یاران امام مهدی(عج)، پیش از قیام، هنگام قیام و پس از قیام حضرت ولی عصر(عج) در سه مرحله فعالیت کرده و به وظیفه یاوری امام و رهبر خود اهتمام میورزند:
پیش از قیام
در این مرحله، یاران با حضور میان مردم و تبلیغات مناسب، آنان را از وضعیت نامطلوب موجود آگاه کرده و با معرفّی امام از یک سو و زیباییهای دوران انقلاب از سوی دیگر، آنان را برای پذیرش رهبر و خیزش در راستای اهداف او آماده میکنند.
هنگام قیام
یاران با حضور فعال در جریان قیام، سعی میکنند حرکت مردم را کنترل کرده و با جهت دهی مناسب، آن را هماهنگ با اهداف انقلاب پیش ببرند.
پس از قیام
آنان با تلاشی خستگی ناپذیر، برای تحقق اهداف انقلاب فعالیت میکنند.
تعداد یاران زمانی که یاوران آماده بودند و خداوند اذن داد، ظهور، صورت میپذیرد. امام جواد علیه السلام ضمن حدیثی فرمود:
اجتَمعَ اِلَیهِ مِن اَصحابِهِ عِدَّةُ اهلِ بدر ثَلاثِمائَةَ و ثَلاثَة عَشَر رَجُلاً مِن اَقاصِی الاَرض و ذلِکَ قَولُ الله عَزَّوجَلَّ «اَینَ ما تکوُنوُا یأتِ بِکُمُ الله جَمیعاً اِن الله عَلی کُلِ شَیءٍ قَدیر» فَاِذا اجتَمَعَت لَهُ هذِهِ العِدَّة مِن اَهلِ الاِخلاص اَظهَرَ الله امره فَاِذا کَمُلَ له العقد و هُوَ عَشَرةُ آلاف رَجُل خَرَجَ بِاِذِّنِ الله عَزوَجَلَ؛
به سوی او اجتماع میکنند به تعداد اهل بدر، ۳۱۳ نفر از اطراف زمین و این، معنای قول خدا است که «هرکجا باشید، خدا شما را میآورد، همگی را؛ به درستی که خدا بر هرکاری قدرت دارد».
هنگامی که برای او عده از اهل اخلاص جمع شد، خدا امر او را ظاهر میکند؛ زمانی که برای او عقد کامل شد و آن، گروه ده هزار نفری است، به اذن خدا خروج میکند. (١)
از این روایت میتوان استفاده کرد یاران حضرت را سه گروه تشکیل میدهند:
۱. یاوران ویژه که ۳۱۳ نفرند و با اجتماع آنان، ظهور به اذن خدا واقع میشود.
۲. یاورانی که حدود ده هزار نفرند و با اجتماع آنان، قیام و خروج به اذن خدا صورت میگیرد.
۳. یاورانی که در طول قیام، به صفوف سربازان حضرت ملحق میشوند.
این شرط، از شرایطی است که توسط انسانها باید محقّق شود. اکنون جای این سؤال است که آیا یاوران حضرت فراهم شده-اند؟ آیا گروهی از انسانها با ایجاد ویژگیها و صفات یاران در جان خویش، خود را برای یاری و همراهی امام آماده کرده اند؟
آمادگی و پذیرش مردمی
یکی دیگر از شرایط بسیار مهم برای تحقّق و پیروزی یک قیام و انقلاب، پذیرش مردمی است. باید مردم آن را بخواهند و بپذیرند و در غیر این صورت، اگر بهترین برنامه را برگزیده و شخص منتخب خداوند با یارانی بی نظیر و از جان گذشته بخواهند در جامعه پیاده کنند، ولی مردم آن را پذیرا نباشند، قطعاً به انجام نخواهد رسید. فاجعه خونبار کربلا، شاهدی بر این مدعا است. رهبر قیام، سید و سالار جوانان بهشت امام حسین علیه السلام بود و برنامه او، مبتنی بر وحی و قرآن و سیره پیامبر گرامی اسلام پایه ریزی شده بود. یارانی همچون ابوالفضل العباس و حبیب بن مظاهر بر گرد او جمع شده بودند؛ ولی چون مردم آن را نپذیرفتند به پیروزی ظاهری و تشکیل حکومت در جامعه منتهی نشد (هر چند وظیفه الهی امام حسین علیه السلام حرکت و قیام بود و به برکت آن فداکاری، حقیقت دین اسلام میان مردم باقی ماند و نابود نشد).
جایگاه بلند این شرط و اهمیت آن، بدان جهت است که خداوند انسانها را آزاد آفرید و به آنان حق انتخاب داد و ایشان را بر سرنوشتشان مسلّط و حاکم کرد، تا سرنوشت خویش را آن گونه که میخواهند، رقم زنند و هر حرکت و چرخشی را که بخواهند، در مسیر زندگی خود ایجاد کنند:
«انَّ الله لا یغَیرُ ما بِقَومٍ حَتّی یغَیروُا ما بِأَنفُسِهِم»
به درستی که خداوند سرنوشت هیچ قوم [و ملّتی] را تغییر نمی دهد، مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است، تغییر دهند». (٢)
این تغییر و دگرگونی، میتواند به تباهی و هلاکت منتهی شود؛ همانند قوم ثمود. وقتی عده ای تصمیم به پی کردن شتر حضرت صالح علیه السلام گرفتند و شتر را کشتند، قوم نیز این کار را پسندید و با این عمل جهت گیری خود را مشخص کرد. اینان با این چرخش اجتماعی خود، انتخاب شومی انجام دادند و سرنوشت بدی را که عذاب الهی بود، برای خود رقم زدند.
نیز این دگرگونی میتواند به سعادت و نیک بختی بیانجامد و عاقبت خوشی را به ارمغان آورد؛ همانند قوم یونس علیه السلام. هرچند آنان در ابتدا با آن حضرت مخالفت کردند و دست رد به سینه وی زده و پیامبریش را انکار کردند و بدین سبب، عذاب الهی را برای خود خریدند ولی چون خود را در محاصره عذاب الهی دیدند؛ دست به توبه برداشتند و واقعاً با همة وجود به خدا رجوع کردند و با این انتخاب صحیح عذاب را از خود دور نموده و رحمت الهی را شامل حال خود کردند.
به بیان دیگر، در جهان هستی، قوانین پایدار و سنّتهای الهی حاکم است. با رجوع به قرآن به روشنی دیده میشود این سنّتها در جوامع انسانی با چگونگی اختیار و انتخاب انسان، عجین و همراه است. برای مثال، یکی از سنتهای الهی، کمک و یاری به انسانها است. خداوند، این امداد رسانی و نصرت را به تلاش افراد و ایجاد زمینه مشروط کرده است:
«یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِن تَنصُرُواْ اللَّهَ یَنصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدَامَکم»
ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر [آیین] خدا را یاری کنید، شما را یاری میکند و گام هایتان را استوار میدارد». (٣)
از دیگر سنتهای الهی، پاداش برابر میزان کار و فعالیت آدمی است. آیات متعددی به این سنت الهی اشاره دارند؛ از جمله:
وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعی»؛
و اینکه برای انسان بهره ای جز سعی و کوشش او نیست». (٤)
«وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُون»؛
و اگر اهل شهرها و آبادی ها، ایمان میآوردند و تقوا پیشه میکردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها میگشودیم؛
ولی [آنها حق را] تکذیب کردند، ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم». (٥)
اگر حکومت اسلامی پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم در مدینه ایجاد شد، از آن جهت بود که مردم یثرب آن را خواستند و روزها انتظار مقدم مبارک پیامبر را کشیدند، تا آن یگانه دوران و رحمت واسعة الهی، شهر مدینه را به نور خود روشن کرد و حاکمیت الهی را اعلام نمود.
اگر عطر عدالت حکومت علوی در فضای جامعه اسلامی، جانهای آدمیان را سرمست بوی خوش خود کرد بدان سبب بود که مردم، امام علی (ع) را بر دیگران ترجیح دادند و ولایت و حاکمیت او را به جان خریدند و پس از قتل عثمان، به گرد خانه او اجتماع کردند و رهبری او را خواستار شدند.
و اگر ما نیز به دنبال تحقّق حکومت مهدوی هستیم، تا در پناه آن، به بالاترین درجات رشد و کمال دست یابیم، باید او را بر دیگران ترجیح دهیم و با تمام وجود برای استقرار حکومتش تلاش کنیم. آری؛ باید خود بخواهیم. این کلام گلایه مانند آن عزیزی است که غربت و تنهایی و مشکلات مردم، سینه او را تنگ کرده و هر لحظه، منتظر خواست و دعوت مردم است:
«وَ لَو اَنَّ اشیاعَنا وَ فَّقَهُمُ اللهُ بطاعَتِهِ عَلی اجتِماعِ القُلوب فِی الوَفاء بِالعَهد عَلَیهِم لَما تَأَخَّرَ عَنهُمُ الیمن بلِقائنا؛ اگر شیعیان ما، که خداوند توفیق طاعتشان دهد، در راه ایفای پیمانی که بر عهده دارند، همدل شوند، میمنت ملاقات ما به تأخیر نمی افتد [و سعادت دیدار ما زودتر نصیب آنان میشد]». (٦)
آری، سنّت الهی بر این قرار گرفته است که تا مردم نخواهند و حرکت نکنند و آماده مبارزه با ظلم و پذیرش دولت حق نباشند، خدا نیز آن را نخواهد داد.
خداوند، در قرآن در باره وقایع قوم بنی اسرائیل در سوره مائده، آیات ۲۱ تا ۲۶ نیز به این مطلب اشاره دارد. حضرت موسی علیه السلام به قومش گفت: «به این ارض مقدس داخل شوید»؛ ولی آنان گفتند: «ما حرکت نمی کنیم». تو و خدایت بروید و بجنگید و ما همین جا میمانیم و فقط نظاره گر خواهیم بود». حضرت شکایت آنها را نزد خدا برد. خداوند نیز پاسخ داد: «پس به درستی که آن [سرزمین مقدس] ممنوع است بر آنان تا چهل سال، پیوسته در زمین سرگردان خواهند بود».
پس بر همه دوستداران و ارادتمندان است تا با تلاش و کوشش و برنامه ریزی مناسب، آمادگی برای ظهور آن بزرگ منجی را ایجاد کنند.
لازم است به این نکته نیز اشاره شود که پذیرش مردمی، زمانی قابل اعتماد بوده و رهبر، میتواند به آن تکیه کند که اعلام آمادگی مردم، واقعی و بر اساس نیاز و معرفت باشد، نه از روی احساسات. به عبارت دیگر، مردم باید به اندازه ای از رشد و آگاهی برسند که درک کنند ایدهها و ایسمهای بشری و ساخته اندیشه و فکر محدود انسان ها، و حکومتهایی که بر پایه این ایدئولوژیها به وجود میآیند نمی توانند بشر را از این گرداب تباهی نجات دهند؛ بلکه تنها در سایه حکومت و حاکمیت مرد آسمانی و پیشوای عادل الهی، انسانها میتوانند طعم زندگی خوب انسانی را به دست آورند.
البته برای تحقق یک انقلاب در جامعه، راه دیگری نیز وجود دارد و آن این که به قدری ظلم و ستم و فساد و تباهی در جامعه گسترش یابد که مردم به ستوه آمده و دیگر تاب تحمل وضعیت موجود را نداشته باشند. در این صورت نیز جامعه، آماده دگرگونی و تغییر است. برخی بر این باورند که آمادگی مردم برای ظهور منجی آخرین، در این بستر رقم میخورد؛ یعنی باید آن قدر ظلم و تباهی فراوان شود که دیگر مردم خسته شده و واقعا خواستار ظهور باشند.
خلاصه سخن: با توجه به چهار شرط ذکر شده، روشن میشود که دو شرط آن، مهیا و فراهم است و آن همان وجود برنامه و امام است و دو شرط دیگر، باید آماده شود که وجود یاران و آمادگی عمومی است. این دو شرط، به تلاش و حرکت مردم و شیعیان وابسته است.
اللّهُمَّ اِنّا نَرغَبُ اِلَیکَ فی دَولَةِ کَریمَةٍ تُعِزبهاَ الاسلام وَ اَهلَه وَتُذِلُّ بِها النِّفاقَ وَ اَهلَه. (٧)و(٨)
منابع:
١-کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ب۳۷، ح۲
٢-سوره رعد/١١
٣-سوره محمد/٧
٤-سوره نجم/٣٩
٥-سوره أعراف /٩
٦-احتجاج، ج۲، ص۶۰۰، ش۳۶۰
٧-دعای افتتاح،مفاتیح الجنان
٨-انتظار ١٢،شرایط ظهور ،مهدی یوسفیان ،مرکز تخصصی مهدویت ،صص٥١-٤٤
بر پایه آموزههای قرآن، همه هستی از جماد و نبات و حیوان در حال تسبیح خداوند هستند.(اسراء، آیه 44؛ حدید، آیه 1؛ جمعه، آیه 1) البته تسبیح هر چیزی به حسب خودش است. بنابراین، تسبیح اختصاص به ذکر زبانی ندارد، بلکه به اشکال گوناگونی انجام میگیرد.
آنچه از اصل تسبیح گویی به دست میآید، شعور هستی است. به این معنا که هستی از شعور به نسبت خود برخوردار است؛ زیرا بدون شعور و ادراک نمیتوان از تسبیح سخن گفت؛ چرا که تسبیح به معنای نفی نواقص و کمبودها از خدای سبحان است؛ پس اگر چیزی دارای شعور نباشد، نمیتواند به مقایسه بپردازد و در مقام مقایسه بگوید این دارای کمبود و نقص و آن دیگری دارای کمال و غنا و عدم نقص است.
بر همین اساس است که سنگریزه برای پیامبری رسول اکرم گواهی میدهد (مناقب آل أبی طالب، ابن شهرآشوب، ج1، ص90) یا زمین در قیامت میتواند شهادت دهد؛ زیرا اینها شعور دارند و میتوانند مقایسه و ارزیابی نیز داشته باشند.
از آنجا که مومنان واقعی با حق متعال در ارتباط کامل هستند، به طوری که گفتار و رفتار ایشان به رضایت الهی است تا جایی که خداوند گفتار و رفتار آنان را به خود نسبت میدهد (انفال، آیه 17؛ نجم، آیه 4) میتوان گفت هستی نیز متاثر از رفتار و گفتار مومنان است. بر همین اساس، اینکه آسمان بر کسی بگرید و نگرید، دور از انتظار نیست. خداوند درباره کافران فرعونی میفرماید: فَمَا بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الأرْضُ؛ پس آسمان و زمین بر آنها نگریست و اشکی نریخت.(دخان، آیه 29)
امام صادق(ع) میفرماید: «بَکَتِ السَّماءُ عَلى یَحْیَى بْنِ زَکَرِیّا وَ عَلَى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِىِّ(علیهما السلام)اَرْبَعِیْنَ صَباحاً وَ لَمْ تَبْکِ اِلاّ عَلَیْهِما، قُلْتُ وَ ما بُکایُها، قالَ کانِتْ تَطْلُعُ حَمْراءَ وَ تَغِیْبُ حَمْراءَ»؛ (آسمان بر «یحیى بن زکریا» [که از سوىِ طاغوتِ زمان خود به طرز بسیار رقت بارى شهید شد] و بر «حسینبنعلى» (علیهماالسلام) چهل روز گریه کرد و بر کس دیگرى جز آن دو گریه نکرده است. راوى مىگوید: سؤال کردم گریه آسمان چه بود؟ فرمود: به هنگامِ طلوع و غروب، سرخىِ مخصوصى در آسمان ظاهر مىشد). (مجمعالبیان، جلد 9، صفحه 65)
پیامبر(ص) به ابوذر میفرماید: یا أباذر، إن الأرض لتبکی على المؤمن إذا مات أربعین صباحا؛ ای ابوذر! براستی که زمین بر مومن تا چهل صبح گریه میکند. (الامالی، طوسی، ص535)
پیامبر(صلى الله علیه وآله) میفرماید: «ما مِنْ مُوْمِن اِلاّ وَ لَهُ بابٌ یَصْعَدُ مِنْهُ عَمَلُهُ وَ بابٌ یَنْزِلُ مِنْهُ رِزْقُهُ فَاِذا ماتَ بَکَیا عَلَیْهِ»؛ هیچ مومنى نیست، مگر اینکه درى در آسمان دارد که عملش از آن بالا مى رود و درى که روزیاش از آن نازل مىشود، هنگامى که مىمیرد، این دو بر او گریه مىکنند. (همان)
آرى، براى مرگ تبهکاران و گناهکاران، «نه چشم فلک گریان و نى خاطر خورشید پژمان» گشت، آنها موجوداتِ خبیثى بودند که گویى هیچ ارتباطى با عالم هستى و جهان بشریت نداشتهاند؛ هنگامى که این بیگانگان از عالم طرد شدند، کسى جاى خالى آنها را احساس نکرد، نه در صحنه زمین، نه بر پهنه آسمان و نه در اعماق قلوب انسانها و به همین دلیل هیچکس قطره اشکى بر مرگ آنها فرو نریخت. (نگاه کنید: تفسیر نمونه، ج 21، ص 191)
یا زینب کبری( س) میلادتت شکوفه باران
آسمان را ستاره باران کن
آمده آیه هایی از توحید
می توان نذز این قدم هایش
دسته گل های یاس را پاشید
می شود خاک درگهش باشیم
می توان خاک پاش را بوسید
در صفات خدایی او دید
از قنوت نماز او بوئید
روی کاغذ شبیه کوه کشید
چشم همسایه ، سایه اش که ندید
نرگس آسمانی زهراست
آمده آسمانی از رحمت
اسوه ی پاک دامنی ، عفّت
مظهر روشنایی و نور و
با حیا و حجاب و با عزّت
چقَدَر با نفوذ و با قدرت
علوی خوی و فاطمی شوکت
نام او هم ردیف با عترت
کم ندارد که دیگر او چیزی
که دهد تن به خواری و ذلت
رمز پایان دهنده ی غیبت
(وحید محمدی)
یا زینب کبری ( س ) میلادت مبارک
آسمان را ستاره باران کن
آمده آیه هایی از توحید
دسته گل های یاس را پاشید
می شود خاک درگهش باشیم
در صفات خدایی او دید
روی کاغذ شبیه کوه کشید
نرگس آسمانی زهراست
اسوه ی پاک دامنی ، عفّت
با حیا و حجاب و با عزّت
از کلامش چه می توان گفتن
نام او هم ردیف با عترت
از مقام الهی عصمت
که دهد تن به خواری و ذلت
رمز پایان دهنده ی غیبت
(وحید محمدی)