بگذشت نُه بهار تو، در لاله زار من
من بلبل تو بودم و تو گلعذار من
ای با تو رشکِ هشت بهشت، آشیانهام!
بنگر به چار لالهی دلْ داغدار من
چشمان خویش بستی و مژگان گره زدی
هم باز کن گره ز مژه، هم ز کار من
شمشیر، در غلافِ صبوری نهادهام
تیغ زبان توست کنون، ذوالفقار من
ای ماه من! چه شد که نچیدی ستارهای
از آسمان ِ دیدهی اختر نثار من!
دریای بیکنارهی غم؛ سینهی من است
ای ساحل علی! تو بمان در کنار من
امّید ماندن تو، به دل ، پروراندهام
(ای وای بـر من و دل امّیـدوار من)*
* هلالی جغتایی
***جواد هاشمی (تربت)***
این که می گویند دل به دل راه دارد تا چه اندازه حقیقت دارد؟
پاسخ:
امام علی علیه السلام مى فرماید:«کینه و بدخواهى دیگران را از سینه خود دور کن تا بدخواهى به تو از سینه دیگران ریشه کن شود»(1) این روایت میتواند دلیل بر تاثیر و تاثر مرموز دلها بر یکدیگر باشد. البته احتمال دیگری نیز وجود دارد و آن این است که هرگاه انسان نیات بدى درباره دیگران داشته باشد خواه ناخواه در چهره یا سخنان و افعالش نمایان مى شود و همین امر سبب مى گردد دیگران در برابر او موضعى مشابه بگیرند.
در حدیث دیگری از امام صادق(علیه السلام)مى خوانیم که مردى خدمت آن حضرت عرض کرد: شخصى به من مى گوید من تو را دوست دارم چگونه بدانم که او راست مى گوید و واقعاً مرا دوست مى دارد؟امام(علیه السلام) در پاسخ فرمود:«اِمْتَحِنْ قَلْبَکَ فَإنْ کُنْتَ تَوَدُّهُ فَإنَّهُ یَوَدُّکَ ؛قلب خود را بیازماى اگر تو او را دوست مى دارى او هم تو را دوست مى دارد». (قلوب با یکدیگر راه دارند)
(1) نهج البلاغه(صبحی صالح)، ص 501
ای مسیحا نفسم از چه بریده نفست
رفتی و زود برآرورده شد آخر هوست
با پرزخم چگونه تو شکستی قفست
زتو شرمنده نشد تاکه شوم دادرست
بی وداع از برمن رفتی وحسرت خوردم
کاش ای فاطمه جان قبل تو من می مردم
خبرت را که شنیدم بدنم لرزان شد
دیده ام سیل شد و رود شد و باران شد
شعله شد آه من و ناله من طوفان شد
گریه کردم بخدا قاتل تو خندان شد
وقت پیروزی دشمن شد و حیدر افتاد
پیش مردم به خدا شیر تو با سر افتاد
ای جوانی که خوشی زعمر ندیده برخیز
هیجده ساله از غصه خمیده برخیز
ای گلی که به تنت چکه دویده برخیز
چه کسی پارچه بر روت کشیده برخیز
شاه این عالمم و بی تو بدون تاجم
قبله حاجت من ،سخت به تو محتاجم
چه کنم کار من افتاده به اینجا چه کنم
رفتی و مانده ام و دست تمنّّا چه کنم
ای سپاهم تو بگو من تک و تنها چه کنم
مانده ام مات که با غسل تو زهرا چه کنم
تن حوریه نمای تو پر از آثار است
بدنت نقش پراز میخ در و دیوار است
می روی خاطره کوچه تو می ماند
حسنم خون زبصر از غم تو می راند
راز آن چادر خاکی تو را می داند
زیر لب روضه سیلی تو را می خواند
عقده اش این شده که از تو دفاعی ننمود
خود خوری میکند از اینکه نشد کوچک بود
سر نهاده است به پای تو حسینت زهرا
تا که او را بکنی یاد تو در عاشورا
سرنهاده ست بپایت که بیایی آنجا
تا که آرام دهد جان وسط آن دریا
خس خس زیر گلویش به زیر آن خنجر
به خدا یک کلمه هست بیا ای مادر
ذوالجناحی خبرش غرق بخون یال بَرََََُد
زخم وخونریزی پهلو تنش از حال بَرد
بدنش را نوک نیزه ته گودال بَرَد
نعل ، دندان زلبش کَنده و پامال بَرد
از پس سر ،سر او را ز جنایت کندند
خواهرش لطمه زنان ، وای همه می خندند
***مجتبی صمدی شهاب***
نای نفس کشیدن و رعنا شدن نداشت
سرو علی دگر کمر پا شدن نداشت
این بر همه طبیب ، ز خود دست شسته بود
کی گفته او توان مسیحا شدن نداشت
آب از سرش گذشته ، علی را خبر کنید
کوثر که میل راهی دریا شدن نداشت
پیچیده است اگر، کمرش درد می کند
او هیچ گاه قصد معما شدن نداشت
اامروز کار خانه خود را تمام کرد
گویا که قصد عازم فردا شدن نداشت
حتی حسین آب ز دستش گرفت و خورد
گویا خبر ز راهی گرما شدن نداشت
می شست رخت خویش ، ولی طول می کشید
چون دست لاغرش رمق واشدن نداشت
اسماء کمی خلاصه بینداز بسترش
تصویر فاطمه که غم جا شدن نداشت
می خواست دختر پدر خویشتن شود
گویا که میل حضرت زهرا شدن نداشت
با قصد قربت از پسرانش برید دل
هرچند قصد قربت مولا شدن نداشت
***محمد سهرابی***
ذکر " لاحول ولاقوة الاباالله " روزی 100 مرتبه برای دور نمودن 70 نوع
" بلا " که آسان ترین آن غم و اندوه است ، بسیار نافع می باشد .
" آیت الله بهجت "
از بخل و خسّت برحذر باش ، زیرا آن درختی است در آتش دوزخ که شاخ
و برگش در دنیاست ؛ پس هرکه بدان بیاویزد ، به آتش داخل می گردد .
" حضرت فاطمه الزهرا (س ) "
ز بازی غریب فلک آه می کشید
از زخم های خورده نمک آه می کشید
آن چهره ای که تاب نسیم سحر نداشت
حتی ز باد بال ملک آه می کشید
حالا چه آمده به سرش که تمام شب
از جای زخم های فدک آه می کشید
او بار شیشه داشت که در کوچه خرد شد
آئینه بود و غرق ترک آه می کشید
وقتی که می برید لباس حسین را
تنها خودش بدون کمک - آه می کشید
***حسن لطفی***
ما دعای غیرمستجاب نداریم !
یا دیرتر اجابت می شود
یا بلای از انسان دور می شود
یا بهتر از آن را به او می دهند
یا در قیامت او را می آورند می گویند :
این همه ثواب برای تو
" آیت الله بهجت "
از دنیای شما محبت سه چیز در دل من نهاده شد :
1- نگاه به چهره پیامبرخدا
2- انفاق در راه خدا
3- تلاوت قرآن
"حضرت فاطمه الزهرا (س )
آزادی فریادی است که در گلو می ماند
آزادی نقشی است که روی کاغذ ها می ماند
آزادی عکسی است که در قاب عادت ها می ماند
آزادی احساسی است که پشت میله ها می ماند
آزادی یعنی غرق شدن در آرزوی رها گشتن
بیهوده رد شدن از هرسال
باور قصه های شیرین آزادی
رها گشتن از بند ظلم
خواندیم " باز عدل با ترانه خورده به کومه خشک ما
امروز باران آزادی چه باغوغا
غرق در حسرت مان کرد
دیروز و فردا گذشته یا خواهد آمد
که رهسپار امروز باش
که آزادی آمد و تو رد شده ، ماندی
قاب عادت را بشکن
امروز دیگری باش ، تویی که فردا با آزادی می آیی
فرشته لاشاری بلوچی - یازدهم علوم ریاضی - دیرستان شیخ الاسلام
فرزند انقلاب ام
ز مشت های گره کرده پدرم زاده شدم
مشتی برای حماسه ی سترگ انقلاب تا اسلام
من در رگم جاری است عشق به میهن
کاخ نشینان می کردند ز عشق میهن دوری
گرمایی ز جنوبی بودنم
نفس هایم را گرم می کند برای شعار
شعار برای روز های سرد ظلم کاخ نشینان
پدرانمان گفتند:<<هیهات منا الذله>>
و شعاری ز خونشان دادند
جهان امروز من
ستاره ایی ز انقلاب است
شعر سپید انقلابی من
با خورشید شکوهمند انقلابی اسلامی
آفتابی می شود
چه کوچیکم در کنار مردان انقلاب
پدرم من صدایم را که هیچ
حرارت نفس هایم را به پاس گرمای انقلاب فدا می کنم
پدرم می گویم :<<هیهات مناالذله>>
و شهادت تاریخی دیگری می آفرینم
فرشته لاشاری بلوچی - یازدهم علوم ریاضی - دبیرستان شیخ السلام