موسسه جهانی کربلا
آیت الله جوادی آملی:
ظهور ملموس و قابل لمس است!
آیت الله سیّد محمّدمهدی مرتضوی لنگرودی:
من اخبار موثّقی در اختیار دارم که اکثر 313 نفر آماده هستند.
حجت الاسلام علیرضا پناهیان:
بچه ها خودتون رو برای ظهور آماده بکنید.
رفقا به خدا قسم صدای قدم های مهدی فاطمه (عج) می آید!
قواعد ظهور محقق شده است ، برای یاری امام مقتدر آماده شویم!
ظهور نزدیک است. دیگر از دعا گذشته، البته دعا هم هنوز موثر است
حضرت علامه طباطبایی فرمود:
این انقلاب متصل می شود به انقلاب جهانی امام زمان علیه السلام.
آیت الله امامی کاشانی:
ظهور بسیار نزدیک است و ما بسیار خوشحالیم...
دفتر سازمان تبلیغات اسلامی
در این که ما در عصر قرب ظهور بسر می بریم تردیدی نیست.
آیت الله محمد ناصری:
عزیزان من! خدا می داند که ظهور نزدیک است
حجت الاسلام سعید آخوندی:
منتظر ظهور نور دوازدهم در بین الطلوعین تاریخ هستیم
حاج صالح جوهر:
مسلمانان باید خود را برای ظهور امام زمان (عج) آماده کنند
آیت الله سید جواد حیدری:
نشانه های ظهور مشخص شده است ولی نشانه های سال ظهور هنوز
آشکار نشده است. زمان ظهور امام زمان نزدیک است, ولی در عین
حال اگر کسی برای ظهور زمان تعیین کند، این حرام است.
ما دو نوع نماز داریم:
1- یکی نماز ملفوظ است. یعنی نمازی که انسان فقط الفاظ را می خواند و نمازش
درمحدوده الفاظ است.
2-دوم؛نماز مقبول است.یعنی نمازی که انسان را از گناه دور نگه می دارد ،چون قرآن
فرمود : "ان الصلاه تنهی عن الفحشاء والمنکر"
3- راه تشخیص نماز مقبول از نماز ملفوظ در این است که:
4-اگر نماز صبح توانست تا ظهر انسان را از گناه حفظ کند این نماز مقبول است،
5-اگر نماز ظهر وعصر توانست تا شب انسان را دور از گناه نگه دارد ،چنین نمازی ،نماز
مقبول است.
6- وگرنه نمازی که بعدش گناه انجام شود،فقط نماز ملفوظ است
از بیانات آیت الله جوادی آملی
آیةالله بهجت رحمةالله علیه:
شب که انسان می خوابد، ملائکه موکل بر انسان او را برای نماز بیدار می کنند.
و بعد چون انسان اعتنا نمی کند و دوباره می خوابد باز او را بیدار می کنند.
دوباره می خوابد، باز او را بیدار می کنند…
این بیداری ها تصادفی و از روی اتفاق نیست،
بلکه بیداری های ملکوتی است که به وسیله فرشتگان انجام می گیرد.
اگر انسان استفاده کرد و برخاست، آن ها تقویت و تایید می کنند، و روحانیت می دهند.
وگرنه متأثر می شوند و کسل بر می گردند.
اگر از خواب برخاستید آن ملائکه را که نمی بینید، اقلاً به آن ها سلام کنید و تشکر نمایید!
در خلوت عارفان، ص ۱۰۸
به مختارالسلطنه گفتند که ماست در تهران خیلی گران شده است. فرمان داد تا ارزان کنند. پس از چندی ناشناس به یکی از دکانهای شهر سر زد و ماست خواست.
ماست فروش که او را نشناخته بود پرسید : چه جور ماستی میخواهی ؟ ماست خوب یا ماست مختارالسلطنه !
وی شگفتزده از این دو گونه ماست پرسید.
ماست فروش گفت: ماست خوب همان است که از شیر میگیرند و بدون آب است و با بهای دلخواه میفروشیم. ماست مختارالسلطنه همین تغار دوغ است که در جلوی دکان میبینی که یک سوم آن ماست و دو سوم دیگر آن آب است و به بهایی که مختارالسلطنه گفته میفروشیم. تو از کدام میخواهی؟!
مختارالسلطنه دستور داد ماست فروش را جلوی دکانش وارونه از درختی آویزان کرده و بند تنبانش را دور کمر سفت ببندند. سپس تغار دوغ را از بالا در لنگههای تنبانش بریزند و آنقدر آویزان نگهش دارند تا همه آبهایی که به ماست افزوده از تنبان بیرون بچکد!
چون دیگر فروشندهها از این داستان آگاه شدند، همگی ماستها را کیسه کردند!
وقتى میگن فلانى ماستشو کیسه کرده یعنى این،
ولی حیف که دیگر مختارالسلطنه ای نیست!
دروغ گفتهام آقا که منتظر هستم
کسی به فکر شما نیست راست میگویم
دعا برای تو بازیست راست میگویم
اگرچه شهر برای شما چراغان است
برای کشتن تو نیزه هم فراوان است
من از سرودن شعر ظهور میترسم
دوباره بیعت و بعدش عبور میترسم
من از سیاهی شبهای تار میگویم
من از خزان شدن این بهار میگویم
درون سینه ما عشق یخ زده آقا
تمام مزرعههامان ملخ زده آقا
کسی که با تو بماند به جانت آقا نیست
برای آمدن این جمعه هم مهیا نیست
سیدامیرحسین میرحسینی
" جام جم "
زنی در مورد همسایه اش شایعات زیادی ساخت و شروع به پراکندن آن کرد. بعد
از مدت کمی همه اطرافیان آن همسایه از آن شایعات باخبر شدند. شخصی که برایش
شایعه ساخته بود به شدت از این کار صدمه دید و دچار مشکلات زیادی شد.
بعدها وقتی که آن زن متوجه شد که آن شایعاتی که ساخته همه دروغ بوده و وضعیت
همسایه اش را دید از کار خود پشیمان شد و سراغ مرد حکیمی رفت تا از او کمک بگیرد
تا شاید بتواند این کار خود را جبران کند.
حکیم به او گفت: «به بازار برو و یک مرغ بخر آن را بکش و پرهایش را در مسیر
جاده ای نزدیک محل زندگی خود دانه به دانه پخش کن.» آن زن از این راه حل متعجب
شد ولی این کار را کرد.
فردای آن روز حکیم به او گفت حالا برو و آن پرها را برای من بیاور آن زن رفت ولی
چهارتا پر بیشتر پیدا نکرد.
مرد حکیم در جواب تعجب زن گفت انداختن آن پرها ساده بود ولی جمع کردن آنها به همین
سادگی نیست همانند آن شایعه هایی که ساختی که به سادگی انجام شد ولی جبران
کامل آن غیر ممکن است.
مواظب باشیم آبی که ریختیم دیگر جمع نمی شود
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند:
در شب معراج، مردمى را دیدم که چهره هاى خود را با ناخنهایشان مى خراشند.
پرسیدم: اى جبرئیل، اینها کیستند؟
گفت: اینها کسانى هستند که از مردم غیبت مىکنند و آبرویشان را مىبرند.
«تنبیه الخواطر: ۱ ، ۱۱۵»
پدری با پسری گفت به قهر
که تو آدم نشوی جان پدر
حیف از آن عمر که ای بی سروپا
در پی تربیتت کردم سر
دل فرزند از این حرف شکست
بی خبر از پدرش کرد سفر
رنج بسیار کشید و پس از آن
زندگی گشت به کامش چو شکر
عاقبت شوکت والایی یافت
حاکم شهر شد و صاحب زر
چند روزی بگذشت و پس از آن
امر فرمود به احضار پدر
پدرش آمد از راه دراز
نزد حاکم شد و بشناخت پسر
پسر از غایت خودخواهی و کبر
نظر افگند به سراپای پدر
گفت گفتی که تو آدم نشوی
تو کنون حشمت و جاهم بنگر
پیر خندید و سرش داد تکان
گفت این نکته برون شد از در
«من نگفتم که تو حاکم نشوی
گفتم آدم نشوی جان پدر»
جامی