اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

با خورشید انقلاب (خاطراتی از رهبر معظم انقلاب)


سفر به شمال در پاییز - دهگردی


 
  استعانت از امام زمان(عج)
در مسجد جمکران


آقای سید حسن نصر الله (دبیرکل حزب‌الله لبنان) می‌گفت: یک دفعه به همراه شورای حزب‌الله لبنان محضر رهبر انقلاب بودیم. اوج سختی و تنگنایی ما بود و خیلی به حزب‌الله سخت می‌گذشت. کنفرانس شرم الشیخ هم برگزار شده بود، همه توطئه‌ها شده بود که حزب‌الله را نابود کنند. موقعی که ما با رهبر معظم جهان اسلام دیدار داشتیم، ایشان به ما امید داد و فرمود: «شما پیروز می‌شوید، این چیزها زیاد مهم
نیست.»
سپس اضافه کردند: من در اداره امور کشور بعضی وقتها حل مسائل برایم دشوار می‌شود و دیگر هیچ راهی پیدا نمی‌شود، به دوستان و اعوان و انصار می‌گویم که آماده شوید به جمکران برویم. راه قم را پیش می‌گیریم و راهی مسجد جمکران می‌شویم، بعد از راز و نیاز با آقا، من احساس می‌کنم همانجا دستی از غیب مرا راهنمائی می‌کند و من در آنجا به تصمیمی می‌رسم و مشکل بدین صورت حل می‌شود و همان تصمیم را عملی می‌کنم.»
*حجهًْ‌الاسلام والمسلمین کعبی (عضو مجلس خبرگان رهبری)، پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه، 24/7/1390.
14 سکه! برای مراسم عقد!
در محضر رهبر معظم انقلاب از مهریه صحبت به میان آمد، آقا فرمودند: اولا در مورد مهریه، هر چه مورد نظر دختر شما باشد، همان را مهریه قرار دهید، ولی من چون برای مردم خطبه عقد می‌خوانم و این سنت من بوده که دختر خانمی که مهریه‌اش بیش از ۱۴ سکه باشد صیغه عقدش را نمی‌خوانم، تا حالا هم این کار را نکرده‌ام؛ اگر بخواهید می‌توانید بیش از ۱۴ سکه هم قرار بدهید، ولی من صیغه عقد را نمی‌توانم بخوانم؛ بروید نزد آقای دیگری صیغه عقد را بخواند و از نظر من‌اشکالی ندارد.

*دکتر غلامعلی حداد عادل (نماینده سابق مجلس شورای اسلامی)، پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه، 24/7/1390

بندگی خدا با کراهت و معصیت خدا با رغبت انجام می‌گیرد


تصاویر | پاییز رویایی در گیلان - خبرآنلاین



قال الامام علی(ع):

«واعلمو انه ما من طاعهًْ الله شییء الایاتی فی کره،

و ما من معصیهًْ الله شیء الا یاتی فی شهوهًْ،

فرحم الله امرأً نزع عن شهوته و قمع هوی نفسه»

امام علی(ع) فرمود: آگاه باشید! چیزی از طاعت خدا نیست،

جز آنکه با کراهت انجام می‌گیرد،

و چیزی از معصیت خدا نیست جز اینکه با میل و رغبت عمل می‌شود.

پس رحمت خداوند بر کسی که شهوت خود را مغلوب و هوای نفس را سرکوب کند.(1)

ــــــــــــــــــــــــــ

1- نهج‌البلاغه خطبه 176.

راهکارهای تحصیل صحت جسم


از زندگی خود کاملا بهرمند شوید..-بیشتر از یک نفر



امام علی(ع) به فرزندشان امام حسن(ع) فرمود:

آیا به تو یاد ندهم چهار خصلت که به سبب آنها از دکتر جسم بی‌نیاز شدی؟

امام حسن(ع) عرض کرد: بله، حضرت فرمود: بر سر طعام منشین مگر وقتی که گرسنه هستی

و تا هنوز به غذا اشتها داری از سر طعام بلند شو و غذا را خوب بجو و هنگامی که خواستی

بخوابی به بیت‌الخلاء(مستراح) برو که اگر اینها را انجام دهی از پزشکی جسم بی‌نیاز می‌شوی. (1)

ــــــــــــــــــــــــــــــ

1- الخصال، شیخ صدوق، ج1، ص 229

شعرانتظار ....


والپیپر عکس گل نرگس برای پس زمینه و تم گوشی و پروفایل با کیفیت HD


من، سالهاست میوه ی خوبی نداده‌ام
وقتش نیامده که شکوفا کنی مرا


آقا برای تو نه ! برای خودم بد است
هر هفته در گناه، تماشا کنی مرا


من گم شدم ؛ تو آینه‌ای گم نمی‌شوی
وقتش شده بیائی و پیدا کنی مرا


این بار با نگاه کریمانه‌ات ببین
شاید غلام خانه زهرا کنی مرا

 

*علی اکبر لطیفیان*

شعرانتظار ...


کارت پستال های زیبا و گل آزین نیمه شعبان

مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا
گاهی غبار جاده ی لیلا، کنی مرا


کوچک همیشه دور ز لطف بزرگ نیست
قطره شدم که راهی دریا کنی مرا


پیش طبیب آمده‌ام، درد می‌کشم
شاید قرار نیست مداوا کنی مرا


من آمدم که این گره ها وا شود همین!
اصلا بنا نبود ز سر وا کنی مرا


حالا که فکر آخرتم را نمی­کنم
حق می­دهم که بنده دنیا کنی مرا

 


*علی اکبر لطیفیان*

قصه عشق

تعبیر خواب ضریح ، امام حسین و گریه در حرم امام حسین و امامزاده ناشناس رفتن  - فال و خواب

آنچه درسوگ تو ای پاک تر از پاک گذشت نتوان گفت که هر لحظه، چه غمناک گذشت
چشم تاریخ در آن حادثه تلخ چه دید که زمان مویه کنان از گذر خاک گذشت
سرخوشید بر آن نیزه خونین می گفت که چه ها بر سر آن پیکر صد چاک گذشت
جلوه روح خدا در افق خون تو دید آنکه با پای دل از قبله ادراک گذشت
مرگ هرگز به حریم حرمت راه نیافت هر کجا دید نشانی ز تو چالاک گذشت
حرّ آزاده شد از چشمه مهرت سیراب که به میدان عطش پاک شد و پاک گذشت
آب شرمنده ایثار علمدار تو شد که چرا تشنه از او این همه بی باک گذشت
بر تو بستند اگر آب، سواران عرب دشت دریا شد و آب از سر افلاک گذشت
با حدیثی که ملائک ز ازل آوردند سخن از قصه عشق تو زلولاک گذشت

نصراللّه مردانی

بوی کربلا

حرم مطهر امام حسین(ع) غبارروبی شد


بنازم آنکه دایم گفتگوی کربلا دارددلی چون جابر اندر جستجوی کربلا دارد
دلش چون کربلا کوی حسین است و نمی داندکه همچون دوردستان آروزی کربلا دارد
به یاد کاروان اربعینی با گریه می گویدبه هر جا هست زینب رو به سوی کربلا دارد
اگر چه برده از این سر زمین آخر دلی پرخونولی دلبستگی از جان به کوی کربلا دارد
به یاد آن لب تشنه هنوز این عاشق خستهبه کف جامی لبالب از سبوی کربلا دارد
اگر دست قضا مانع شد از رفتن به پابوسشهمی بوسیم خاکی را که بوی کربلا دارد...

عبدالعلی نگارنده

یک شهید، یک خاطره


پاییزوالپیپرطبیعت - ویسگون

کیست مرا یاری کند؟



- هر شب ندایی در وجودم نجوا می‌کند که جبهه بیا...
پرسیدم: «پسرم! چه جور صدایی است؟»
جواب داد: «آرام و دلنواز، من رو به یاد سیدالشهدا می‌اندازه که در کربلا فریاد برآورد کیست مرا یاری کند؟»
به هم‌رزمش هم گفته بود: «بی‌نام و نشان می‌شوم، ندایی در وجودم نجوا می‌کند که پلاک و جنازه‌ا‌ت هیچ وقت برنمی‌گردد!»
همرزمش پرسیده بود: «چه جور ندایی است؟»
جواب داده بود: «مرا به یاد سیدالشهدا می‌اندازه که در کربلا فریاد برآورد، کیست مرا یاری کند؟»
***
هیچ نشانی از ناصر برایمان نیامد! اما ندایی آرام و دلنواز همیشه در وجودم نجوا می‌کند که جای فرزندم خوب است. ندایی که مرا به یاد سیدالشهدا (ع) می‌اندازد...

خاطره‌ای از شهید ناصر روح‌آزاد
راوی: مادر شهید

مریم عرفانیان

" کیهان "

ماجرای رزمنده ایرانی و اسیر عراقی


عکس/ جشنواره رنگ‌ها در فصل پاییز - مشرق نیوز



  ابوریاض یکی از افسران عراقی میگه: توی جبهه جنوب مشغول نبرد با ایران بودیم که دژبانی من رو خواست. فرمانده مان با دیدن من خبر کشته شدن پسرم رو بهم داد. خیلی ناراحت شدم. رفتم سردخانه، کارت و پلاکش رو تحویل گرفتم. اونا رو چک کردم، دیدم درسته. رفتم جسدش رو ببینم. کفن رو کنار زدم، با تعجب توأم با خوشحالی گفتم: اشتباه شده، اشتباه شده، این فرزند من نیست!!
افسر ارشدی که مأمور تحویل جسد بود گفت: این چه حرفیه می‌زنی؟! کارت و پلاک رو قبلا چک کردیم و صحّت اونها بررسی شده! هر چی گفتم باور نکردند.کم‌کم نگران شدم با مقاومتم مشکلی برام پیش بیاد. من رو مجبور کردند که جسد را به بغداد انتقال بدم و دفنش کنم. به ناچار جسد رو برداشتم و به سمت بغداد حرکت کردم تا توی قبرستان شهرمون به خاک بسپارم. اما وقتی به کربلا رسیدم، تصمیم گرفتم زحمت ادامه راه رو به خودم ندهم و اون جوون رو توی کربلا دفن کنم. چهره آرام و زیبای آن جوان که نمی دانستم کدام خانواده انتظار او را می کشید، دلم را آتش زد. خونین و پُر از زخم، اما آرام و با شکوه آرمیده بود.
او را در کربلا دفن کردم، فاتحه‌ای برایش خواندم و رفتم. سال‌ها از آن قضیه گذشت و خبری از فرزندم نیافتم تا این که جنگ تمام شد و خبر زنده بودن او به دستم رسید. فرزندم سرانجام در میان اسرای آزاد شده به عراق بازگشت. از دیدنش خوشحال شدم و شاید اولین چیزی که به او گفتم این بود که چرا کارت هویت و پلاکت را به دیگری سپردی؟! وقتی او ماجرای کارت هویّت و پلاکش را برایم تعریف کرد، مو بر بدنم راست شد.
پسرم گفت: من توسط جوانی بسیجی اسیر شدم. او با اصرار از من خواست تا کارت هویّت و پلاکم را به او بدهم؛ حتی حاضر شد در قبالش به من پول بدهد. وقتی آنها را به او دادم، اصرار می‌کرد که حتماً باید قلباً راضی باشم. من هم به او گفتم در صورتی راضی خواهم شد که علت این کارش را بدانم. او حرف‌هایی به من زد که اصلاً در ذهنم نمی‌گنجید. او با اطمینان گفت: من دو یا سه ساعت دیگر شهید می‌شوم و قرار است مرا در جوار مولایم حضرت اباعبدالله‌الحسین(صلوات‌الله‌علیه) دفن کنند. می‌خواهم تا روز قیامت در حریم مولایم بیارامم. دیگر نمی‌دانم چه شد و او چه کرد اما ماجرا همین بود که گفتم.


به نقل از خبرگزاری دفاع مقدس ، تاریخ 25 فروردین 1394

وافریادازعشق ....


مشرق نیوز - عکس/ پاییز زیبای خوانسار

 

وا فــــــریـــــادا ز عــــــشــــــق وا فـــــریـــــاداکـــارم بـــه یــکـــی طـــرفـــه نـــگـــار افـــتـــادا
گــــر داد مــــن شـــــکـــــســـــتـــــه دادا داداور نــه مـــن و عـــشـــق هــر چـــه بـــادا بـــادا
***
گـــفـــتــــم صـــنـــمـــا لـــالـــه رخــــا دلـــدارادر خــــواب نــــمــــای چــــهــــره بــــاری یــــارا
گــفــتــا کــه روی بــه خــواب بــی مــا وانـگــهخــواهــی کــه دگــر بــه خــواب بــیـنــی مــا را
***
در کــعــبـــه اگــر دل ســوی غــیــرســت تـــراطـاعـت هـمـه فـسـق و کـعـبــه دیـرســت تــرا
ور دل بــــه خـــدا و ســـاکـــن مـــیـــکـــده ایمــی نــوش کــه عــاقــبــت بــخــیــرســت تــرا
***
وصـــل تـــو کـــجـــا و مــن مــهــجـــور کـــجـــادردانـــه کــــجــــا حــــوصــــلـــه مـــور کـــجــــا
هــر چـــنـــد ز ســـوخـــتـــن نـــدارم بـــاکـــیپـــــروانــــه کــــجــــا و آتــــش طــــور کــــجــــا
***
تـــا درد رســـیــد چـــشـــم خـــونــخـــوار تـــراخـــواهـــم کـــه کـــشـــد جـــان مـــن آزار تـــرا
یــا رب کـــه ز چـــشـــم زخـــم دوران هــرگـــزدردی نــــرســــد نــــرگــــس بــــیـــمــــار تــــرا

امام علی(ع) و کنترل بازار


عکس پاییزی | ۱۲۰ عکس پروفایل بدون متن زیبا و دل انگیز پاییز - دلبرانه



امام علی(ع) هر روز صبح از دارالاماره بیرون می‌آمدند و در تک‌تک بازارهای کوفه

می‌گشتند در بازار می‌ایستادند و می‌فرمودند: ای تاجران! پیش از داد و ستد از خداوند

طلب نیکی کنید، وبا آسان‌گیری در معامله از خداوند برکت جویید. و به خریداران

نزدیک شوید. خود را به زیور حلم و بردباری زینت دهید، و از سوگند خوردن

خودداری کنید.

و از دروغ بپرهیزید، و از ستم کناره گیرید، و با مظلومان به انصاف رفتار کنید، و

به رباخواری نزدیک نشوید. کم‌فروشی نکنید و چیزی از حق مردم کم نگذارید، و

در منجلاب فساد فرو نروید.

پس باز می‌گشتند و در محلی برای رسیدگی به کارهای مردم می‌نشستند. (1)

ـــــــــــــــــــــــــــــ

1- امالی شیخ‌ مفید، مجلس 23، شماره 31

خطرناک‌تر بودن فقر فرهنگی نسبت به فقر اقتصادی


 گالری تصاویر طبیعت برای تقویم (فصل تابستان)

قال‌النبی(ص):

«انی ما اخاف علی امتی الفقر و لکن اخاف علیهم سوء التدبیر.»

پیامبر گرامی اسلام فرمود: من از هجوم فقر و تنگدستی بر امت خودم بیمناک نیستم.

آنچه از آن بر امتم بیمناکم کج‌اندیشی است. (آنچه فقر فکری و فرهنگی بر امتم وارد

می‌کند، فقر اقتصادی وارد نمی‌کند.) (1)

ـــــــــــــــــــــــــــــ

1- عوالی اللالی، ج 4، ص39

شعر انتظار ....


عکس های امام زمان(عج) برای گوشی | بیت ظهور

 

ای آنکه در نگاهت حجمی زنور داری

کی از مسیر کوچه قصد عبور داری؟

 

چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابی

ای آنکه در حجابت دریای نور داری

 

من غرق در گناهم، کی می کنی نگاهم؟

برعکس چشمهایم چشمی صبور داری

 

از پرده ها برون شد، سوز نهانی ما

کوک است ساز دلها، کی میل شور داری؟

 

در خواب دیده بودم، یک شب فروغ رویت

کی در سرای چشمم، قصد ظهور داری؟

شعرانتظار ...


به نام قائم،برپا.... - قرائت دعای فرج هدیه تولد امام زمان عج

 

از میان اشک ها خندیده می آید کسی
خواب بیداری ما را دیده می آید کسی

با ترنم با ترانه با سروش سبز آب
از گلوی بیشه خشکیده می آید کسی

مثل عطر تازه تک جنگل باران زده
در سلام بادها پیچیده می آید کسی

کهکشانی از پرستو در پناهش پرفشان
آسمان در آسمان کوچیده می آید کسی

خواب دیدم , خواب دیده در خیالی دیده اند
از شب ما روز را پرسیده می آید کسی

خداوند، حسین(ع) را کشت!!


آغاز اعزام زائران ایرانی به عتبات عالیات از اول آذر - همشهری آنلاین



وقتی خبر قتل امام حسین(ع) آمد، ندای نماز جماعت داده شد و همه در مسجد اعظم

کوفه جمع شدند. «ابن‌زیاد» بر منبر رفت و گفت: حمد و سپاس خدایی را که حق و

اهل حق را غلبه داد و امیرمومنان یزیدابن‌معاویه و لشکریان او را یاری داد، و

دروغگو پسر دروغگو، حسین ابن علی و شیعیان او را کشت.

از میان جمعیت فقط یک مرد نابینا به نام «عبدالله ابن عفیف» به سخنان ابن‌زیاد

اعتراض کرد: ای پسر مرجانه! دروغگو پسر دروغگو تویی! فرزند رسول‌الله را

می‌کشید و مثل صدیقان سخن می‌گویید؟! به دستور ابن‌زیاد مرد نابینا را در

شوره‌زار به قتل رساندند.(1)

ــــــــــــــــــــــــــــــ
1- ترجمه مقتل خوارزمی، ص247، تاریخ طبری، ج7، ص240