمانی
 
" کیهان "

بهار، از دم گرم تو زنده می‌گردد


 ØªØµÙˆÛŒØ± مرتبط

 


  نشان خانه تو ساحل شکیبایی است

دلت غریب‌تر از مرغ‌های دریایی است


به جای اشک ز چشمت ستاره می‌بارد

نگاه‌های تو در شب عجیب رویایی است


بهار، از دم گرم تو زنده می‌گردد

سخن بگو که سخن گفتنت مسیحایی است


سرک کشیدنت از پشت پنجره زیباست

عبور کردنت از کوچه‌ها تماشایی است


کسی به عمق وجود تو پی نخواهد برد

به روح عشق قسم، روح تو اهورایی است


از آن شبی که از این شهر مرده کوچیدی

همیشه ورد‍ِ زبانم «چرا نمی‌آیی» است


بیا و از قفس انزوا رهایم کن

اتاق کوچک من، بی‌تو گور تنهایی است
 
 
 

  مرتضی امیری اسفندقه