اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

شیرینی حلقه های نارگیلی ( 66 )



آکاایران  

,شیرینی حلقه های نارگیلی, تهیه شیرینی حلقه های نارگیلی, نحوه درست کردن شیرینی حلقه های نارگیلی,[categoriy]



طرز تهیه شیرینی حلقه های نارگیلی

 


 

مواد مورد نیاز برای تهیه شیرینی حلقه های نارگیلی :

 کره ۱۰۰ گرم 
پودر شکر  ۵۰ گرم 
 تخم مرغ  ۱ عدد
وانیلین  یک چهارم قاشق چایخوری 
پودر نارگیل ۴۰ گرم
آرد ۱۱۰ گرم
نمک ۱ پینچ

 

مواد لازم رویه (سس کارامل) :

 شیر عسلی  ۲۵۰ گرم
 کره  ۳۰ گرم
 شکر قهوه ای  ۲ قاشق سوپخوری
پودر نارگیل  یک و یک دوم پیمانه 

 

طرز تهیه شیرینی حلقه های نارگیلی :

کره و  پودر شکر را با همزن برقی بزنید تا صاف و یکدست شود. آن گاه تخم مرغ و وانیلین را بیفزائید و ۲ دقیقه دیگر مواد را هم بزنید.

 

حالا پودر نارگیل، آرد و نمک را بیفزائید و مخلوط کنید تا خمیر مناسبی حاصل شود.

 

اینک خمیر را در کیسه نایلونی بگذارید و ۲ ساعت در یخچال نگه دارید. سپس خمیر را روی سطح آرد پاشیده به ضخامت تقریبی ۵ میلیمتر باز کنید.

 

با برشگر تو خالی به قطر ۵ سانتیمتر قالب بزنید و با فاصله در سینی شیرینی پزی دارای کاغذ روغنی بچینید.

 

سپس سینی را در فر گرم کرده با دمای ۱۸۰ درجه سانتیگراد قرار دهید و شیرینی حلقه های نارگیلی را به مدت تقریبی  ۱۸-۲۰ دقیقه بپزید.

 

حالا روی شیرینی ها قدری سس کارامل بریزید و از مواد رویه رویش بگذارید.

 

طرز تهیه مواد رویه:

شیر عسلی، کره و شکر را در ظرف مناسبی بریزید و روی حرارت ملایم بگذارید.

قدری از این سس را کنار بگذارید و باقیمانده اش را با پودر نارگیل (مواد رویه) مخلوط کنید.

 

طنز جبهه ( 59 ) :

Image result for ‫تصویر رزمندگان اسلام‬‎

 

 موقع خداحافظی خیلی جدی گفت : بالاخره آدرست رو بهم ندادی .

گفتم : انشاالله از خط که برگشتم . گفت: اومد و برنگشتی !

گفتم : خوب اگر نباشم آدرس به چه دردت می خورد؟

گفت : بابا ایوالله دیگر ،

این قدر بی معرفت نیستیم ختم رفقیمون شرکت نکنیم !

مبعث؛ تجلی اعظم الهی است/ تأثیر بعثت نبوی بر تمدن بشری


 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
فرازی از دعای شب مبعث بر این حقیقت 
 اشاره دارد که مبعث تجلی اعظم الهی است و بزرگان بر این باورند که شاید این تجلی اعظم، حقیقت و باطن قرآن باشد.

دین اسلام اعیادی را معین کرده و توصیه ها و دستوراتی در مورد آنها دارد. به عنوان مثال فطر، قربان، غدیر، جمعه، مبعث نبی اکرم(ص) و میلاد ائمه(ع) را عید قلمداد می کند.

حال سوال این است که این ایام چرا عید نامیده می شود؛ چه اتفاقی می افتد و چرا در مبعث و یا در غدیر یا فطر و قربان عید می‌گیریم؟ چرا هر هفته یک عید به نام جمعه داریم و خدای متعال آن روز را برای ما عید قرار داده است؛ مگر چه اتفاقی می افتد؟ عید یک باطنی دارد که آن باطن، در روز دیگری وجود ندارد. مثلا شب جمعه با روزهای دیگر فرق می کند؛ درهای آسمانی در شب جمعه باز است و خیلی برکات برای سحر جمعه نقل شده است که در مورد روزهای دیگر چنین نقل هایی نداریم.

اعیاد یک حقیقت و باطنی دارند؛ آن باطن هم این است که یک دری به سوی عالم بالا باز شده است و خدای متعال یک ابواب یا یک باب را به سوی رحمت خودش و خیرات و معرفت و محبت باز کرده است و می‌گوید شما مسلمان‌ها عید بگیرید و خوشحال باشید.

آیت الله میرباقری در این مورد می گوید: «اعیاد یک حقیقت و باطنی دارند؛ آن باطن هم این است که یک دری به سوی عالم بالا باز شده است و خدای متعال یک ابواب یا یک باب را به سوی رحمت خودش و خیرات و معرفت و محبت باز کرده است و می‌گوید شما مسلمان‌ها عید بگیرید و خوشحال باشید...»

وی ادامه می دهد: مثلا گفته شده که غدیر عید شماست؛ زیرا روزی است که درهای ولایت امیرالمؤمنین(ع) به دست وجود مقدس رسول الله(ص) گشوده شد و حضرت از جمال امیرالمؤمنین(ع) در عالم و حقیقت ولایت ایشان در عالم پرده‌برداری کردند و آن روز را جشن می‌گیریم؛ و یا می‌فرمایند روزی که آن تجلی اعظم الهی یعنی بعثت نبی اکرم(ص) واقع شد، شما جشن بگیرید؛ یا آن روزی که یک حقیقتی از عالم بالا می‌آید و نوری نازل می‌شود و امامی متولد می‌شود شما جشن بگیرید. پس عیدی که اسلام برای ما قرار داده چنین است که حتماً یک دری به روی عالم غیب باز شده و باید مطمئن باشیم والا خدای متعال نمی‌فرمود بروید و جشن بگیرید.»

یکی از اعیادی که توصیه زیادی در بزرگداشت آن شده است عید مبعث است که از آن به عنوان تجلی اعظم الهی در روایات یاد شده است.

در باب میلاد نبی اکرم(ص) در زیارت از راه دور ایشان هم آمده است: «بِأَنْ کَشَفْتَ عَنْ نُورِ وِلَادَتِهِ ظُلَمَ الْأَسْتَار وَ أَلْبَسْتَ حَرَمَکَ فِیهِ حُلَلَ الْأَنْوَار»؛ با میلاد حضرت حجاب های ظلمت برداشته شده است و بر حرم الهی، حُلّه‌هایی از نور پوشیده شده است. اما در باب مبعث حضرت، آمده است: «بِالتَّجَلِّی الْأَعْظَمِ فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ مِنَ الشَّهْرِ الْمُعَظَّم»؛ تجلی اعظم الهی در آن شب بر عالم ما واقع شده است.

آیت الله میرباقری در مورد بزرگداشت هرساله مبعث می گوید: «این که هر سال تکرار می‌شود یک شعاعی از آن تجلی و یک واقعیتی تکرار می‌شود؛ نه اینکه واقعاً یکبار بوده و ما یادبود آن سال را بگیریم. بحث این است که آن اتفاقی که افتاده، مکرراً یک تجلی پیدا می‌کند.»

بزرگترین نعمت الهی، بعثت نبی اکرم است و خدای متعال منتی به عظمت نعمت و منت نبی اکرم (ص) بر بندگانش ندارد «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَی الْمُؤْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ» یعنی خداوند بر مؤمنین منت گذاشت

وی می افزاید: «بزرگترین نعمت الهی، بعثت نبی اکرم است و خدای متعال منتی به عظمت نعمت و منت نبی اکرم (ص) بر بندگانش ندارد «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَی الْمُؤْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ» یعنی خداوند بر مؤمنین منت گذاشت. نعمت وقتی بزرگ و با عظمت باشد از او تعبیر به «منّ» می شود. زمانیکه خدای متعال پیامبر گرامی اسلام را از بین خودشان مبعوث کرد، نعمت بزرگی را به مؤمنین عطا فرمود.»

آیت الله میرباقری با بیان این که روزی بزرگتر از مبعث وجود ندارد، با اشاره به فرازی از دعای شب مبعث یعنی «و بالتجلی الاعظم فی هذه اللیله من الشهر المعظم» می گوید: «شاید این «تجلی الاعظم» حقیقت قرآن و باطن قرآن باشد «لقد تجلی الله لخلقه فی کلامه و لکن لا یبصرون» حضرت فرمود خدای متعال در قرآن تجلی کرده، اما شما چشم ندارید؛ اگر چشمتان باز می شد تجلیات الهی را در کتاب می دیدید. این تجلی بر قلب نبی اکرم وارد شد و همه حکمت را خدا به این پیغمبر داد و از شبی که مبعوث شد خداوند دستور داد که شما مدینه حکمت هستی، برو و حکمت را به مردم برسان و مردم را حکیم کن.» یکی از اوصاف پیامبر اکرم این است که قرآن می فرماید: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَی الْمُؤْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمة» یعنی پیامبر بناست کتاب و حکمت را به مردم بیاموزد.

آیت الله جوادی آملی در این باره می گوید: شاخص‌ترین تأثیر بعثت نبوی بر تمدّن بشری همانا احیای آن به نفخ روح معنویت و پرستش خدا و پرهیز از بت هوا است. از بارزترین تأثیر بعثت نبوی بر فرهنگ و تمدن، گسترش دانش در جوامع بشری است. خداوند سبحان رسول اعظم(ص) خود را معلّم کتاب و حکمت معرفی فرمود «وَیُعَلِّمُهُمْ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ» و حضرت رسول(ص) فراگیری علم را لازم دانست و فنون گوناگون دانشِ لازم را بیان نمود: «انّما العلم ثلاثة: آیة محکمة و فریضة عادلة و سنّة قائمة» و تمام علوم، از عقاید، اخلاق، فقه، حقوق و فنون ضروری و سودمند جامعه را در این مثلّث به صورت مستقیم یا غیر مستقیم تعبیه فرمود و خود را به عنوان مدینه علم معرفی کرد «أنا مدینةُ العلم وعلیٌّ بابها» و با چنین تعریفی می‌توان از آن حضرت به مدائن‌العلوم یاد کرد.»

یکی از اعمالی که در روز مبعث وارد شده است و نشانه حقایقی در باطن آن است این است که مبعث روز زیارت مخصوص امیرالمومنین است. آیت الله میرباقری دلیل این امر را اینگونه می خواند: «روز مبعث، روز زیارت مخصوص امیرالمومنین هم هست؛ شاید به این دلیل باشد که چون درهای حکمت امروز باز شده است؛ تا امروز راه رسیدن به حکمت نبی اکرم در این عالم بسته بود؛ البته انبیاء در عالم ارواح شاگرد پیغمبر بودند و از پیامبر حکمت گرفتند؛ ملائکه و جبرئیل و میکائیل در مقام عرش از نبی اکرم حکمت یاد می گرفتند؛ ولی برای ما زمینی ها باب حکمت نبی اکرم امروز باز شده است؛ امروز می توانیم با نبی اکرم رشد پیدا کنیم. امروز است که نور نبی اکرم در خانه نبی اکرم و در عالم دنیا آمده است و عالم دنیا را نورانی کرده؛ پس از امروز می شود وارد خانه نبی اکرم شد. حالا ما که می خواهیم وارد خانه حضرت بشویم، باید از کجا وارد بشویم؟ «انا دار الحکمة و علی بابها» در روز بعثت در باز شده و می شود وارد بیت النبوة بشویم؛ ولی باید از باب امیر المومنین وارد بشویم، راه های دیگر بسته است؛ روز بعثت نبی اکرم روز زیارت مخصوص امیرالمومنین است.»

ما که می خواهیم وارد خانه حضرت بشویم، باید از کجا وارد بشویم؟ «انا دار الحکمة و علی بابها» در روز بعثت در باز شده و می شود وارد بیت النبوة بشویم؛ ولی باید از باب امیر المومنین وارد بشویم، راه های دیگر بسته است؛ روز بعثت نبی اکرم روز زیارت مخصوص امیرالمومنین است

لذا شب بعثت هم یک شب بوده که تجلی اعظم شده اما هر سال شب بعثت و روز بیست و هفتم یک شعاعی از آن تجلی در عالم می افتد. اگر در این روز یک نوری از نبی اکرم در قلب انسان بیفتد «تطمئن القلوب» خواهد شد. لذا طبق این حدیث «انا مدینة العلم و علی بابها» اگر روز بعثت نبی اکرم، نور نبی اکرم در عالم آمده و هر سال هم تکرار می شود و اگر می خواهیم از این نور برخوردار شویم باید از طریق امیر المومنین وارد شویم. اگر در مبعث، نور نبوت نبی اکرم در عالم ظهور پیدا کرد و حقیقت قرآن تجلی کرد و اگر می خواهیم به آن حقیقت قرآن و به آن حقیقت حکمت برسیم، باید از باب امیرالمومنین وارد شویم.

یکی از مسائلی که در باب مبعث قابل توجه است و تامل دوباره در مورد آن خالی از لطف نیست، نگاهی به آیات ابتدایی سوره علق است که بر پیامبر نازل شد.

نظر مرحوم علامه طباطبایی در مورد فراز اول این سوره این است که کلمه «اقْرَأْ» که در آغاز وحی به نبی اکرم(ص) گفته می شود، به معنای دستور به تلقی و دریافت وحی است. وحی امر عظیم و بسیار مهمی است و قرار است با این وحی، عالَم راهبری شود. خداوند با دستور «اقْرَأْ» به پیامبر اکرم دستور می دهد که آماده دریافت وحی باشد. این برداشت از کلمه «اقْرَأْ» به این خاطر است که قرائت به معنای جمع کردن حروف و کلمات با هم می باشد و به هر خواندنی قرائت گفته می شود، خواه در ذهن بخواند، خواه به لفظ آوره و تلفظ شود و خواه اینکه شخصی کتابی را قرائت کند و به سمع دیگران برساند که این نوع از قرائت قرائتی خاص می باشد و از آن به تلاوت هم یاد می شود. اینکه خداوند متعال می فرماید: «یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِه» یعنی کلمات الهی را به گونه ای تلفظ می کند که دیگران هم بشنوند.

آیت الله میرباقری در این باره توضیح می دهد: «در رابطه کلمه «اقْرَأْ» نظر علامه طباطبایی این است که این اقْرَأْ در آغاز وحی، دستور به خواندن قرآن برای دیگران نیست. درست است که خداوند دستور داده تا پیامبر اکرم قرآن را برای مردم تلاوت کند که فرمود: «لِتَقْرَأَهُ عَلَی النَّاسِ» اما این دستور در آغاز وحی به معنای قرائت و تلفظ بر مردم نیست. بنابراین قرائت به معنای تلقی وحی است و در این آیه شریفه به این معناست کتابی که به شما عطاء می شود را بخوان و تلقی کن. گویا با خواندن، وحی در حضرت محقق می شود. در این آیه می فرماید: «اقْرَأْ» یعنی این قرآن را بخوان و تلقی کن که شاید منظور از «بِالتَّجَلِّی‏ الْأَعْظَمِ‏ فِی‏ هَذِهِ‏ اللَّیْلَةِ» که در دعای شب مبعث آمده است، همین تنزل حقیقت قرآن و روحی است که بر وجود مقدس نبی اکرم(ص) نازل شده است. این مرحله تلقی وحی و مبعوث شدن نبی اکرم(ص)، مرحله جدیدی از حضور حضرت در عالم است.»

خداوند متعال در ابتدای این فراز می فرماید: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ» یعنی ای پیامبر وقتی می خواهی وحی را بخوانی و تلقی کنی، با استعانت از اسم پروردگارت آن را دریافت کن.

آیت الله میرباقری در این باره ادامه می دهد: «علامه طباطبایی فراز اول را اینگونه معنا می کنند که خداوند به پیامبری دستور به تلقی وحی می دهد که به حسب ظاهر مکتب نرفته و استاد ندیده و قرار است معلّمِ کل شود و در این عالم، وحی الهی را که جامع و مهیمن وحی تمام انبیاء است دریافت کند.

بیان علامه طباطبایی در این رابطه این است که گویا ممکن است دشوار به نظر بیاید پیامبری که به مکتب نرفته و استاد ندیده، کتابی را که در بر دارنده تمام حقایق است دریافت کند. به همین خاطر خداوند اینگونه به پیامبر خطاب می کند و امیدواری می دهد آن خدایی که این انسان را از آن راه دور آورد و به او که از خون بسته ای آفریده شده بود، تعلیم بالقلم کرد؛ این خدای متعال می تواند به شما وحی را القاء کند بنابراین شما نگران نباشید و با قوت این وحی الهی را دریافت کنید.»

طبق آیات قرآن وحی دفعتاً بر پیغمبر آمده، ولی این که حضرت جبرائیل می­ آمد و به نبی مکرم آیات را عرضه می­ داشت، از این جهت بود که می­ گفت الآن آن آیه را باید بگویی. لذا این­ گونه نبود که آیات اول به حضرت جبرائیل آیات نازل شود و بعد به پیغمبر

آیت الله قرهی نیز در مورد فرازهای اولیه سوره علق می گوید: «طبق آیات قرآن وحی دفعتاً بر پیغمبر آمده، ولی این که حضرت جبرائیل می­ آمد و به نبی مکرم آیات را عرضه می­ داشت، از این جهت بود که می­ گفت الآن آن آیه را باید بگویی. لذا این­ گونه نبود که آیات اول به حضرت جبرائیل آیات نازل شود و بعد به پیغمبر. اگر این­ طور بود که برعکس می­ شد؛ یعنی جبرائیل مقامش بالاتر می­ شد! آن هم آیاتی که قرآن می ­فرماید اگر این آیات بر جبل نازل می ­شد «لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً».

وی ادامه می دهد: «از خود «إقرأ» هم می­ شود همین را فهمید که قرآن اول دفعتاً نازل شده، حالا می­ گوید بخوان، «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذی خَلَقَ». لذا همه این­ ها قبلاً بر قلب نازنین نبی مکرم آمده است. پیامبر اشرف همه انسان­ها و همه انبیاء است. اگر کسی تصور کند قرآن اول بر جبرائیل نازل می­ شد، اشتباه است؛ یعنی اوّل جبرائیل باید خبر را بداند، بعد پیامبر؟! اصلاً این صحیح نیست و با آیات الهی ارتباط ندارد. لذا آیات الهی دفعتاً بر پیامبر نازل شده و بعد وحی که می­ آمد، بیان می­ کرد این آیه را بخوان. من با ادلّه­ ای هم که عرض کردم در باب نوع وحی، بر این نوع وحی قائل و مصر هستم و بنده غیر از این چیز دیگری را ندیدم چون انسان اشرف مخلوقات است.

" خبرگزاری مهر "

عید مبعث مبارک

Image result for ‫تصویر مبعث پیامبر‬‎

  

 

 

نور عترت آمد از آیینه‌ام 

 کیست در غار حرای سینه‌ام 



رگ رگم پیغام احمد می‌دهد 

سینه‌ام بوی محمد می‌دهد 



من سخن گویم ولی من نیستم 

این منم یا او ندانم کیستم
 


جبرئیل امشب دمد در نای من 

قدسیان خوانند با آوای من 



ای بتان کعبه در هم بشکنید 

با من امشب از محمد دم زنید 



از هوا گلبانگ تهلیل آمده 

دیده بگشایید جبریل آمده 



مکه تا کی مرکز نا اهل‌هاست 

پایمال چکمه بوجهل‌هاست 



مکه دریای فروغ وحی شد 

بت پرستان بت پرستی نهی شد
 


روز، روز مرگ ظلم و ظالم است 

بانگ نفرت مرد ، اقرا حاکم است
 


یا محمد منجی عالم تویی 

این مبارک نامه را خاتم توئی 



انبیا مشعل ز تو افروختند 

وز دمت پیغمبری آموختند 



غیرت و مردانگی آیین توست 

عزت زن در حجاب دین توست 



بر همه اعلام کن زن برده نیست 

برده مردان تن پرورده نیست 



خاتم توحید در انگشت تو 

حق به پیش روی و حیدر پشت تو 



ما تو را زهرای اطهر داده‌ایم 

شیر مردی مثل حیدر داده‌ایم 



ما تو را دادیم در بین همه 

یک خدیجه یک علی یک فاطمه...!

نور عترت آمد از آیینه‌ام 

کیست در غار حرای سینه‌ام 



رگ رگم پیغام احمد می‌دهد 

سینه‌ام بوی محمد می‌دهد 



من سخن گویم ولی من نیستم 

این منم یا او ندانم کیستم 



جبرئیل امشب دمد در نای من 

قدسیان خوانند با آوای من 



ای بتان کعبه در هم بشکنید 

با من امشب از محمد دم زنید
 


از هوا گلبانگ تهلیل آمده 

دیده بگشایید جبریل آمده 



مکه تا کی مرکز نا اهل‌هاست 

پایمال چکمه بوجهل‌هاست 



مکه دریای فروغ وحی شد 

بت پرستان بت پرستی نهی شد 



روز، روز مرگ ظلم و ظالم است 

بانگ نفرت مرد ، اقرا حاکم است 



یا محمد منجی عالم تویی 

این مبارک نامه را خاتم توئی 



انبیا مشعل ز تو افروختند 

وز دمت پیغمبری آموختند 



غیرت و مردانگی آیین توست 

عزت زن در حجاب دین توست 



بر همه اعلام کن زن برده نیست 

برده مردان تن پرورده نیست 



خاتم توحید در انگشت تو 

حق به پیش روی و حیدر پشت تو 



ما تو را زهرای اطهر داده‌ایم 

شیر مردی مثل حیدر داده‌ایم

ما تو را دادیم در بین همه 


یک خدیجه یک علی یک فاطمه...!

بزرگداشت مقام سعدی

 

 

آن کیست که دل نهاد و فارغ بنشست  
پنداشت که مهلتی و تأخیری هست 
گو میخ مزن که خیمه می‌باید کند  
گو رخت منه که بار می‌باید بست سعدی

 

گل که هنوز نو به دست آمده بود  
نشکفته تمام باد قهرش بربود 
بیچاره بسی امید در خاطر داشت  
امید دراز و عمر کوتاه چه سود؟ سعدی

 

چون ما و شما مقارب یکدگریم  
به زان نبود که پرده‌ی هم ندریم 
ای خواجه تو عیب من مگو تا من نیز  
عیب تو نگویم که یک از یک بتریم سعدی

 

آیین برادری و شرط یاری  
آن نیست که عیب من هنر پنداری 
آنست که گر خلاف شایسته روم  
از غایت دوستیم دشمن داری سعدی

 

روزی گفتی شبی کنم دلشادت  
وز بند غمان خود کنم آزادت 
دیدی که از آن روز چه شبها بگذشت  
وز گفته‌ی خود هیچ نیامد یادت؟ سعدی
 

علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد  
دریغ سود ندارد چو رفت کار از دست 
به روزگار سلامت سلاح جنگ بساز 
وگرنه سیل چو بگرفت،سد نشایدبست سعدی

 

نادان همه جا با همه کس آمیزد  
چون غرقه به هر چه دید دست آویزد 
با مردم زشت نام همراه مباش  
کز صحبت دیگدان سیاهی خیزد سعدی

 

مردان همه عمر پاره بردوخته‌اند 
قوتی به هزار حیله اندوخته‌اند 
فردای قیامت به گناه ایشان را  
شاید که نسوزند که خود سوخته‌اند سعدی

 

هر دولت و مکنت که قضا می‌بخشد  
در وهم نیاید که چرا می‌بخشد 
بخشنده نه از کیسه‌ی ما می‌بخشد  
ملک آن خداست تا کرا می‌بخشد سعدی  

 

حاکم ظالم به سنان قلم  
دزدی بی‌تیر و کمان می‌کند 
گله ما را گله از گرگ نیست  
این همه بیداد شبان می‌کند 
آنکه زیان می‌رسد از وی به خلق  
فهم ندارد که زیان می‌کند 
چون نکند رخنه به دیوار باغ  
دزد، که ناطور همان می‌کند  
سعدی
 

گر خردمند از اوباش جفایی بیند 
تا دل خویش نیازارد و درهم نشود 
سنگ بی‌قیمت اگر کاسه‌ی زرین بشکست  
قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود سعدی

 

با گل به مثل چو خار می‌باید بود 
 با دشمن، دوست‌وار می‌باید بود 
خواهی که سخن ز پرده بیرون نرود  
در پرده روزگار می‌باید بود سعدی

 

ای صاحب مال، فضل کن بر درویش 
گر فضل خدای می‌شناسی بر خویش 
نیکویی کن که مردم نیک‌اندیش  
از دولت بختش همه نیک آید پیش سعدی

 

هرگز پر طاووس کسی گفت که زشتست؟  
یا دیو کسی گفت که رضوان بهشتست؟ 
نیکی و بدی در گهر خلق سرشتست 
از نامه نخوانند مگر آنچه نوشتست سعدی
 

دیو اگر صومعه داری کند اندر ملکوت 
همچو ابلیس همان طینت ماضی دارد 
ناکسست آنکه به دراعه و دستار کسست  
دزد دزدست وگر جامه‌ی قاضی دارد سعدی

 

سخن گفته دگر باز نیاید به دهن  
اول اندیشه کند مرد که عاقل باشد 
تا زمانی دگر اندیشه نباید کردن  
که چرا گفتم و اندیشه‌ی باطل باشد سعدی

 

چو رنج برنتوانی گرفتن از رنجور  
قدم ز رفتن و پرسیدنش دریغ مدار 
هزار شربت شیرین و میوه‌ی مشموم  
چنان مفید نباشد که بوی صحبت یار سعدی

 

مگسی گفت عنکبوتی را  
کاین چه ساقست و ساعد باریک 
گفت اگر در کمند من افتی 
پیش چشمت جهان کنم تاریک  سعدی

 

چو می‌دانستی افتادن به ناچار  
نبایستی چنین بالا نشستن 
به پای خویش رفتن به نبودی  
کز اسب افتادن و گردن شکستن؟ سعدی

 

ای طفل که دفع مگس از خود نتوانی  
هر چند که بالغ شدی آخر تو آنی 
شکرانه‌ی زور آوری روز جوانی  
آنست که قدر پدر پیر بدانی
سعدی

 

گدایان بینی اندر روز محشر  
به تخت ملک بر چون پادشاهان 
چنان نورانی از فر عبادت  
که گویی آفتابانند و ماهان 
تو خود چون از خجالت سر برآری  
که بر دوشت بود بار گناهان 
اگر دانی که بد کردی و بد رفت 
بیا پیش از عقوبت عذرخواهان سعدی