اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

شعر انتظار .... 67



تصویر مرتبط


من شک ندارم می‌رسد آن فرصت موعود

 سرسبز می‌گردد زمین از برکت موعود


من شک ندارم آسمان هم رام خواهد شد

روزی به زیر گام های قدرت موعود


می‌آید آن مردی که می‌گویند می‌بارد

از آسمان دستهایش رحمت موعود


گفتند می‌آید و روشن می کند یک روز

چشمانمان را آفتاب قامت موعود


اما دل من این دل مشتاق و شیدایی

طاقت ندارد بیش از این بر غیبت موعود


در انتظارم تا طلوع صبح آدینه

ای کاش باشم در رکاب حضرت موعود 


الهام امین

شعر انتظار .... 66



تصویر مرتبط


دیشب دوباره خواب دیدم

دنیا چنان یک بوستان شد


بر قلب پر اندوه مردم

شادی دوباره میهمان شد


دیشب دوباره خواب دیدم

پروانه‌ها را پونه‌ها را


در خواب دیدم می‌دوم من

بو می‌کشم بابونه‌ها را


دیشب دوباره خواب دیدم

آقایمان مهدی رسیده


دیدم که ایران لاله‌زار است

رنگ از رخ دشمن پریده


وقتی برای مادر امروز

تعریف کردم خواب خود را


آرام مادر گریه می‌کرد

می‌گفت عجل یابن زهرا


مجتبی دستوری

شعر انتظار .... 65



تصویر مرتبط



دو چشمم پیر شد کی خواهی آمد

ز دنیا سیر شد کی خواهی آمد


تمام لحظه‌هایم آی ای عشق

سیه چون قیر شد کی خواهی آمد


برای آنکه در دستش بگیری

جهان شمشیر شد کی خواهی آمد


دل خورشیدیم مولای موعود

به شب زنجیر شد کی خواهی آمد


به تسبیح تو شعرم ناله سر داد

عجب دلگیر شد کی خواهی آمد 


یوسف مجردی

چه خلوت خوشی دارد این گوشه‌ی قشنگ!


تصویر مرتبط

 


چه خلوت خوشی دارد این گوشه‌ی قشنگ!

باد از عطر علف، بی‌هوش 

هوا از عیش آسمان،‌ آبی 

و ذهن روشن هیزم 

که گرمِ گرم ... از خیال جنگل افرا و صنوبر است.


...


چه بوی خوشی می‌آید از حواشی این پونه‌زار!

باید آنجا 

آن دوردستِ کمی مانده به رود 

باران باشد، 

یک جاده‌ی خیس نقره‌پوش آنجا 

پیچیده‌ی نم و نی 

پر از نقش پای پرنده و آهوست

آنجا بادهای از شمال آمده 

دارند رمه‌های سراسیمه‌ی مه را 

به جانب دره‌های پنج و نیم غروب می‌برند!


...


و من که بدم می‌آید 

این لحظه فقط شاعر باشم

دوستان دورِ جنگل صنوبر و افرا ... دیر کرده‌اند، 

چوبدست پیرمرد را برمی‌دارم 

راه می‌افتم ...

 

"سیدعلی صالحی"

چه بوی خوشی می‌وزد از سمت آسمان

تصویر مرتبط


 

چه بوی خوشی می‌وزد از سمت آسمان

پَرپر هزار و یکی گنجشک بهارزا 

بر شاخسار بلوطی که بالانشین است

و باز پناه جُستن پوپکی 

پیاله‌ی آبی ...

...
دارد از پشت نی‌زار این دامنه 

صدای کسی می‌آید 

کسی دارد مرا به اسم کوچک خودم می‌خواند 

آشناست این هوای سفر 

آشناست این آواز آدمی 

آشناست این وزیدن باد 

خنکای هوا 
عطر برهنه‌ی بید ...

...
سوسن‌ها، سنجدها، باران‌های بی‌سبب 

و پرندگانِ سحرخیز دره‌ی انار 

که خوشه‌های شبِ رفته را 

به نور بوسه می‌چیدند

و من چقدر بوسه بدهکارم

به این همه رود، راه، آدمی...!

 

"سیدعلی صالحی"

مبعث خاتم الانبیا خجسته باد



اشعار مبعث حضرت رسول اکرم(ص)؛ شعر اگر از تو نگوید همه عصیان باشد




به نام خالق آئینه‌ها به نام خدا


به نام صاحب آدینه‌ها به نام خدا



به نام حضرت ایزد خدای عزوجل


به نام حضرت امجد خدای شعر و غزل



اگرچه با قلمی که شکسته بنویسم


به یمن این شب و روز خجسته بنویسم



خوشا به حال من و دفتر غزل خیزم


به شوق و شور و شعف واژه واژه می‌ریزم



صدای بال و پر جبرییل می‌آید


صدای گام بلند خلیل می‌آید



خدا به دست خلیلی دگر تبر داده


که پشت لات و هبل‌ها به لرزه افتاده



ندا رسیده که إقرأ...بخوان ز طیّ براق


بخوان از آن...لاتمم مکارم الاخلاق



نهفته مدح نگارم به مطلبی نافذ


نهفته در غزلیات حضرت حافظ



نگار من که به شوقش خدا قلم بسرشت


«نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت »



«به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد»


به روی منبر نوری خطیب مجلس شد



به آیه‌های لبش سر به راه خواهم شد


اسیر أشهد أن لا اله... خواهم شد



نشسته عالم و آدم به خوان احسانش


خوش آن دمی که بخواند قصص ز قرآنش



رواق منظر چشم من آشیانه شود


دوباره مثنوی ام یک غزل ترانه شود



گمان مکن که نبی یار غار می‌خواهد


برادری چو علی سر به دار می‌خواهد



برای روز مبادا به وقت خوف و خطر


میان بستر خود جان نثار می‌خواهد



اگر چه رحمت محض خداست در عالم


به غزوه‌ها یل دلدل سوار می‌خواهد



به نصف سیب بهشتی خود بسنده نکرد


کنار فاطمه اش ذوالفقار می‌خواهد



نگاه مرحمتش دائما به شیر خداست


برای بدر و احد شهسوار می‌خواهد



لسان مجلسی و کافی و مفید از اوست


اصول و ناصریات و. بحار می‌خواهد



محبتش که به سلمان بدون علت نیست


ز اهل ری به گمان سر به دار می‌خواهد



هر آن کسی که تب مطلعش مشخص شد


به لطف و مرحمتش شاعری مقدس شد



نه بهتر است بگویم هماره اقدس شد


دوباره روزی طبع دلم مخمس شد



غزل غزل بسرایم که عید مبعث شد


تمام غصه دل‌های شیعه بر باد است



چرا که مادر سادات هاشمی شاد است


دلم اسیر امیری بود که بی همتاست



همان کسی که بزرگ پیمبران خداست


دلیل آن همه تکریم لیلة الاسری ست



پسر عموی علی باشد و أباالزهراست


بنازم این همه شوکت، چه پرچمش بالاست



به نص آیه قرآن شهیر افلاک است


چرا که شأن نزول حدیث لولاک است



علیرضا خاکساری

مبعث پیامبراکرم (ص ) مبارک


اشعار زیبای عید مبعث - اشعار عید مبعث - بعثت پیامبر


آن شب سکوت خلوت غار حرا شکست


با آن شکست، قامت لات و عزا شکست



آمد به گوش ختم رسولان ندا بخوان


مُهر سکوت لعل بشر زان ندا شکست



با خواندن نخوانده الفبا طلسم جهل


در سرزمین رکن و مقام عصا شکست



آدم به باغ خلد خدا را سپاس گفت


تا سد ظلم و فقر به ام‌القرا شکست



نوح نبى به ساحل رحمت رسید و خورد


طوفان به پاس حرمت خیرالورا شکست



بر تخت گل نشست در آتش خلیل حق


تا ختم‌الانبیا گل لبخند را شکست



عیسى مسیح مُهر نبوت به او سپرد


زیرا که نیست دین ورا تا جزا شکست



آمد برون ز غار حرا میر کائنات


آن سان که جام خنده باد صبا شکست



در خانه رفت و دید خدیجه که مى‌دهد


از بوى خویش مُشک غزال ختا شکست



بر دور خویش کهنه گلیمى گرفت و خفت


آمد ندا که داد به خوابش ندا شکست



یا «ایها المدثر»ش آمد به گوش و گفت


باید که سد درد ز هر بینوا شکست



قانون مرگ زنده به گوران به گورکن


کز مرگ دختران نرسد بر بقا شکست


آماده بهر گفتن تکبیر کن بلال


چون مى‌دهد به معرکه خصم دغا شکست



اینک به خلق دعوت خود آشکار کن


هرگز نمى‌خورد به جهان دین ما شکست



برخیز و بت شکن که على دستیار توست


کز بت نمى‌خورد على مرتضى شکست



طعن ابى لهب نکند رنجه خاطرت


کو مى‌خورد ز آیه «تبت یدا» شکست



«ژولیده» گفت از اثر وحى ذات حق


آن سکوت خلوت غار حرا شکست



 حسن فرح بخشیان (ژولیده نیشابورى)

حقایقی درباره سیزده به‌در؛ در ادبیات، ادیان و تاریخ


برترین ها: سخن پیرامون جشن «سیزده به‌در»، همانند دیگر جشن های ملی و باستانی ایران، نیاز به پژوهش زیاد و مقدمه چینی ای طولانی دارد، به ویژه جشنی با این گستره ی برگزاری و سابقه ی طولانی که این پهنه و زمان تغییراتی ژرف در آیین ها و مراسم ویژه ی این روز ایجاد کرده است.

روز سیزدهم فروردین یا همان سیزده‌به‌در از جمله روزهایی است که حکایت‌ها و روایت‌های فراوانی درباره آن گفته شده و جالب آنکه متداول‌ترین حکایت درباره این روز، نادرست ترینِ این تعبیرهاست و سیزدهمین روز نوروز، روزی مقدس نزد ایرانیان باستان بوده‌است. در این راستا کوشش بر این بوده است تا خردورزانه ترین و مستندترین گفتارها، نوشتارها و نگرش ها را در این زمینه گردآوری کنیم.
 
حقایقی درباره سیزده‌ بدر

گفته می شود ایرانیان باستان در آغاز سال نو پس از دوازده روز جشن گرفتن و شادی کردن که به یاد دوازده ماه سال است، روز سیزدهم نوروز را که روز فرخنده ایست به باغ و صحرا می رفتند و شادی می کردند و در حقیقت با این ترتیب رسمی بودن دورهً نوروز را به پایان میرسانیدند. می توان گفت معقول ترین موردی که درباره ی سیزده به در گفته می شود همین است.

بهتر است در آغاز، پیشگفتاری پیرامون عدد ۱۳ وروز سیزدهم و اینکه آیا این عدد و این روز در ایران و فرهنگ ایرانی نحس است داشته یا نه فراهم آوریم :

نخست باید به این موضوع توجه داشت که در فرهنگ ایرانی، هیچ یک از روزهای سال «نحس» و «بدیمن» یا «شوم» شمرده نشده، بلکه چنانچه می دانیم هر یک از روزهای هفته و ماه نام هایی زیبا و در ارتباط با یکی از مظاهر طبیعت یا ایزدان و امشاسپندان داشته و دارند، و روز سیزدهم هر ماه خورشیدی در گاهشماری ایرانی نیز «تیر روز» نام دارد که از آن ِستاره ی تیشتر، ستاره ی باران آور می باشد و ایرانیان از روی خجستگی، این روز را برای نخستین جشن تیرگان سال، انتخاب کرده اند.

همچنین در هیچ یک از متون کهن و هیچ دانشمند و نویسنده ای، از این روز به بدی یاد نکرده اند بلکه در بیشتر نوشتارها و کتاب ها، از سیزدهم نوروز با عنوان روزی فرخنده و خجسته نام برده اند.

برای نمونه کتاب «آثار الباقیه» جدولی برای سعد و نحس بودن روزها دارد که در آن جدول در مقابل روز سیزدهم نوروز کلمه ی «سعد» به معنی نیک و فرخنده آورده شده است.
ارتباط با مسیحیت و اروپا
 
اما پس از نفوذ فرهنگ اروپایی در زمان حکومت صفویان رسید که در این فرهنگ نیز عدد ۱۳ را نحس می دانستند، و هنوز هم با پیشرفت های علمی و فن آوری پیشرفته اروپا، این خرافات عمیقا در دل بسیاری از اروپاییان وجود دارد که در مقایسه با خرافات شرقی، شمارگان آن ها کم نیست و مثال های بسیار دیگری مانند «داشتن روزی بد با دیدن گربه ی سیاه رنگ»، «احتمال رویدادی شوم پس از رد شدن از زیر نردبام» یا «شوم بودن گذاشتن کلید خانه روی میز آشپزخانه»،«خوش شانسی آوردن نعل اسب» و بسیاری موارد خرافی دیگر که خوشبختانه تا کنون وارد فرهنگ ما نشده اند و برای ما خنده آور هستند.

برخی از محققان عقیده دارند که عقیده به نحوست عدد سیزده اثری است که از ارتباط و مجاورت با عالم مسیحیت به زرتشتیان و بعد از آنان مسلمانان انتقال یافته‌است. اصل این عقیده به این صورت است که یهودای اسخر یوطی یکی از دوازده حواری مسیح نقشه کشید تا وی را تسلیم مخالفانش کند و قرار گذاشت تا وقتی وارد محفل مسیح شود، او را ببوسد تا دشمنان او بتوانند تشخیص دهند که کدامیک از افراد حاضر در محفل مسیح است. بدین ترتیب مسیح دستگیر شد و چون یهودای اسخر یوطی سیزدهمین فردی بود که به جرگه مسیح و یازده شاگرد دیگرش در آمد و شمارهٔ آنان به سیزده رسید مسیح گرفتار و محاکمه و به دار آویخته شد. عیسویان بدین علت عدد سیزده را شوم می‌دانند.

اما تنها چیزی که در فرهنگ ایرانی می توانیم درباره ی عدد سیزده پیدا کنیم، «بد قلق» بودن عدد ۱۳ به خاطر خاصیت بخش ناپذیری آن است.(این خود نشانه ای از دانش بالای ایرانیان از ریاضی و به کارگیری آن در زندگی روزمره است.) اما وقتی درباره ی نیکویی و فرخندگی این روز بیشتر دقت می کنیم منابع معقول و مستند با سوابق تاریخی زیادی را می یابیم.
 
همان طور که گفته شد سیزدهم فرودین ماه که تیر روز نام دارد و متعلق به فرشته یا امشاسپند یا ایزد سپند (مقدس) و بزرگواری است که در متون پهلوی و در اوستا تیشتر نام دارد و جشن بزرگ تیر روز از تیر ماه که جشن تیرگان است به نام او می باشد.

در گاهشماری ایرانی، هر روز ماه، نام ویژه ای دارد. به عنوان مثال، روز نخست هر ماه، اورمزد روز و روز سیزدهم هر ماه تیر روز نامیده می شود و متعلق به ایزد تیر است. تیر در زبان اوستایی تیشتَریَه خوانده می شود، و هم نام تیشتر، ایزد باران می باشد. با توجه به اطلاق گرفتن نام ایزد باران، می توان گفت که تیر در نزد ایرانیان باستان نمادی از رحمت الهی بوده است.

تیر در کیش مزدیسنی مقام بلند و داستان شیرین و دلکشی دارد و جشن بزرگ تیر روز از تیر ماه نیز که جشن تیرگان است به نام او می باشد.

فروردین ماه نیز که هنگام جشن و سرور و شادمانی و زمان فرود آمدن فروهرها است. و تیر روز از این ماه نخستین تیر روز از سال می باشد در میان ایرانیان باستان بسیار گرامی بوده و پس از دوازده روز جشن که یادآور دوازده ماه سال است، روز سیزدهم را پایان رسمی روزهای جشن نوروز می دانستند و با رفتن به کنار جویبارها و باغ و صحرا و شادی کردن در واقع جشن نوروز را با شادی به پایان می رساندند و به قول امروزی ها «حسن ختامی بود بر بزرگ ترین جشن سال».
در کتاب « المحاسن و الاضداد » گفته شده:

«... در صحن کاخ سلطنتی دوازده ستون از خشت خام برپا می کردند که در هریک از آنها یکی از حبوبات دوازده گانه را می کاشتند و کـُشتی که از پشم گوسفند بافته می شود، شش قسمت است که هر قسمت دوازده رشته می شود که بطور مجموع هفتاد و دو نخ می شود، می بستند.»

عدد شش اشاره است به شش گاههنبار و عدد دوازده به یاد دوازده ماه است و هفتادودو هم به هفتادودو فصل یسنا اشاره است.

ایرانیان باستان عمر جهان را دوازده هزار سال می‌پنداشتند و معتقد بودند هرچه دنیا به پایان این دوازده هزار سال نزدیکتر می‌شود، پلیدی‌ها و غلبه آن‌ها به نیکی‌ها بیشتر می‌شود تا آنکه در پایان این عمر دوازده هزار ساله رستاخیز به وقوع می‌پیوندد و جهان از همه بدی‌ها پاک می‌گردد.

بنابراین فردای رستاخیز در اصل نخستین روز از هزاره ی سیزدهم و آغازگر زمانی است مبرّا از همه ناپاکی‌ها. به همین علت عدد سیزده به عنوان نماد شروع و تولد دوباره، احترام زیادی نزد ایرانیان داشت و سیزدهم فروردین نیز نشانه‌ای بود از آغاز آفرینش در طبیعت بهاری که خود، همیشه یادآوری از رستاخیز بوده و هست. پس ایرانیان در این روز به جشن و پایکوبی می‌پرداختند و بدین ترتیب خود را برای آغاز سالی پرتلاش و پر برکت آماده می‌کردند.
 
حقایقی درباره سیزده‌ بدر
نظریه‌هایی پیرامون نحوست سیزده 


تا کنون هیچ دانشمندی ذکر نکرده که سیزده نوروز نحس است بلکه قریب به اتفاق روز سیزده نوروز را بسیار سعد و فرخنده دانسته‌اند. برای مثال در آثار الباقیه ابوریحان بیرونی، جدولی برای سعد و نحس بودن روز ها قرار دارد که در آن برای سیزدهم نوروز که تیر روز نام دارد، کلمه سعد به معنی نیک و فرخنده آمده‌است. بعد از اسلام چون سیزدهم تمام ماه‌ها را نحس می‌دانند، به اشتباه سیزدهم عید نوروز نحس شمرده شد.

واژه سیزده به در

مشهور است که واژه ی سیزده به در به معنای « در کردن نحسی سیزده» است . اما وقتی به معانی واژه ها نگاه کنیم برداشت دیگری از این واژه می توان داشت. «در» به جای «دره و دشت» می تواند جایگزین شود .به عنوان مثال علامه دهخدا، واژه «در و دشت» را مخفف «دره و دشت» می داند. 

چو هر دو سپاه اند آمد ز جای        تو گفتی که دارد در و دشت پای

یکی از معانی واژه «به»، « طرف و سوی » می باشد . مانند اینکه می گوییم «به فروشگاه».

پس با نگاهی کلی می توان گفت واژه «سیزده به در» به معنای « سیزدهم به سوی در و دشت شدن» می باشد که همان معنی بیرون رفتن و در دامان طبیعت سر کردن را می دهد.

سیزده به‌در در تاریخ ایران باستان


همانطور که پیشینه ی جشن نوروز را از زمان جمشید می دانند درباره ی سیزده به در (سیزده به‌در) هم روایت هست که:

«... جمشید، شاه پیشدادی، روز سیزده نوروز را در صحرای سبز و خرم خیمه و خرگاه بر پا می کند و بارعام می دهد و چندین سال متوالی این کار را انجام می دهد که در نتیجه این مراسم در ایران زمین به صورت سنت و آیین درمی آید و ایرانیان از آن پس سیزده به‌در را بیرون از خانه در کنار چشمه سارها و دامن طبیعت برگزار می کنند... »

اما برای بررسی دیرینگی جشن سیزده به‌در از روی منابع مکتوب، تمامی منابع مربوط به دوران قاجار می باشند و گزارش به برگزاری سیزده به در در فروردین یا صفر داده اند، از همین رو برخی پژوهشگران پنداشته اند که این جشن بیش از یکی دو سده دیرینگی ندارد اما با دقت بیشتر در می یابیم که شواهدی برای دیرینگی این جشن وجود دارد.

همانطور که پیش از این گفته آمد، تنوع و گوناگونی شیوه های برگزاری یک آیین، و دامنه ی گسترش فراخ تر یک باور در میان مردمان، بر پایه ی قواعد مردم شناسی و فرهنگ عامه، نشان دهنده ی دیرینگی زیاد آن است.

همچنین مراسم مشابه ای که به موجب کتیبه های سومری و بابلی از آن آگاهی داریم، آیین های سال نو در سومر با نام «زگموگ» و در بابل با نام «آکیتو» دوازده روز به درازا می کشیده و در روز سیزدهم جشنی در آغوش طبیعت برگزار می شده. بدین ترتیب تصور می شود که سیزده به‌در دارای سابقه ای دست کم چهار هزار ساله است.

اسطوره باران در روز سیزدهم


قصه روز سیزدهم از این قرار بود که در گاهشماری قدیم (ایران باستان) سیزدهمین روز از هر ماه، روز تیر نام داشت. این نام، از نام ایزدی به نام تیشتر (Tishtar) گرفته شده بود و این ایزد با باران و طراوت ارتباط داشت زیرا تیشتر، اصل و ریشه همه آب‌ها و سرچشمه باران و باروری بود.
 
او آنقدر اهمیت داشت که حتی برایش یک صورت متجلی در آسمان‌ها نیز در نظر گرفته بودند که پر نورترین ستاره آسمان بود؛ ستاره‌ای که منجمان آن را به نام شِعرای یمانی می‌شناختند و به قول امروزی‌ها گل سر سبد ستاره‌های دب اکبر بود.
 
داستان جنگ این ایزد با دیو خشکسالی در باور ایرانیان بسیار جالب است. داستان اینگونه آغاز می‌شد که ابتدا دیو خشکسالی به هر ترفندی از بارش باران ممانعت می کرد، تیشتر به یاری ایزدِ باد، آب‌ها را از زمین برداشت و به آسمان هدایت کرد. سپس به مدت ۱0 شبانه روز خود را به شکل مرد جوان بلند قامتی درآورد که قدرت پرواز داشت و بدین ترنیب در آسمان ها جای گرفت و توانست از ابرها به سوی زمین باران بفرستد.
 
این باران یک باران معمولی نبود بلکه هر قطره آن به بزرگی جثه یک انسان تنومند بود. بنابراین پس از چنین بارشی آب، زمین را فرا گرفت و جانوران موذی را از میان برد و اگر عده‌ای از آنها نیز جان سالم به در بردند همگی در سوراخ‌های خود مخفی شدند.
 
یک بار دیگر ایزدِ باد دست به کار شد و آب‌ها را به کرانه‌های زمین برد و یک دریای اسطوره‌ای به وجود آورد به نام دریای فراخکرد (Farakhkard). همین که دیو خشکسالی داشت متوجه اقدامات تیشتر و یارانش شد، تیشتر این بار خود را به شکل گاوی زرین شاخ درآورد و ۱0 شبانه روز دیگر به این شکل در آسمان پرواز کرد و همچنان از ابرها باران باراند.
 
به همین ترتیب در دهه سوم به هئیت اسبی سفید و زیبا درآمد و به کار خود ادامه داد. در این زمان که به شکل اسب درآمده بود از آسمان به دریای فراخکرد رفت تا آنجا را از زهر جانوران زیانبخش پاکیزه کند اما گویا دیو خشکسالی دست او را خوانده و او نیز خود را به شکل اسبی درآورده بود که یال و گوش نداشت و سیاه و ترسناک به نظر می‌رسید. در اینجا بود که نبردی مستقیم میان آنها شکل گرفت. 

در آغاز این جنگ، دیو خشکسالی نیرومندتر از تیشتر عمل کرد و پیروز شد. نتیجه این پیروزی آن شد که توانست ایزد تیشتر را هزار گام از دریای فراخکرد دور و جهان را برای مدتی دچار خشکی و تشنگی کند. تیشتر، ناراحت و شکست خورده به پیشگاه خداوند رفت و شکایت کرد که ناتوانی او، از آن جهت بوده که مردم دعا و نیایش شایسته‌ای برای او به جای نیاورده اند. خداوند برای جبران این شکست به او نیرویی داد برابر ۱0 مرد جوان، ۱0 کوه، ۱0 رود و ... . با این پشتوانه در نبرد دوم، تیشتر پیروز شد و این بار او بود که توانست دیو خشکسالی را هزار گام دور کند و باز هم با کمک ایزدِ باد ابرها را به هر سوی آسمان راند تا همه جا را سرشار از باران کنند.
 
در این داستان همانطور که تیشتر همکارانی داشت، دیو خشکسالی نیز در از دیوهای دیگری کمک گرفته بود. یکی از این دیوها در شکل گرفتن رعد و برق نقش داشت. زیرا در نبرد دوم، وقتی ایزد تیشتر گُرز خود را بر آتشی که در ابرها نهفته بود، کوبید آتش شراره کشید و یکی از یاوران دیو خشکسالی از وحشت خروشی برآورد و هلاک شد؛ همین امر باران را شدیدتر و فراوان تر کرد. تیشتر کم کم توانست به خشکسالی غلبه کند و ۱0 شبانه روز برای زمین باران بفرستد.
 
زهری که از جانوران موذی بر روی زمین باقی مانده بود همراه با این آب ها به دریاها رفت و شوری و تلخی آب دریاها را سبب شد. اما در عوض آب های پاکیزه به مزارع و چراگاه ها راه یافت و سرسبزی و طراوت را به ارمغان آورد.
 
این اتفاق فرخنده در سیزدهمین روز ماه، در یک زمان اساطیری رخ داد. بنابراین برای مردمانی که در سرزمینی خشک زندگی می کردند و همیشه از خشکسالی بیم داشتند، روز باران، روز مقدسی بود، به ویژه وقتی این روز از پی نوروز و در آغاز بهار از راه می رسید، پس باید برای تماشای طراوت بهاری و همراه شدن با طبیعت از خانه ها بیرون می آمدند و با برگزاری جشنی که در دلِ آئین های مذهبی شان نهفته بود، دست به سوی آسمان می بردند و برای داشتن سالی پر باران دعا و نیایش می خواندند.
 
با این کار دلخوری تیشتر را نیز برطرف می کردند تا او به یاری کشت و کارشان بیاید. آنها سبزه ها را به آب روان می سپردند تا در محضر تیشتر تأکید کنند که سرسبزی و باروری در گرو آب و باران است و با این حرکت نمادین از او می خواستند بارش را از آنها دریغ نکند.
 
شیوه های برگزاری و مراسم سیزده به‌در

همانگونه که اشاره شد شیوه های برگزاری این جشن و همچنین مراسم و آداب این روز بسیار متفاوت و گسترده می باشد که در اینجا به تفصیل نمی توان به آنها پرداخت، اما همانطور که می دانیم سیزدهم فروردین تیشتر روز می باشد و آغاز نیمسال دوم زراعی، و مردمان ایرانی برای نیایش و گرامیداشت تیشتر، ایزد باران آور و نوید بخش سال نیک به کشتزارها و مزارع خود می رفتند و در زمین تازه روییده و سرسبز و آکنده از انبوه گل و گیاهان صحرایی به شادی و ترانه سرایی و پایکوبی می پرداختند و از گردآوری سبزه های صحرایی و پختن آش و خوراکی های ویژه غافل نمی شدند.

بخشی دیگر از آیین های سیزده به‌در را هم باورهایی تشکیل می دهند که به نوعی با تقدیر و سر نوشت در پیوند است.

برای نمونه فال گوش ایستادن ،فال گیری (به ویژه فال کوزه)، گره زدن سبزی و گشودن آن ،بخت گشایی (که درسمرقند و بخارا رایج است)و نمونه های پرشمار دیگر ...

بازی های گروهی، ترانه ها و رقص های دسته جمعی، گردآوری گیاهان صحرایی، خوراک پزی های عمومی، بادبادک پرانی، سوارکاری، نمایش های شاد، هماوردجویی جوانان، آب پاشی و آب بازی بخشی از این آیین هاست که ریشه در باورها و فرهنگ اساطیری دارند. از جمله شادی کردن و خندیدن به معنی فروریختن اندیشه های پلید و تیره، روبوسی نماد آشتی، به آب سپردن سبزه ی سفره ی نوروزی نشانه ی هدیه دادن به ایزد آب «آناهیتا» و گره زدن علف برای شاهد قرار دادن مادر طبیعت در پیوند میان زن و مرد، ایجاد مسابقه های اسب دوانی که یادآور کشمکش ایزد باران و دیو خشک سالی است.

در متون کهن فارسی به بیرون شدن از خانه ها و به صحرا رفتن در روز سیزدهم فروردین اشاره ای نشده است. توجیه دیگری که برای مراسم نوروز  شده این است که، روز سیزدهمِ سال نو گویا در دوران های کهن روز ویژه طلب باران بهاری برای کشتزار های نودمیده بوده است. روزهای ماه در ایران قدیم نامی ویژه داشت و هر یک متعلق به ایزدی بود و روز سیزدهم متعلق به ایزد تیر یا «تیشتری» بود، که ایزد باران است. برای این که این ایزد پیروز باشد، لازم بود که همه مردمان در نماز از او نام برند و او را بستایند و از او طلب باران کنند. روز سیزدهم نوروز  گویا روز رسمی همه مردم برای طلب باران، برای همه سرزمین های ایران بوده است و خوردن غذای روز در دشت و صحرا نشانه همان فدیه گوسفند بریان است که در اوستا آمده و افکندن سبزه های تازه دمیده نوروزی به آب روان جویبارها تمثیلی است از دادن فدیه به ایزد آب در آناهیتا و ایزد باران و جویبارها «تیر». در این روز مردم همه به دشت و صحرا می روند و از بامداد تا شامگاه به شادی و سرور می پردازند.
 
حقایقی درباره سیزده‌ بدر
ناخجستگی شماره سیزده و روز سیزده

حادثه های بزرگ گیهانی در روزگاران کهن، بارها فلاکت و بلاهای بسیار برای دنیای خاکی ما پدید آورده اند. از این حادثه ها و بلایا در متون کهن نام برده شده است. در بعضی کتب مذهبی مانند اوستا، ودا، تورات، انجیل و کتاب های پهلوی و. . . اشاره ای به این حادثه ها شده است. زمین لرزه و سیل و طوفان بسیار اتفاق افتاده ، اما همواره بدترین آنها در خاطر مردمان پایدار مانده است. یکی از حادثه های سهمگین گیهانی که ذکر آن در تورات آمده ، در روز سیزدهم سال نو مصری که مانند جشن فروردین ایرانی به هنگام تعادل بهاری خورشید گرفته می شد به وقوع پیوسته و موجب مرگ عده زیادی شده است. این روز مصادف با روز سیزدهم ماه ایرانی است. 

در آن روز سیزدهم سال نو، گویا ستاره ای دنباله دار در فضای زمین درخشیده است به طوری که در افق ایران نیز آن را دیده اند. بر اثر برخورد این ستاره با زمین ، آتشفشان ها آغاز آتشفشانی کرده اند و زمین لرزه ای سهمگین روی داده است و کاخ ها ویران گشته اند . این حوادث، این اندیشه را در ذهن مردم پدیدار کرد که هر چند هزار سال یک بار واقعه ای این چنینی رخ خواهد داد. از همین رو است که مردم به طور سنتی در هر سال به هنگام روز سیزدهم فروردین منتظر واقعه ای سهمگین بوده اند، از این جهت خانمان خود را رها می کردند و در این روز زیر سقف و بام نمی ماندند، تا اگر زمین لرزه ای رخ دهد در امان بمانند.

 رفته رفته روز سیزدهم سال و در پی آن شماره سیزده، رنگ نحوست گرفت و مردم در همه جای دنیا از عدد سیزده پرهیز کردند اما امروز دیگر مدتهاست که پلاک خانه ها و مغازه ها را به صورت ۱+۱2نمی نویسند و حتی برعکس دیده می شود که عدد سیزده برای بعضی ها به جای نحوست  ، خوش شانسی می آورد!
آیین‌های سیزده‌به در

این رویداد دارای آیین‌های ویژه‌ای است که در درازای تاریخ پدید آمده و اندک اندک چهره سنت به خود گرفته است. از آن جمله می‌توان آیین‌های زیر را برشمرد.

گره زدن سبزه

سبزه به رود سپردن

خوردن کاهو و سکنجبین

پختن غذاهای متنوع به ویژه آش رشته

بررسی علف گره زدن
 
حقایقی درباره سیزده‌ بدر

افسانه ی آفرینش در ایران باستان و موضوع نخستین بشر و نخستین شاه و دانستن روایاتی درباره ی «کیومرث» دارای اهمیت زیادی است، در «اوستا» چندین بار از کیومرث سخن به میان آمده و او را نخستین پادشاه و نیز نخستین بشر نامیده است.

گفته های «حمزه ی اصفهانی» در کتاب «سِنی ملوک الارض و الانبیاء» صفحه های ۲۳ تا ۲۹ و گفته‌های «مسعودی» در کتاب «مروج الذهب» جلد دوم صفحه های ۱۱0 و ۱۱۱ و «بیرونی» در کتاب «آثار الباقیه» بر پایه ی همان آگاهی است که در منبع پهلوی وجود دارد که:

«مَشیه» و «مَشیانه» که دختر و پسر دو قلوی کیومرث بودند، روز سیزدهم فروردین برای نخستین بار در جهان با هم ازدواج کردند. در آن زمان چون عقد و نکاحی شناخته نشده بود ! آن دو به وسیله ی گره زدن دو شاخه ی «موُرد»، پایه ی ازدواج خود را بنا نهادند و چون ایرانیان باستان از این راز به خوبی آگاهی داشتند، آن مراسم را به ویژه دختران و پسران دم بخت انجام می دادند، امروزه نیز دختران و پسران برای بستن پیمان زناشویی، نیت می کنند و علف گره می زنند.

این رسم از زمان «کیانیان» تقریبا فراموش شد و در زمان «هخامنشیان» دوباره آغاز شد و تا امروز باقی مانده است.

در کتاب «مُجمل التواریخ» چنین آمده است:

«... اول مردی که به زمین ظاهر شد، پارسیان آن را «گل شاه» نامیدند، زیرا که پادشاهی او الا بر گل نبود، پس پسر و دختری از او ماند که مشیه و مشیانه نام گرفتند و روز سیزده نوروز با هم ازدواج کردند و در مدت پنجاه سال هیجده فرزند بوجود آوردند و چون مُردند، جهان نود و چهار سال بی پادشاه بماند.»

همانگونه که شباهتی بین چارشنبه سوری و نوروز امروزی متداول در تهران و شهرهای بزرگ، با شیوه های اصیل و کهن آن وجود ندارد، سیزده به‌در امروزی نیز تنها نامی از یک جشن کهن را برخود داشته و هیچ شباهتی به آیین کهن و یادگار نیاکان ما ندارد. نحوه ی اجرای این جشن، مانند بسیاری از دیگر آیین های ایرانی، عمیقا از شیوه ی اصیل و باستانی خود دور شده است و به شکل فعلی آن، دارای سابقه ی تاریخی در ایران نیست.
 
اگر در گذشته مادران و پدران ما، سبزه های نوروزی خود را در این روز به صحرا می برده و برای احترام به زمین و گیاه، آن را در آغوش زمین می کاشته اند، امروزه ما آن را به سوی یکدیگر پرتاب می کنیم و تکه تکه اش می کنیم.
 
سیزده به‌درِ پیشینیان ما، روزی برای ستایش و دعا برای طلب باران فراوان در سال پیش رو، برای گرامیداشت و پاکیزگی طبیعت و مظاهر آن، و زیست بوم مقدس آنان بوده است. در حالیکه امروزه روز ویرانی و تباهی طبیعت است!

چهارده‌به‌در اصطلاحی است که به جای سیزده‌به‌در در مواردی به کار می‌رود و منظور آن گشت و گذار در طبیعت در روز ۱۴ فروردین است. برخی اهالی خرم‌آباد به جای سیزدهم فروردین، روز چهاردهم را به تفریح در طبیعت اختصاص می‌دهند آنها ۱۳ فروردین را در خانه می‌مانند و آن را سیزده غریب می‌نامند. این به این مفهوم است که در این روز مردم غیر بومی خرم آباد برای تفریح بیرون می‌روند و خود خرم آبادی‌ها یک روز بعد به دامن طبیعت می‌روند.

رزق را خدا باید بدهد ...

 Ù†ØªÛŒØ¬Ù‡ تصویری برای تصویر سبد ماهی در ساحل




این قدر به زور و بازوی تان متکی نباشید ، رزق را باید از جای دیگر بدهند . شما


 دائما اهل طهارت و پاکی باشد ، رزق تان وسع خواهد شد .


آیت الله حسن زاده آملی

به فکر افراد فقیر باشید تا خدا به شما رحم کند

نتیجه تصویری برای تصویر کمک به افراد فقیر

 

ازشیخ هادی نجم آبادی پرسیدند :

کدام موسیقی حرام است ؟

جواب داد :

آن موسیقی حرام است که از صدای کشیده شدن کفگیر بر ته دیگ پلو

همسایه غنی برخیزد و به گوش اطفال گرسنه همسایه فقیر برسد !

گره از کار دیگران باز کنید تا خداوند متعال گره از کار شما باز کند


 

نتیجه تصویری برای تصویر کمک به افراد فقیر

 

گره از کار دیگران باز کنید تا خداوند متعال گره از کار شما باز کند .

اگر گره به کار دیگران بیاندازید ، در کار و زندگی شما هم گره خواهد افتاد .

 

علامه طباطبایی

چگونه صدای الهام الهی را بشنویم ؟

تصویر مرتبط

 

 

اینک سالک را به کم گویی و مواظبت برخوراک توصیه کرده اند ، برای این

است که صدای الهام های الهی را بشنود .

چون اگر کسی بخواهد صدای دور را بشنود ناچار است که خود ساکت باشد.

 

آیت الله جوادی آملی

صدقه 5 نوع است :

تصویر مرتبط

 

***

صدقه به انسان صحیح و سالم :

پاداش یک به ده دارد 

( شادی دل کودک ، نشاندن امید ، دادن هدیه )

***

صدقه به فرد زمین گیر و افتاده :

پاداش یک به هفتاد دارد

( کمک به تهی داستان ، خرید نان برای همسایه پیر )

***

صدقه به پدر ومادر :

پاداش یک به هفتصد است

( لبخند به روی آن ان ، شاد کردن دل آن ها )

***

صدقه برای اموات و مردگان :

پاداش یک به هفتاد هزار دارد

( به نیت آنان خیرات کنید درختی بکارید )

***

صدقه به طالب علم :

پاداش یک به صدهزار دارد

( خریدن کفش مدرسه برای کودکی ، ساخت مدرسه )

کاریکاتور/ پیاز ۱۳هزارتومانی و اشک مردم




" پایگاه خبری تحلیلی اعتدال "

کنترل زبان

Image result for ‫تصویر گل مریم‬‎

 

در یک کلام زبان باعث سوراخ کردن کیسه اعمال است . هر چه اعضا زحمت

می کشند وجمع می شود یک حرکت زبان کیسه را سوراخ می کند .

اگر در برابر زن و فرزند غضبناک شدید باید از مهلکه خارج شوید و گرنه

قطعا زمین خواهید خورد .