اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

" خاطرات آزادگان (36 ) " :

لامصب! من به امام فحش نمی دم!

هتل ۱۲متری!

بوی ادرار می پیچید توی دماغش. عق می زند. نه یکبار چندبار. پاهایش تا مچ توی آب است. نفسش بالا نمی آید. با خودش چند بار می گوید: اکسیژن کم است!

از صدای شلپ و شلوپ آب می فهمد تنها نیست. با کوچکترین حرکتی، شانه هایش گیر می کند بین چند نفر. چشمهایش به تاریکی که عادت می کنند، می بیند بیست، سی نفر سراپا ایستاده اند و از آنها تنها سپیدی چشمهایش معلوم است. کمی می ترسد. نفسهای تند دونفر مقابلش می خورد توی صورتش.

یکی آرام می گوید: برای تازه وارد هتل صلوات بفرست اما یواش!

بعد همهمه و انعکاس صدای صلوات می پیچد توی کانتینر.

همین که می فهمد خودی هستند، دلش کمی آرام می شود. به بالا نگاه می کند. دریچه ای را که از آنجا پرتابش کردند پایین، پیدا نمی کند. صدای قدم های سربازها را می شنود که بر روی سقف کانتینر، که شده است یک سلول، راه می روند. می خواهد تکانی به خودش بدهد که پنجه پای کسی را زیر پایش حس می کند.

-هی اخوی کجا؟ مگه جات بده؟

پسرک خودش را جمع و جور می کند : ببخشید اخوی! داره حالم به هم می خوره. اگه میشه راه بدین برم اون ته!

-داداش همه اش یه جوره…. ورچین نداریم! آره جونم همش حال بهم زنیه!

پسرک یکی از پاهایش را بلند می کند و با تعجب می گوید: پیف! پس همه اینها کثافته؟

دیگر چهره مرد به خوبی نمایان می شود. سی ساله به نظر می رسدو استخوان گونه هایش زده است بیرون. می خندد و می گوید: معلومه اولین بارته میای هتل! داداش! آب هویج که زیرمون ول نکردند!

پسرک دوباره شروع می کند به عق زدن. کمی هم بالا می آورد، با این که دو روز چیزی نخورده و معده اش خالی است. مرد سر پسرک را محکم می گیرد تا راحتتر بالا بیاورد.

-خوب میشی … یعنی عادت می کنی!

پسرک دور دهانش را با آستینش پاک می کند و هن و هن کنان می پرسد: چقدره اینجایین؟

مرد نیش خندی می زند و جواب می دهد: هی… یه پونزده روزی میشه به گمونم!یا شاید بیست روز… حساب کتاب نداره اینجا…. وقتی انداختنم اینجا ظهر بود…

پسرک دور و برش را نگاه می کند. سلول ۱۲ متر بیشتر نیست، دیوارها آهنی؛ ادرار روی زمین تا مچ پاها می رسد؛ هیچ منفذی برای تنفس بیست و پنج نفری که آنجا هستند، وجود ندارد و هیچ جای خشکی برای نشستن، خوابیدن….

سرش گیج می رود. یادش می آید با سرباز که گلاویز شد و او هم با باتوم زد سرش، همینطور سرش گیج رفت، اردوگاه دور سرش چرخید اما احساس پشیمانی نکرد از کارش.

چشمهایش را که باز می کند روی دوش مرد است. یک تنه بلندش کرده و مثل یک کتاب باز شده و وارونه باشد، از پشت گردن مرد آویزان شده است. بدنش رمقی ندارد. بدنش می لرزد. صدایی از سقف آهنی می آید. نوری به اندازه دریچه روی سقف می افتاد رویشان. کسی از بالا به شماره زندانی صدایش می کند.

پسرک خودش را از روی دوش مرد می کشد پایین. پاهایش دوباره تا مچ پوشیده می شود. سرش را بالا می گیرد. هیکل سرباز عراقی را به رنگ سیاه می بیند. منتظر جواب اوست، نور از پشت او می گذرد و چشمهایش را می زند و به نظرش می آید سرباز جلوی دماغ و دهانش را گرفته. کمی مکث می کند و فریاد می زند: لامصب! من به امام فحش نمی دم!

سایت سجاد

 

" سه قفل با یک شاه کلید " :

 

نقل است جوانی نزد شیخ حسنعلی نخودکی آمد و گفت: سه قفل در زندگی‌ام
وجود دارد و سه کلید از شما می‌خواهم! قفل اول این است که دوست دارم یک
 ازدواج سالم داشته باشم، قفل دوم این که دوست دارم، کارم برکت داشته باشد،
و قفل سوم این که دوست دارم عاقبت بخیر شوم.
«شیخ نخودکی» فرمود: برای قفل اول، نمازت را اول وقت بخوان. برای قفل دوم
نمازت را اول وقت بخوان و برای قفل سوم هم نمازت را اول وقت بخوان!
جوان عرض کرد: سه قفل با یک کلید؟! شیخ نخودکی فرمود: نماز اول وقت
شاه‌کلید است. (1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- ماهنامه موعود، سه قفل با یک کلید، ش148، سال 1392
 

" خاطرات آزادگان (35) " :

مدتی دست هایم کاملا از کار افتادند

هجوم بیماری های در انفرادی

65663

 

مقدار غذایی که به ما می دانند نه تنها از جهت حجم، که به  طریق اولی از نظر

کالری و ویتامین ، نیاز یک انسان را بر آورده نمی کرد ، به همین خاطر به بیماری

هایی که اصلا با شرایط سنی ما سازگار نبود مبتلا می شدیم.

 

 برای مدتی دست هایم کاملا از کار افتادند . دستها ، مچ ها و زانوهایم باد

کردند و امکان انجام هر کاری را از من گرفتند . هفته ای یک بار پتو هایمان را

در کاسه حمام می تکاندیم . و چون هیچ منفذی به بیرون وجود نداشت ، گرد

و خاک از پتو رانده شده دوباره نصیب ریه هایمان می شد ، چاره ای جز این

کار نداشتیم ، روش تهویه و حرارت متمرکز آن ساختمان باعث می شد که

گرد و دود فراوانی به درون سلول ها بیاید .

من ، به علت جوان تر بودن و برخورداری نسبی از سلامتی ، اغلب سعی

داشتم که این کار را انجام دهم اما از زمانی که بیماری به سراغم آمد چندان

ضعیف و لاغر شدم که حتی قدرت نگه داشتن بشقابی را هم نداشتم ! به

همین خاطر از انجام کلیه کارها معاف شده بودم ، حمام ردن من هم به گ

ردن فریدون و ابراهیم افتاده بود .

آن دو با بزرگواری مرا به حمام می بردند ، لباس هایم را می شستند و

خشکم می کردند .

در ساختمان یک پزشکیار عراقی مستقر بود . بارها وضعیت دستم را

برای او تشریح کردم و گفتم که ابتدا گوشم عفونت کرد و درد طوری

شده بود که نمی توانم بخوابم ، اما فایده ای نداشت ! البته یک بار به

دیدار پزشک متخصص هم رفتم .

با او به انگلیسی صحبت کردم . او گفت : نمی شود کاری کرد ! این

حالت در اثر محیط است ، کمی ویتامین به تو می دهم . و همان طور

که قابل پیش بینی بود ، از مقدار کم ویتامین تجویز شده تنها اندکی

نصیب من شد ، آن اندک هم طبیعی است افاقه نکرده باشد .

و درد ، کماکان درمان نشده باقی ماند !

درد دندان ! پس از آن به سراغم آمد و وقتی به حضور دندانپزشک که

در اتاق شکنجه مطب زده بود ! رسیدم ، او تشخیص خود را پس از معاینه

سرسری که انجام داد این طور اعلام کرد : تو خیال می کنی دندانت

درد می کند ! و مرا به سلول باز گرداندند .

بخش عمده این بیماری ها ، ناشی از دو مشکل اساسی بود ، تغذیه

و بهداشت . در واقع باید گفت : گرسنگی و آلودگی در حقیقت اصلی

سلول ها بودند .

غذای بدون تنوع کافی و با حجم ناچیز ، نمی توانست جوابگوی نیازهای

جسمانی ما باشد . بدن ما به سرعت تحلیل می رفت و تتمه توانمان

هم صرف می شد ، مقاومت در برابر گرسنگی ، وقتی که عزت نفس

ارزش پذیرفته شده ای باشد ، عملی و شدنی است اما سختی آن

کماکان بر قرار است .

ما نمی خواستیم به قیمت سیر کردن شکم مان از احترام و ارزش

خودمان بکاهیم و گرنه می شد مثلا از سطل آشغال ، وقتی که

مشترکا بین ما و همسایه هایمان مورد استفاده قرار می گرفت ،

متنعم شد !

سایت سجاد

" دوام ثروت و بی‌‌نیازی با روش اعتدال " :

 
قال‌الامام علی(ع):
«من صحب الاقتصاد، دامت صحبه الغنی له و جبر الاقتصاد فقره و خلله»
امام‌علی(ع) فرمود: 
کسی که میانه‌روی و اقتصاد را شیوه خودسازد، ثروت و بی‌نیازی‌اش
دوام خواهد داشت، و روش اعتدال، فقر و مشکلات زندگی او را جبران
خواهد کرد. (1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- غررالحکم و دررالکلم، ص 718
 

" بررسی نشانه‌های ظهور قیامت در قرآن و کتب عهدین " :

Image result for ‫تصویر گل نرگس‬‎

حیات فکری و معنوی جامعه در گروِ پویایی و بالندگی  فرهنگ آن است و این  زائیده عمق و وسعت فرهنگ‌ها و شناخت افکار متفکّرانی  است که در خارج از  مرزهای جغرافیایی ما زندگی می‌کنند، به ویژه آنان که به هستی به گونه‌ای  دیگر می‌نگرند، می‌تواند نقش مهمّی در تعمیق و توسعه  بینش و دانش سازندگان  فرهنگ و گسترش اخلاق و معنویّت جامعه ایفا کند. طیّ  سال‌های اخیر،  مجموعه‌ای از عوامل و شرایط در میان مناسبات فکری و اجتماعی مردم، موجی از  گفت‌وگو درباره آخرالزّمان و نشانه‌های ظهور قیامت را به  راه انداخته است.  موجی که هزاران سؤال درباره آینده و سرانجام زمین و  عاقبت انسان را متبادر  به ذهن ساخته و جمیع بی‌شماری را برای دریافت پاسخ، راهی مجالس گوناگون  کرده است. همه ادیان در موضوع تاریخ و پایان جهان سخن گفته‌اند.

مسئله بشارت‌ها و نشانه‌های ظهور هم سنّتی است که در زمان همه پیامبران1 و  در میان تمامی امّت‌ها رایج بوده و پیش از ظهور او  تمامی پیامبران،  نشانه‌هایی در مورد ظهور یا نزدیکی ظهور ایشان را به مردم بشارت داده‌اند،  این نشانه‌ها و بشارت‌ها در حقیقت، پرتوهایی هستند که  حق‌جویان را راهنمایی  می‌کنند و نوید فرج را به آنها می‌دهند و هر چه درد و رنج و مصیبت  افزون‌تر می‌شده، در مقابل این نشانه‌ها و بشارت‌ها نیز  بیشتر و پیوسته‌تر  می‌شده و اشکال و صورت‌های گوناگون به خود می‌گرفته  است. از مهم‌ترین  فایده‌های وجود این نشانه‌ها، جلوگیری از رخنه حتّی  نومیدی در دل منتظران و  همچنین جلوگیری از پیمودن راه باطل است.

ادیان در مسئله پایان جهان، پایانی خوش‌بینانه و  سعادت‌آمیز و روشن برای  بشر ترسیم نموده‌اند که در اندیشه شیعی، به صورت  عدالت جهان‌گستر مهدی(عج)  ظهور و بروز می‌کند. مطالبی که در پی می‌آید،  درباره نشانه‌های ظهور قیامت  در قرآن و کتب مقدّس است و اینکه قرآن و  عهدین چه سرنوشت و نشانه‌هایی برای  پایان جهان بیان کرده‌اند؟

واژه روز (یوم) 440 بار در قرآن به کار رفته که حدود  385 مورد آن به  لحظه‌ای اشاره دارد که نمایان‌گر جهان حاضر، روز رستاخیز، داوری و آغاز  عذاب جهنّم برای کافران و زندگی نوین در بهشت برای صالحان  است. نام‌های  متفاوتی که بر این روز نهاده‌اند، ویژگی‌های اساسی آن را  نشان می‌دهد. این  ویژگی‌ها نخست از جنبه معاد شناختی و سپس به لحاظ زندگی  پس از مرگ بررسی  خواهند شد. در «مکاشفه» توماس نیز چنین آمده است: موهای  خاکستری بر پیران  جوان خواهیم دید.

در آن روز آدمی که خوف بر او چیره شده، از برادر خود می‌گریزد.1 اصحاب  کلیسا به پیروی از ملاکی نبی آتش را نیز بر توصیفات خود از روز آخر  می‌افزایند؛ در حالی که جز در مورد جهنّم، سخنی از آن به میان نمی‌آورد.  ایمان به زندگی بازپسین همچون پذیرش پیام قرآنی، از عناصر  سازنده ایمان  اسلامی است.

کسانی که بدان باور ندارند یا آنان که اندرزهای  پیامبر را تکذیب می‌کنند،  کیفر خواهند یافت.2 باور به زندگی اخروی که از  عهد عتیق، به صورتی مبهم با  انتظار دوران مسیحیایی، امید به ظهور منجی  اسرائیل و شهر آسمانی آغاز  می‌گردد، جزء مکمّل اعتقاد نامه مسیحی است.  کلیسا از آغاز تأسیس خود، از  مؤمنان خواسته تا هر روزه عباراتی را که  بیانگر ایمان آنان به خدا و زندگی  واپسین است، بخوانند: من خدای یکتا،  آفریننده، به عیسی مسیح، پسر یکتای او  که برای داوری بر زندگان و مردگان  خواهد آمد، باور دارم ... من به رستاخیز  ... به زندگی جاودان باور دارم.

قرآن غالباً به این نکته تذکّر می‌دهد که در داوری  آخرین، اعمال آنان  سنجیده خواهد شد و در پی حکم داوری که هیچ چیز از آن  نمی‌گریزد یا سعادت  جاودانی خواهند یافت یا به شقاوت جاودانی خواهد پیوست.

محمّد(ص) همچون بسیاری از انبیا از نهایت این جهان  حاضر خبر می‌دهد،  نهایتی که برای هر موجود انسانی آغاز زندگی دیگر است که  پیش‌بینی نشانه‌های  رستاخیز و نشانه‌های قیامت را متعاقباً خواهیم دید. با نگاهی به مجموعه  آیات قرآن درمی‌یابیم که قرآن زوال جهان کنونی را مترادف با نیستی محض آن  نمی‌داند؛ بلکه آن را در بخشی از یک فرآیند قرار داده که مفهومی پایانی  برای آن متصوّر نیست. به این معنا که نیستی و زوال دنیا و  جهان مادّی کنونی  برای تبدیل شدن به جهانی نو با شکل و شمایل و ماهیّتی  دیگر می‌باشد. جهان  هنگام تبدیل از صورتی به صورت دیگر و ایجاد طرحی نو،  دچار نوعی حوادث و  رخدادهایی می‌گردد که در قرآن از آن به اشراط السّاعـه  تعبیر شده است.

********

معنای اشراط السّاعـ در قرآن

اشراط السّاعـ جمع «شرط» به معنی نشانه یا آغاز و  ابتدای چیزی است و ساعت  نیز به جزیی از شبانه‌روز گفته می‌شود. مقصود از  ساعت در آیات قرآنی،  قیامت است. بنابراین مراد از اشراط السّاعـ  نشانه‌هایی است که پیش از قیامت  یا در آستانه ظهور قیامت واقع می‌شود؛  البتّه برخی از مفسّران درباره  تغییر ساعت، به این معنا اختلاف کرده‌اند و گفته‌اند: ساعت به معنای زمان  محدود و منظور از السّاعـ در آیات قرآن،  زمان مرگ انسان است.

برخی معتقدند نشانه‌های رستاخیز به سه دسته از رخدادها اطلاق می‌گردد:

1. حوادث مهمّ پیش از پایان جهان، مانند بعثت پیامبر(ص)؛

2. حوادث هولناکی در آستانه پایان جهان رخ می‌دهد، مانند فروپاشی کوه‌ها؛

3. حوادث تکان دهنده در آغاز رستاخیز و نشانه‌های شروع قیامت، مانند :

تبدیل زمین و آسمان.

از سوی دیگر، در تفاسیر بسیاری از برخی حوادث  اجتماعی و طبیعی که پیش از  وقوع قیامت رخ می‌دهد و بعضی از آنها در قرآن  آمده است، به عنوان حوادث  آخرالزّمان یاد شده که آن حوادث از نشانه‌های  رستاخیز نیز هست. از  آخرالزّمان و اوضاع آن در «انجیل قدیم» هم موضوعاتی  مطرح شده بود که البتّه  بین انجیل قدیم با انجیلی که هم اکنون هست، تفاوت  بسیار است و خیلی از  مطالبی که در آن بوده، امروز وجود ندارد و کاملاً حذف شده است.

در ابتدا به نشانه‌های پایان جهان در قرآن می‌پردازیم.

از قرآن استفاده می‌شود که در پایان این جهان و با  نفخ صور انقلاب عظیمی  را در کائنات و آسمان و زمین رخ می‌دهد. برپا شدن  قیامت، مقارن با تحوّلات  بزرگی در نظام این جهان است؛ به گونه‌ای که با  برچیده شدن بساط این عالم،  عالم دیگری برپا می‌گردد. آنگاه همه انسان‌ها  از آغاز تا پایان خلقت زنده  می‌گردند.

دگرگونی زمین، کوه‌ها، دریاها

در زمین، زلزله عظیمی پدید می‌آید3 و آنچه در درون  زمین است، خارج  می‌شود.4 اجزای زمین متلاشی می‌گردد.5 دریاها شکافته  می‌شوند.6 کوه‌ها به  حرکت درمی‌آیند7 و در هم کوبیده می‌شوند8 و مانند  توشه شن می‌گردند.9 سپس  به صورت پشم حلّاجی شده در آمده،10 آنگاه در فضا  پراکنده می‌شوند11 و از  سلسله کوه‌های سر به آسمان کشیده، جز سرابی باقی  نمی‌ماند.12

دگرگونی آسمان و ستارگان

ماه،13 خورشید14 و ستارگان عظیمی که بعضی از آنها  میلیون‌ها بار از  خورشید بزرگ‌تر و پر فروغ‌ترند تیره و خاموش می‌شوند15 و نظم حرکت آنها به  هم می‌خورد.16 خورشید و ماه به هم می‌پیوندند17 آسمان  که مانند سقفی محفوظ و  محکم این جهان را احاطه کرده، متزلزل می‌گردد18 و  می‌شکافد و از هم  می‌درد19 و طومار آن در هم می‌پیچد.20 روزی که آسمان‌ها  به مانند فلز  گداخته شود21 و فضای جهان پر از ابر و دود می‌شود. در چنین  شرایطی، شیپور  مرگ نواخته می‌شود، همه موجودات زنده، می‌میرند و در جهان  طبیعت، اثری از  حیات نمی‌ماند و وحشت و اضطراب بر تمام جان‌ها سایه  می‌افکند؛ پس از آن،  جهان دیگری که جاودان و همیشگی است، برپا می‌گردد.

صحنه گیتی با نور خدا روشن می‌شود و آنگاه شیپور  حیات به صدا درمی‌آید و  همه انسان‌ها، بلکه همه حیوانات، در یک لحظه زنده  می‌شوند و سراسیمه و  هراسان همانند ملخ‌ها و پروانگان که در هوا منتشر  می‌شوند و با سرعت به سوی  محضر الهی روانه می‌گردند.

در صحیحین از سهل بن سعد ساعدی از رسول خدا(ص) آمده  است که: «روز قیامت  مردم بر سرزمینی بسیار سفید و صاف که هیچ مرز بلندی بر آن وجود ندارد،  محشور می‌شوند.» و در بعضی از اخبار، زمین مبدّل به آتش  خواهد شد و در بعضی  از اخبار زمین محشر برای مؤمنان مبدّل می‌شود به نان  بسیار خوبی که از آن  می‌خورند تا خلایق از حساب فارغ شوند و از آن جمله  انخساف قمر و انکساف شمس  است و انتشار نجوم و کواکب است ... «و این چنین  خداوند، موجودات را از  صحنه‌های رستاخیز آگاه می‌کند و این چنین قرآن از  فناپذیری گریز ناپذیر  زندگی زمینی سخن می‌گوید. هر کجا باشید شما را مرگ  درمی‌یابد؛ هر چند در  برج‌های استوار باشید.»22 بعد از نوشتاری مختصر  درباره نشانه‌های قیامت در  قرآن، اینک گذری بر متون مقدّس می‌کنیم و  نشانه‌های برپایی قیامت را در کتب  عهدین بررسی می‌کنیم تا درون مایه‌های  مشترک بین قرآن و عهدین را درباره  این موضوع بیابیم.

قیامت در متون مقدّس

در اسفار نخستین عهد عتیق، سخنی از رستاخیز نیست؛  همان‌گونه که خبری از  جهان پس از مرگ نیست؛ امّا در کتب متأخّر مانند  زکریّا، میکاه و ملاکی که  سومی آخرین کتاب از مجموعه کتب عهد عتیق است در  مورد قیامت سخنانی به میان  آمده است که پیش‌گویی این پیامبران است. میکاه  نبی در کتاب خویش که خطاب به  قوم بنی‌اسرائیل است، پایان جهان را بدین  گونه بازگو می‌کند: و امّا در  روزهای آخر، کوه خانه خداوند مشهورترین کوه  جهان خواهد شد و مردم از سراسر  جهان به آنجا آمده، خواهند گفت: بیایید به  دیدن کوه خدا برویم و خانه خدای  اسرائیل را زیارت کنیم، او راه‌های خود را به ما خواهد آموخت و مطابق آن  عمل خواهیم کرد؛ چون شریعت و کلام خداوند  از اورشلیم صادر می‌شود.

ملاکی قیامت را چنین توصیف می‌کند و آن را به مردم  بشارت می‌دهد: خداوند  می‌فرماید: روز داوری مثل تنوری شعله‌ور فرا می‌رسد و همه اشخاص مغرور و  بدکار را مثل کاه می‌سوزاند آنان مانند درخت تا ریشه  خواهند سوخت و خاکستر  خواهند شد؛ امّا برای شما که ترس مرا در دل دارید،  آفتاب عدالت طلوع خواهد  کرد. پیش از فرا رسیدن روز بزرگ و هولناکِ داوری،  خداوند من، رسولی شبیه  ایلیای نبی برای شما می‌فرستد. او دل‌های پدران و  فرزندان را دوباره به هم  نزدیک خواهد کرد و این باعث خواهد شد که من  سرزمین شما را ویران کنم.

بحث از قیامت، در دین یهود به همین موارد نادر و  سربسته محدود می‌شود؛  امّا کتب مقدّس دین مسیح از «انجیل متّی» گرفته تا  «مکاشفه یوحنّا» در  موارد بسیاری به حادثه آخر جهان اشاره می‌شود و آن را  نوید بشارتی برای  پیروان راستین دین و مؤمنان می‌داند. در باور مسیحیان،  حوادث پایان جهان که  همراه با علائم رعب‌آور، به وقوع می‌پیوندد، بیشتر به قصد اصلاح جهان و  مردمان است.

قبل از ظهور این منجی یا مسیح، آسمان‌ها و زمین  دوباره به هم می‌ریزد و  آشوب و بی‌نظمی با کابوس اوّلیه که جهان درگیر آن  بود، دوباره تکرار می‌شود  که با آمدن مسیح دوباره به نظم و ترتیب و شکلی  ایده‌آل برمی‌گردد، در نامه  دوم پولس به تیموتائوس رهبر «کلیسای افسس»  درباره حوادث قبل از قیامت یا  به قول خودش زمان‌های آخر آمده است که: این  را نیز باید بدانی که در  زمان‌های آخر، مسیحی بودن بسیار دشوار خواهد بود؛ زیرا مردم، خودپرست،  پول‌پرست، مغرور و متکبّر خواهند بود.

مردم سنگ‌دل و بی‌رحم، تهمت‌زن، خشن و متنفّر از  خوبی خواهند بود، در  نامه دوم پولس به مسیحیان تسالو نیکیان، درباره حوادث رستاخیز آمده است؛  امّا بدانید که تا این دو رویداد واقع نشود، آن روز  هرگز نخواهد آمد، نخست  شورش بر ضدّ خدا برپا خواهد شد. دوم، مردی جهنّمی  که عامل این شورش است،  ظهور خواهد کرد؛ امّا او با هر چه که مربوط به دین  خداست مخالفت خواهد کرد؛  حتّی وارد خانه خدا خواهد شد و در آنجا نشسته  ادّعا خواهد کرد که خداست.

انبیای عهد عتیق از جمله اشعیای نبی که چشم‌اندازهای تاریخی و برداشت‌های  معادشناختی را با هم ذکر می‌کنند، از روزی به نام  روز یهوه سخن می‌گویند  که خداوند در آن روز، خود را مکشوف می‌سازد (این  تعبیر به همین صورت در  قرآن نیامده، با وجود این، قرآن همین تصویری که  قدیمیان یهودی مسیحی  نگاشته‌اند، ارائه می‌دهد) بر آنان روشن بود که این  روز، عظیم و بسیار مهیب  و آکنده از بیم و هراس است، روز یهوه با غضب و  شدّت خشم، مانند هلاکتی که  از جانب قادر مطلق فرا می‌رسد، است. روز غضب  خداوند، روز عقاب، روز انتقام  برای یهوه. در آن روز است که عدالتی کامل  اعمال خواهد شد.

در «کتاب صفنیا» می‌خوانیم:

روز عظیم خداوند نزدیک است، آواز روز خداوند مسموع  است و مرد زورآور در  آن روز به تلخی فریاد می‌زند، آن روز، روز غضب است،  روز تنگی، روز خرابی،  روز تاریکی و ظلمت، روز ابرها و ظلمت غلیظ ... در  روز غضب خداوند، نه نقره و  نه طلای ایشان را تواند رهانید و تمامی جهان از آتش غیرت او سوخته خواهد  شد؛ زیرا که بر تمامی ساکنان جهان، هلاکتی  هولناک وارد خواهد شد ...  نویسندگان مسیحی به این روز، به عنوان روز آخر  اشاره می‌کنند که به گفته  پطرس رسول، آخرین روز است.

تصوّر لحظه‌ای که چهره عالم را دگرگون می‌سازد، در  عهد جدید دیده می‌شود،  مسیح(ع) از مصائب خود با (گفتن ساعت من) سخن گفته  است. این ساعت، در عین  حال، همچون ظهور او پیش‌بینی شده است. [این ساعت]،  همچون لحظه‌ای است که  بار سنگین به مقصد می‌رسد. یوحنّا به پایان جهان، به عنوان ساعت آخر اشاره  می‌کند.

خداوند در آیه 77 «سوره نحل» می‌فرماید: «کار قیامت  جز مانند یک چشم بر  هم زدن یا نزدیک‌تر از آن است» و عیسی(ع) می‌فرماید:  همچنان که برق از مشرق  ساطع شده تا به مغرب ظاهر می‌شود، ظهور پسر انسان  نیز چنین خواهد بود.23  مانند همین موضوع در کتب مقدّس نیز گفته شده است.  در این کتب مانند قرآن  کریم از ساعت هولناک برای قیامت یاد می‌شود.پولس  اعلام می‌دارد که رستاخیز  در لحظه‌ای، در طرفـ العینی برپا خواهد شد.24

پدیده کیهانی

به گفته قرآن، پایان زمان مسبوق همراه با پدیده‌های  کیهانی گوناگون است،  مشابه آنچه که در «یسنا» از فرود خداوند خبر داد.  «زمین به لرزه خواهد آمد،  زمین و کوه‌ها خواهند لرزید.»25 «از آسمان دودی  نمایان بر خواهد آمد»26 و  در آیه 2 «سوره حج» می‌خوانیم: «روزی که آن را  ببینید، هر شیر دهنده‌ای آن  را شیر می‌دهد [از ترس] فرو می‌گذارد و هر  آبستنی بار خود را فرو می‌نهد و  مردم را مست می‌بینی و حال آنکه مست  نیستند؛ ولی عذاب خدا شدید است.»

مسیح نیز با ارتباط دادن میان دورنمای ویرانی  اورشلیم و چشم‌انداز پایان  جهان می‌فرماید: «وای بر آبستنان و شیردهندگان  در آن ایّام»27 و در قرآن  می‌خوانیم: «زمین با تکان [سختی] لرزانده می‌شود و کوه‌ها [جمله] ریزه ریزه  می‌شوند و غباری پراکنده گردد.»28 مضامینی که  قرآن در وصف زلزال نهایی از  رو به رو شدن جهان به کار برده است، در  سنّت‌‌های یهودی و مسیحی شناخته  بود. اینک توصیف اشعیای نبی از عقابی که  فرا خواهد رسید: «ولوله کنید؛ زیرا  که روز خدا نزدیک است. مثل هلاکتی از  جانب قادر مطلق می‌آید از این جهت،  همه دست‌ها سست می‌شود و دل‌های همه  مردم گداخته می‌گردد و ایشان متحیّر  شده، الم‌ها و دردها برایشان عارض  می‌شود، مثل زنی که می‌زاید، درد  می‌کشند.

اینک روز خداوند با غضب و شدّت خشم و ستم‌کشی می‌آید تا جهان را ویران  سازد و گناه‌کاران را از میانشان هلاک می‌نماید؛ زیرا  که ستارگان آسمان و  برج‌هایش روشنایی خود را نخواهند داد و آفتاب در وقت  طلوع خود تاریک خواهد  شد ... بنابراین آسمان را متزلزل خواهد ساخت و زمین  از جای خود متحرّک  خواهد شد.

آفتاب تاریک می‌گردد و ماه نور خود را ندهد و  ستارگان از آسمان فرو ریزند  و قوّت‌های افلاک متزلزل می‌گردد29 اینک آنچه  بر زمین و آسمان‌ها، واقع  خواهد شد، زمین به لرزه خواهد آمد؛ چنان‌که در  یسنا هنگامی که یهوه بر موسی  ظاهر گشت30 و در پاتموس، هنگامی که بر  یوحنّای رسول تجلّی نمود، زمین به  لرزه آمد.

کوه‌ها و جزیره‌ها جابه‌جا می‌گردند،31 کوه‌ها به  لرزه می‌آیند، تل‌ها از  جای خود به حرکت درمی‌آیند32 کوه‌ها پهن و گسترده  می‌گردند؛ کوه‌ها گداخته  می‌شود، مثل موم پیش آتش و مثل آب که به نشیب  ریخته شود،33 یهوه به یوئیل  نبی می‌گوید: آیات را از خون و آتش و ستون‌ها  دور در آسمان و زمین ظاهر  خواهیم ساخت آفتاب به تاریکی و ماه به خون مبدّل خواهند شد.34

از حضور ایشان، زمین و آسمان‌ها مرتعش می‌شود، آفتاب و ماه سیاه می‌شوند و  ستارگان نور خویش را باز می‌دارند35 در ادامه توصیف پایان جهان در متن  مکاشفه می‌خوانیم: ستارگان آسمان بر زمین فرو ریختند.  مانند درخت انجیری که  از باد سخت به حرکت آمده، میوه‌ها نارس خود را  می‌افشاند و آسمان چون  طوماری پیچیده، از جا برده شود. انبیا در این  پیش‌گویی که به دنبال این  فاجعه جهانی همه چیز نو می‌شود و زمین نوین و  آسمان‌های جدید پدید می‌آیند،  هم سخنند؛ چنان که الو (Allo) خاطرنشان  می‌سازد، بازگشت به زندگی و آفرینش  نوین است که در انجیل متّی یاد شده  است. یهوه بر زبان اشعیا نبی فرمود:  اینک من آسمانی جدید و زمینی نو خواهم آفرید.

بدین گونه، مجموعه این پدیده‌ها از آمدن شکوهمند  مسیح خبر می‌دهد.  مسیحیان، در انتظار آمدن شکوهمند پسر خدا، بازگشت مسیح و آمدن رجعتی هستند  که عیسی(ع) هنگامی که نشانه‌های رستاخیز را توصیف  می‌فرمود، از آن خبر داد.  وی می‌افزاید: «آنگاه که ولایت پسر انسان در  آسمان پدیدار گردد و پسر  انسان را ببینید که بر ابرهای آسمان با قوّت و  جلال عظیم می‌آید،36 در عهد  عتیق نیز بر انتظار مسیح نجات‌بخش متمرکز است  که با حکومت خویش امیدهای  برگزیده را تحقّق خواهد بخشید. خداوند می‌گوید:

اینک آیا می‌آید که شاخه عادل برای داوود برپا  می‌کنم و پادشاهی سلطنت  نموده و به فطانت رفتار خواهد کرد و انصاف و عدل  را در زمین مجری خواهد  داشت.37

پی‌نوشت‌ها:

1. مضمون این سخن در آیه 34 سوره عبس آمده است.

2. سوره بقره (2)، آیه 4.

3. سوره زلزال (99)، آیه 1.

4. همان، آیه 2.

5. سوره الحاقه (69)، آیه 4.

6. سوره تکویر (81)، آیه 6.

7. سوره کهف (18)، آیه 47.

8. سوره واقعه (56)، آیه 5.

9. سوره مزمّل (73)، آیه 14.

10. سوره بروج (85)، آیه 9.

11. سوره طه (20)، آیه 107.

12. سوره نبأ (78)، آیه 20.

13. سوره قیامت (75)، آیه 8.

14. سوره تکویر (71)، آیه 1.

15. همان، آیه 2.

16. سوره انفطار (82)، آیه 2.

17. سوره قیامت (75)، آیه 9.

18. سوره طور (52)، آیه 9.

19. سوره الرّحمن (55)، آیه 37.

20. سوره انبیاء (21)، آیه 104.

21. سوره معارج (70)، آیه 8.

22. سوره فرقان (25)، آیه 25.

23. انجیل متّی، 24 : 27.

24. نامه اوّل پولس به قرنطیان، 15 : 25.

25. سوره مزمّل (73)، آیه 14.

26. سوره دخان (44)، آیه 10.

27. انجیل متّی، 24 : 19.

28. سوره واقعه (56)، آیه 4.

29. سوره فرقان (25)، آیه 25.

30. سفر خروج، 19: 16.

31. مکاشفه یوحنّا، 6: 14.

32. کتاب ارمیا، 4: 24.

33. کتاب میکاه نبی، 1: 4.

34. کتاب یوئیل نبی، 2: 30 ـ 31.

35. همان، 10.

36. انجیل متّی، 24: 30.

37. کتاب ارمیای نبی، 23: 5.

منبع :‌موعود

" خاطرات آزادگان (34) " :

و ضربه کابل به بهانه اربعین حسینی

قسمتی از برش های کتاب ماندگار “پایی که جا ماند”‌ به مناسبت اربعین حسینی برایتان انتخاب شده است. جایی که شکنجه بعثی ها در روز اربعین سال ۶۷ خاطره ی جالبی را رقم می زند.

 ***

 - عالیه، خیلی خوبه، یعنی شما این جا را این قدر امن و بی خطر دیدید که نوحه بخونید و سینه بزنید! پدر سوخته های مجوس! بلایی به روزتون بیارم که خود حسین بیاد این جا کمک تون!

من و حیدر را به اتاق سرنگهبان بردند. سعد که عصبانی بود گفت:

 - من در جبهه های جنوب اسرای شما را دیدم که پشت پیراهن شان و حتی روی پیشانی بندهایشان نوشته بودند مسافر کربلا. شما می خواید کربلا را تصرف کنید؟! شما خوب بود یک دستگاه تریلر می آوردید، کربلا رو می گذاشتید روی تریلر و با خودتون می بردید ایران و دست از سر ما برمی داشتید!

 … به دستور سروان خلیل، من و حیدر هر کدام به هفتاد ضربه ی کابل محکوم شدیم. حامد حیدر را زد و ولید مرا. وقتی هفتاد ضربه کابل را نوش جان کردیم، حیدر با همان لهجه ی ترکی و دوست داشتنی اش دو بار تکرار کرد: سیدی! سنی ننه وین جانی ایکی دانا شالاق ویر. (جون مادرت دو تا کابل دیگه بزن)؟

 - کابل ها به سرتون خورده، گیج شدید، خواهش نمی خواد.

 حامد در حالی که به هر کدام مان دو کابل دیگر کوبید، گفت: هذا اثنین …! (این هم دو کابل دیگه، یالا برید گم شید، از جلو چشمم دور شید)

 وقتی بر می گشتیم بازداشتگاه، گفتم: حیدر! مثل این که راستی راستی حالت خوش نیست، چرا گفتی دو کابل دیگه بزنن؟

 - حضرت عباسی نفهمیدی چرا؟

 - نه.

 - خواستم رند بشه، ارزشش رو داشت که به بهانه ی اربعین آقا امام حسین (ع)

هر کدوم مون هفتاد و دو کابل بخوریم، خدا وکیلی ارزش نداشت؟!

  سایت سجاد

                

" خصلت‌های زبانی " :

 

امام‌علی(ع) می‌فرماید:
ای مردم! ده خصلت در انسان است که با زبانش ظاهر می‌شود:
1- شاهد و گواهی است که از درون گزارش می‌دهد.
2- داور میان حق و باطل است.
3- بیانگر حقایق اشیاء است.
4- شافعی است که حاجت به او روا می‌شود.
5- توصیف‌کننده‌ای است که هر چیز را معرفی می‌کند.
6- فرماندهی است که به کار خوب فرمان می‌دهد.
7- واعظی است که از زشتی بازمی‌دارد.
8- تسلیت‌گویی است که غمها به آن آرام می‌شود
 9- ستایشگری است که کینه‌ها بدان برطرف می‌شود.
10- دلربایی است که گوشها از آن لذت می‌برد.(1)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- تحف‌العقول، ص 68

" بزرگداشت روز مولوی " :

Image result for ‫تصاویر گل میخک‬‎

 

دی شیخ با چراغ همی‌گشت گرد شهر

 

کز دام و دد ملولم و انسانم آرزوست


زاین همرهان سست‌عناصر دلم گرفت

 

شیر خدا و رستم دستانم آرزوست

 

گفتم که یافت می‌نشود جسته‌ایم ما

 

گفت آنچه یافت می‌نشود آنم آرزوست

 

" مولوی "

" خاطرات آزادگان ( 33 ) " :

عرق‌مان را به جای آب خوردیم
 
در یکی از جابجایی‌ها،‌ما را از اردوگاه‌« الانبار» به «تکریت» می‌بردند. اسرا را به
 
صورت دولا سوار اتوبوس کرده بودند به طوری که کف اتوبوس را می‌دیدیم.
 
عراقی‌ها هم مدام اتوبوس را نگه می‌داشتند و یا کند می‌رفتند تا ما بیشتر اذیت
 
شویم و در حالی که از تشنگی هلاک می‌شدیم
 
نگهبانان عراقی هندوانه می‌خوردند و پوست آن را به سمت اسرا پرت می‌کردند.
 
از فرط گرما آن قدر عرق کرده بودیم که آب جمع شده ناشی از عرق اسرا در فرو
 
رفتگی‌های کف اتوبوس بالا و پایین می‌شد حتی بعضی از اسرا از همین آب
 
می‌خوردند چون تشنگی واقعا کشنده بود.

وقتی به ایران برگشتیم در یکی از خیابان‌های تهران در حال تردد از کنار یک بازار
 
میوه بودیم. به یک مردی که ظاهرا فروشنده بود گفتم:اینها چی هستند؟ گفت:
 
هندوانه. گفتم چه جالب!، اینها هندوانه هستند در مورد انگور هم همین سوال‌ها
 
را کردم. آن فروشنده آنقدر انگور و هندوانه داخل اتوبوس ریخت که حساب نداشت.

 

راوی سیدحسن خاموشی -سایت فردا

" تصاویر/ شگفت انگیزترین آب نماهای جهان " :

 آب نماها شگفتی های کوچک معماری هستند. ما به ندرت می توانیم بازی آب
را در ساختمان های مسکونی ببینیم و به همین دلیل است که آن ها می توانند
 مورد علاقه و الهام بخش و چالش برانگیز برای معماران باشند.

تصاویر/ شگفت انگیزترین آب نماهای جهان

تصاویر/ شگفت انگیزترین آب نماهای جهان

تصاویر/ شگفت انگیزترین آب نماهای جهان

تصاویر/ شگفت انگیزترین آب نماهای جهان

تصاویر/ شگفت انگیزترین آب نماهای جهان

تصاویر/ شگفت انگیزترین آب نماهای جهان

تصاویر/ شگفت انگیزترین آب نماهای جهان

تصاویر/ شگفت انگیزترین آب نماهای جهان

تصاویر/ شگفت انگیزترین آب نماهای جهان

تصاویر/ شگفت انگیزترین آب نماهای جهان

تصاویر/ شگفت انگیزترین آب نماهای جهان

تصاویر/ شگفت انگیزترین آب نماهای جهان

تصاویر/ شگفت انگیزترین آب نماهای جهان

تصاویر/ شگفت انگیزترین آب نماهای جهان

" پایگاه خبری تحلیلی اعتدال "

" کلید هر خوبی و بدی " :

 

قال‌الامام الباقر(ع):
«ان هذا اللسان مفتاح کل خیر و شر»
امام‌باقر(ع) فرمود:
همانا این زبان کلید هر خوبی و بدی است. (1)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- تحف‌العقول، ص 218

" بزرگداشت روز شمس تبریزی " :

Image result for ‫تصاویر گل میخک‬‎

 

ای یوسف آخر سوی این یعقوب نابینا بیا

ای عیسی پنهان شده بر طارم مینا بیا

 

از هجر روزم قیر شد دل چون کمان بد تیر شد

یعقوب مسکین پیر شد ای یوسف برنا بیا

 

ای موسی عمران که در سینه چه سیناهاستت

گاوی خدایی می‌کند از سینه سینا بیا

 

رخ زعفران رنگ آمدم خم داده چون چنگ آمدم

در گور تن تنگ آمدم ای جان باپهنا بیا

 

چشم محمد با نمت واشوق گفته در غمت

زان طره‌ای اندرهمت ای سر ارسلنا بیا

 

خورشید پیشت چون شفق ای برده از شاهان سبق

ای دیده بینا به حق وی سینه دانا بیا

 

ای جان تو و جان‌ها چو تن بی‌جان چه ارزد خود بدن

دل داده‌ام دیر است من تا جان دهم جانا بیا

 

تا برده‌ای دل را گرو شد کشت جانم در درو

اول تو ای دردا برو و آخر تو درمانا بیا

 

ای تو دوا و چاره‌ام نور دل صدپاره‌ام

اندر دل بیچاره‌ام چون غیر تو شد لا بیا

 

نشناختم قدر تو من تا چرخ می‌گوید ز فن

دی بر دلش تیری بزن دی بر سرش خارا بیا

 

ای قاب قوس مرتبت وان دولت بامکرمت

کس نیست شاها محرمت در قرب او ادنی بیا

 

ای خسرو مه وش بیا ای خوشتر از صد خوش بیا

ای آب و ای آتش بیا ای در و ای دریا بیا

 

مخدوم جانم شمس دین از جاهت ای روح الامین

تبریز چون عرش مکین از مسجد اقصی بیا

 

" دیوان مولوی ؛ شمس "

" کارتون / مگس سفید "

 

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
مگس سفید در تهران مردم را به تنگ آورده
 
" پایگاه خبری تحلیلی اعتدال "

" خاطرات آزادگان ( 32 ) " :

با صدای صلوات بچه ها نگهبان عراقی تسلیم شد
 
 
همان طور که اکثر دوستان آزاده می دانند عراقی ها خیلی ترسو بودند.
 
خاطره زیر را بخوانید کمی بخندید.

 آذر ماه سال 62 بود. عراقیها به همه گفتند اماده شوند تا پنج نفر،پنج نفرعکس بگیرند و

به ایران بفرستند. مانده بودیم عکس بگیریم؟ نگیریم؟ شاید کاسه ای زیر نیم کاسه بود؟

نکند برای تبلیغ خودشان می خواهند؟ بالاخره آماده شدیم.

عکاسها هم آمدند. درهمان لحظه که گروه اول، روبه روی عدسی دوربین قرارگرفت، یک

برقکارعراقی هم داشت به سرووضع برق آسایشگاه می رسید. همه چیز اماده بود که

ناگهان یک نفر از میان جمعیت ازبچه ها خواست که صلوات بفرستند.

همین که طنین صلوات بچه ها درفضا پیچید، آن برقکار انبردست راازدستش انداخت و

دست هایش رابه حالت تسلیم بلند کرد.سربازان که برای چند لحظه مانده بودند که چه

بکنند، با چوبدستی افتادند به جان بچه ها.

راوی خمین-منبع سایت نور اسمان

ت.آ.   1369/5/31

طنز جبهه ( 40 ) :

 نتیجه تصویری برای تصاویری از رزمندگان اسلام

 

  یکی از نیروهای به اصطلاح صفرکیلومتر را توجیه می کرد :

هیچ نترسی ها ! سه حالت داره :

اگر شهید شدی می روی پیش خدا ،

اگراسیربشی به امام حسین (ع) می رسی( کربلا ) ،

اگر هم زخمی شدی آغوش مامان جان درانتظار توست !

 دیگه چی می خوای !