اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

" محرم ماه پیروزی خون بر شمشیر ، محرم راز دل بلاجویان و حرم مصفای اهل دل است " :

محرم ماه پیروزی خون  بر شمشیر ، محرم راز دل بلاجویان و حرم  مصفای اهل دل است .

محرم نقطه پرگار اهل و لایت ، محرم کتاب خون و شهادت ، شو و شعور و کتاب عشق و شکوه و شیدایی

شقایق های سرگشته ی وادی عشق الهی است .

و کربلا کتاب عاشقی شقایق های پرپر دشت نینوا است .  محرم ماه حماسه و شجاعت و جوانمردی ماه ظلم ستیزی

و مبارزه با تبعیض و ذلت است .

محرم ماه امر به معروف و نهی از منکر و جمیع منکرات است .

سلام بر حسین سید و  قافله سالار شهیدان

سلام بر حسین دلاور دشت آزادگی

از قامت بلندش گل بوته های عشق و حرمت روئید . 

حسین ( ع ) جسمش را را به دم تیغ جباران سپرد تا شیرازه قرآن را مستحکم گرداند .

حسین ( ع  ) با خون خود عدالت ، مظلومیت و عبودیت را عاشقانه تعبیر کرد .

( هانیه غلامپور ، سوم علوم ریاضی ، دبیرستان شیخ الاسلام )

" روز عاشورا ، کربلا آزمایش قیام قیامت بود ... " :

غدیرعلی  حرای محمد ( ص  )  و کربلا حیات بخش اسلام است .

در جلوه ای پس از 23 سال عاشورای حسین دادخواهی غدیر علی است  .

پس از این قرن مظلومیت حق عاشورا سقای تشنه کامان عزّت است .

عاشورا انفجاری از نور و تابشی از حق بود ، عاشورا درخششی بود که در دل دشمن ترس

 ریخت و در دل دوست امید آفرید .و مردگان متحرک را بیدارساخت و غافلان را به هوش آورد .

و شب تا پشت دروازهای شهر شرک و قلفه نفاق تاراند .

گرچه آن نیمروز سرخ در آن صحرای آتش گون ، روز عاشورا ، کربلا آزمایش قیام قیامت بود ولی

فریاد رسایت در آن  برهه از زمان برخاست ای حسین ! ...

گرچه در آن صحرای عطش ناک تو را سر بریدند اما نوای حق تو در بلندای تاریخ  جاودانه ماند .

ای حسین ! کربلا تو ، انقلاب آموز و انسان ساز نسل ها ،  قرن ها و سرزمین ها بود .

و عاشورای تو باور سازنده قرن ، سال ها و روزهاست .

حسین ( ع) مرگ را پل عبور به سرای حیات جاوید می دانست ، بقا در فنا می جست

  و پیروزی را در شکست !

زندگی را در مرگ می دید و ماندن را در رفتن و حضور را در غیبت می شناخت و

 شهادت را حضورسبز و جاودانه در تاریخ .

حسین ( ع ) شناگر دریای عشق حق بود و ره کوی  وادی عشق  .

حسین کربلایی نیست بلکه جهانی است

حسین ( ع) هم راهش ، هم راهنما ، هم کاروانش هم قافله سادات حسین ، کشتی نجات و مشعل هدایت است .

حسین تشنه ای از کلام حقیقت است که تا ابد کام تشنگان آزادی را سیراب می سازد .

( مرضیه محرابی ، سوم علوم ریاضی ، دبیرستان شیخ الاسلام )

 

 

" چه می توان گفت از خورشید روز عاشورا ؟ " :

چه می توان  گفت از از صحرایی که خورشید عاشورا با پرتوایی زعفران رنگ ، بر تمامی دشت

 نینوا گسترده شد .

از کودکی چندماهه که در دامان پدر می نالد ، چه می توان گفت از تیری سه شعبه که برگلوی

 نازک کودکی معصوم خورد .

از دختری سه ساله که از غم واقعه رفته بر پدر ش ، تازیانه می خورد از دختری که از غم از

دست دادن پدر ، دست  از دنیا کند و بر دامان خاک آرمید و سخن می گوید از دختری که

 آفتاب عطش تشنگی اش را بیشتر می کرد و تشنگی را تحمل نکرد و اشک عمو را درآورد و

 از عمویی که با گام های استوار با لبانی تشنه بر سرچشمه رفت اما آب ننوشید که می داند

که برکودکان خیمه های حرم سوخته و غارت شده چه گذشت .

کربلا یعنی خون ، خونی که با عاشقان حسین در راه حسین ریخته شد.

کربلا یعنی صحرای عطش تشنگی کودکان حسین ، یعنی ایثار و شجاعت و رشادت عمو ،

کربلا یعنی خیمه های نیمه سوخته ، شاهدی تا به ابد بر ظلمی که رفت ...

صحرایی که پرتوهای خورشیدش و دشت خون ، دشت لاله های پرپر ،تا همیشه تاریخ لاله ها

سبز می مانند ...

( میترا سالاری ، سوم علوم ریاضی ، دبیرستان شیخ الاسلام )

" در آن زمان که ستاره ایی شش ماهه بر دستان خورشید خودنمایی می کند " :

در آن زمان که ستاره ایی شش ماهه بر دستان خورشید خودنمایی می کند ، آن زمان  که با گریه های کودکی که از تشنگی 

 تاب و توان برایش نمانده و  ستون دشمن به لرزه در می آید .

آن زمان که سه شعبه ای نفرین شده در طلب سپیدی گلویی می تازد . آن زمان که همه می بینند طول تیر از قد کودک بیشتر است .

آن زمان که شیری به میدان می رود تا از گرگ های بی صفت بگذرد و به نهر برسد و مشکی ، فقط به اندازه سیراب کردن لب های

 تشنه های کودکان حرم باشد .

آن زمان که دستی بالا می آید تا فقط با خوردن چند قطره آب توانی دوباره گیرد اما با یاد آوری گلوی تشنه کودکان ، آب را دوباره به

 رود برمی گرداند و ...

همه و همه ی این ها باعث رویداد عاشوراست ....

آری عصاره کربلا بهشت است و عاشورا آبروی عشق اگر کربلا نبود هیچ گلی از زمین نمی روید و مشام هیچ انسان آزاد ه ایی حقیقت

 را استشمام نمی کرد .

اگر کربلا نبود و اگر عاشورا نبود امروز عشق بر سر هر کوی و برزنی فریاد نمی زدند .

حسین (ع) آمد و عشق را آبرو بخشید و عباس با دستان بریده و لبان خشکیده با مشکی زخمی عشق را سیراب کرد تا حرف و

حدیثی باقی نماند .

زینب عشق را تداوم بخشید و آن رادر گستره زمین و آسمان منتشر کرد تا از آن پس تمام عاشقان ، وامدار حماسه عاشورا باشند .

کربلا قبله الهام عاشقان شد و عاشورا میعادگاه برای آنان که می خواهند نماز عشق را در محرابی به بلندای تاریخ به یاد دارند .

از آن روز زندگی معنا یافت که حسین به کتیبه دل ها نقش بست و عاشورا این راز نهفته مضمون تمام ناگفته ها شد .

( راحله باستانی ، سوم علوم ریاضی ، دبیرستان شیخ الاسلام )

" یادم آرد کربلا را ، دشت پرشور بلا را " :

باز باران  با ترانه ، می خورد بر بام خانه                      یادم آرد کربلا را ، دشت پرشور بلا را

گردش یک ظهر غمگین ، گرم و خونین                         لرزش طفلان نالان ، زیر تیغ و نیزه ها را

با صدای گریه های کودکانه                      در این صحرای سوزان ، سید  و طفلان بی پناهش را

سه ساله ، پر زناله                                  دلشکسته پای خسته

باز باران قطره قطره می چکد از چوب محمل                  آخ باران ... کی بباری برتن عطشان یاران

صفحات کتاب عشقی را که ورق می زنیم چیزی مثل صداقت ، راستی ، صفا ، عشق به

پروردگار نمی بینم آنان در نهایت پاکی بهترین راه های سعادت و خوشبختی را

بشناسند ، سلام و درود بی پایان خدا بر راست قامتان جاودانه تاریخ و ستارگان

فروزان که از میان ما هجرت کردند .

قلم برمی دارم تا بنویسیم از احساسی که تمام وجودم را در برگرفته احساسی به

 پاکی قطرات اشک که از چشمه درون می جوشد و روح راستین می دهد

اما نمی دانم پرا قلم قاصر و دل بی تاب است می خواهد تا بنویسم و بگویم از شعله ای

مظلوم ، زیرا امام حسین ( ع ) برای احیا دین  و حفظ دین قیام کرد .

باید در خط امام و روحانیت مبارز حرکت کرد .

آب اقیانوس خون گریه کرد از آن زمانی که خونت  بر ریگ های بیابان فرو ریخت و

آتشی زد بر جان  جهان نیان ریخت .

عرش لرزید و  صدها ملک در برابرت زانو زدند آن زمانی که روحت پرواز کرد .

از امام رضا ( ع ) روایت است : چون ماه محرم می شد ، پدرم  را کسی خندان نمی دید

و اندوه  و حزن پیوسته بر او غالب می شد تا روز دهم ، چون عاشورا می شد آن روز ،

روز مصیبت و حزن و گریه او بود و می فرمود روزی است که حسین شهید شده است .

با شروع شدن ماه عزا همه جا رنگ مشکی به خود می گیرد و حتی بر سر در هز خانه ای

که دوست دارند  خودشان پارچه ای سیاه می زنند .

و شب ها در حسینیه ها و مساجد به عشق آقا امام حسین ( ع) و آقا ابوالفضل ( ع) سینه

 می زنند و عزاداری می کنند .

السلام ای وادی کربلا                                    السلام ای سرزمین پر بلا

السلام ای جلوگاه ذوالضن                              السلام ای کشته ی بی کفن

کاش بودیم آن زمان کاری کنیم                      از تو و طفلان تو یاری کنیم

کاش مه هم کربلایی می شدیم                       در رکاب تو فدایی می شدیم

( سمیه سالاری کوه فینی ، سوم علوم ریاضی ، دبیرستان شیخ الاسلام )

" خط سیر راه سران بی سر ، که علمدار ان راه مظلومانند " :

چشم باز می کنم خود را درون یک بیابان می بینم آفتاب تا مغزانسان نفوذ می کند بیابانی خشک روبروی گسترده شده

گویی این بیابان تمنای قطره ایی آب دارد ، ناگهان صدایی توجهم را جلب می کند ، گوش می دهو صدایی همچو صدای

داد و شیون می آید به دنبال صدا می گردم از دیدن منظره ایی که می بینم حیرت می کنم :

این ها که هستند ؟ ! اصلا این جا کجاست ؟ !

خمیه هایی را می بینم که به آتش کشیده شده و کودکان و زنانی که برسر زنان شیون می کنند و از دست یک عده آدم

 بیشتر به حیوان های وحشی می رسانند

آری از دست یک عده حیوان وحشی در فرارند نزدیک تر می شوم صحنه هایی درون مغزم در حال تداعی است یاد محرم

 می افتم یا عزاداری ها هرساله وقتی فکر می کنم می بینم این صحنه ها مرا سخت یاد محرم و واقعه کربلا می اندازد

 یعنی من .....  واقعا باورکردنی نیست ، دل ها ریش می شود .

 آه از این نامردمی ها ! حتی به طمع گوشواره ها از گوش ها خون می چکد

مطمئن می شوم در کربلا هستم ، اگر این جا کربلاست پس امامم کجاست ؟ پس سقای کربلا کجاست ؟

یا الله یعنی الان امام و یارانش سرهایشان بر سر نیزها است ؟ و این گونه ددمنشان به خاندان آل رسول جفاکردند

آهای زمین ! چه می شد دهن باز کنی و ببلعی آن ها

آهای آسمان چه می شد شهاب سنگ هایت را بر سرشان فرود آوری

آهای خورشیدکاش می شد به آتش بکشی آن ها را ، خورشید عاشورا به دو نیم گشته

با گام هایی سنگین جلو می روم و اشک روانند و قلبی ناآرام

چشم هایم را می بندم تا حک کنم یاد ، یادواره های دشت پرخون را

خط سیر راه سران بی سر ، که علمدار ان راه مظلومانند

همچون خورشیدی از غرب از مدینه طلوع خواهد کرد به دادخواهی بیاید

( حدیث ارژنگ ، سوم علوم ریاضی ، دبیرستان شیخ الاسلام )

" محرم می آید و قصّه ی اندوه آلاله ها " :

محرم می آید و قصّه ی اندوه آلاله ها را در گوش جان ما زمزمه می کند . دوباره شهر بوی غمی آسمانی می گیرد

خیابان ها سیاه پوش زخم بزرگ تاریخ می شوند ، محرم می رسد با یک دنیا اشک و غم ، محرمی که یادآورکربلاست

همان سرزمینی که تمام هستی به گردش طواف می کند .

محرم میآید ، روزهای گریه بر عزیز زهرا ، روزهای عطش و تشنگی ، ایثار و شهادت .......

گاه می اندیشم به بیابان های عطش ، به بوته های سوخته ، به قلب های کوچک اما به وسعت تمامی تاریخ

به کودکان بینوای نینوا و یتیمان کربلا ، آن ها که یادآوری دردشان ، تمام وجودم را می سوزاند .

گاه کربلا را به خاطر می آورمدشت نینوا را .............

کربلا با حسین ( ع) معنا می یابد او که عطر حضورش را از خیمه هایی که آکنده از نگاه سکینه بود حس می کنم و

فریادش را که در بلندای آسمان به گوش می رسد ، هنوز نوای کربلایی اش همه جا شنیده می شود

کربلا یعنی جلوه ی حضور ابوالفضل عباس ( ع) ، سقای تشنه لب  ، ماه بنی هاشم ، یعنی داغ زاده ام البنین که

کمر مولا را شکست

او که بر قله افتخار ایستاد و دستان بریده اش بلندترین قصیده ی ایثار و مردانگی بود ، او که کودکان راهم

 شرمنده ی دستانش کرد ،

کاش نمی دیدند چگونه بادستان بریده آب می آورد و به خیمه نرسید

کربلا یعنی رشادت علی اکبر ، شبیه ترین بنی هاشم به رسول خدا ( ص ) که شهادتش قلب سیدالشهدا

را به درد آورد

کربلا یعنی دلاوری قاسم که امنت برادر بود و  ناله ی علی اصغرشش ماهه ای که با قنداقه خونین در ، یاری

 پدر غریبش شهید  شد .

کربلا یعنی بی طاقتی رقیه ، او که بعد از عاشورا پدر را از عمه سراغ می گیرد و بی قرار پدر می شود .

عمه بابایم کجاس ؟ :  هنوز باور  ندارد که بابای غریبش سر بریدن ندارد ، آن قدر می گرید که سر را آوردند و

لحظاتی بعد در کنار سر بی تن و تازیانه خورده ی پدر آرام می گیرد آرامش ابدی .....

کربلا یعنی صبر و ایساتادگی زینب ... امان از دل زینب امان از دل پر درد ..... امان از صبر زینب ......

کدام مصیبت را باور کند و بر کدام عزیزش بگرید و ناله سر دهد ......

کربلا یعنی درد یعنی بلا و مصیبتی که بر عشق رفت یعنی تشنگی و عطش ......

کربلا ، تو قبله ای هستی که همه روزه عاشقان حسین را می بینی ، بمان همچنان استوار بمان و عشق عاشقان حسین را

 بعد از قرن ها نظاره کن ........

( مهدیه کاظمی ، سوم علوم ریاضی ، دبیرستان شیخ الاسلام )

" قبله حقیقی زمین کربلاست و قابلیت حقیقی زمان عاشورا " :

نزدیک ظهر است . آفتاب بر بلندای آسمان در حال تابیدن انگار او هم خسته از نیرنگ بازی زمانه خشم خود

 را این گونه نشان می دهد

دل های فسرده ، صورت های بی روح و خسته انگار غمی هزارساله را در خود نهفته و دیگر تاب این داغ را بر سینه ندارد

موج موج سیر جمعیتی نالان از پس هم روان می شوند تا مرهمی شوند بر این غم چندین ساله

زمان می گذرد ، روزها از پس روزها و سال ها از پس سال ها

اماحادثه کربلا همواره جلوه ای روشن تر و طراوتی روح بخش تری می یابد

هرچه زمین و زمان کهنه تر می شود حماسه کربلا نوتر می گردد ، به راستی رازش در کجا نهفته است ؟

چرااین حادثه خون رنگ پدیدآمد ؟

چگونه شد که لاله های بوستان رسالت پرپرشدند ؟

کربلا ماندگار است چون حق پایدار است ، محرم و عاشورا همیشه زنده است

چون خون و حماسه در رگ های غیرتمندان الهی  همواره جوشان است

از دیدگاه امام حسین (ع) شهادت جلوه ای از حیات جاوید است 

هر چند حیات شهید به ظاهر قطع می شود و لیکن زندگی و جاودانگی اش در طول زمان در سایه مرگ خون رنگش 

 تضمین شده است 

این است رمز و راه جاودانگی امام حسین و این است ریشه ماندگاری عاشورا

حقیقت عاشورا لفظ نیست ! معناست

قبله حقیقی زمین کربلاست و قابلیت حقیقی زمان عاشورا !

هدف معمار عاشورا ساختن واقعه نیست ، ساختن تاریخ است ، ساختن جامعه است

تاریخ صدای تازیانه ها را از یاد نخواهد برد صدای ناله های پیچیده در صحرای کربلا در حنجره ی زمان جا خوش کرده است 

 و هر دم فریادی می شود و ابدی خواهد مان تا تمام گستره تاریخ بشریت

( عاطفه اسپید ، دوم علوم انسانی ، دبیرستان شیخ الاسلام )

" گفتم : چه بنویسم ؟ گفت : نامه ای به شهدا کربلا " :

کنار پنجره  نشسته بودم ، کبوتری آمد و گفت : بنویس  . گفتم : چه بنویسم ؟  گفت : نامه ای به شهدا کربلا .

گفتم : قلم ندارم . کبوتر یکی از پرهایش را به من داد و گفت : بنویس .گفتم : جوهر ندارم .

آن کبوتر زیبا رفت و برایم از خون شهدا آورد و گفت : بنویس . من هم باز با همان غمی که در دل داشتم گفتم برگه ندارم  .

 کبوتررفت  و پس از مدتی برایم چند برگ ازبرگ درختان آورد .

پس من هم نوشتم : ((  بسم رب الشهدا  ))

(( سلام به امام خوبم ، من به شما و شهدای کربلا ارادت خاصی دارم و دوست داشتم من هم در دشت کرب بلا بودم و 

در رکاب شما جان می دادم  و شهید می شدم .

 بیشتر از از این نمی دانم چه بگویم وقتی نامه ام را نوشتم  دوباره رفتم  و کنار پنجره نشستم .

  مدتی بعد همان کبوتر آمد و گفت : بده  . گفتم : چه بدهم ؟ گفت : نامه ای را که به امام حسین ( ع)  و شهدای کربلا نوشتی .

من هم نامه را به کبوتر  دادم و او هم نامه را به دست امام حسین ( ع ) رساند . گویی  آن کبوتر ، کبوتر نامه رسان بود ...........  ))

(      نرجس مرادی ، کلاس دوم علوم انسانی  ، دبیرستان شیخ السلام     )

" به راستی وقتی شیپور جنگ نواخته می شود مرد از نامرد شناخته می شود " :

به راستی وقتی شیپور جنگ نواخته می شود مرد از  نامرد شناخته می شود 

در کربلا نیز یاران امام حسین ( ع) مرد و تمامی کسانی که رکاب شمر می جنگیدند نامرد شناخته شدند

ظهر عاشورا آسمان از داغ آن همه شهید گریست

اما چه سود حسین فاطمه (  ع  )  لب تشنه جان داده بود

در دنیا داستان های زیادی هست که وفاداری و بی وفایی دو دوست ، دو همیار و شاید دو برادر نام برده شده :

مثل هابیل و قابیل که اولین برادران در جهان بودند اما چه فایده  یکی با نامردی دیگری را می کشد اما برادران

دیگری مثل حسین ( ع ) و عباس ( ع ) که تا پای مرگ از یکدیگر محافظت می کردند و در کل در دنیا رشادت های

 عباس ( ع ) بی نظیر است و چه زیباست که (( ع )) حرف اول عشق است مثل حرف  اول عباس  .

عشق عباس به برادرش بی مثال بود . از قدیم گفتن داداش پشت داداشه مگه میشه یکی شون باشه یکی شون نباشه .

کاش سهراب شاعر بزرگوار ایرانی این گونه می گفت :

آب را گل نکنید ،

شاید از دور علمدار حسین ،

مشک طفلان بر دوش

زخم و خون براندام

می رسد تا که از این آب روان

پرکند مشک تهی

ببرد جرعه آبی

تا که علی اضغر بی شیر رباب

نفسش تازه شود

و بخوابد آرام

( عاطفه غلامی نژاد ، دوم علوم تجربی ، دبیرستان شیخ الاسلام )

 

" چه بنویسم از آن روزها " :

چه بنویسم از آن روزها ، چگونه عظمت آن روزها را بر صفحه کاغذ بنگارم .

بیش از هزار چهارصدسال از سال واقعه کربلا می گذرد و تو هر سال رخت سیاه می پوشی ....

حسی غریب نمی گذارد در خانه بنشینی حسی که تو را به حسینیه و تکیه مسجد می کشاند ،

اگر هم بمانی صدای طبل ها و نوای سوزناک مرثیه خوان ها دلت را بر کوچه و خیابان میر کشاند ،

دسته های کبوتران سیاه پوش می آیند و می روند و تو هر بار مثل کبوتری دل شکسته دلت را همراه با گروه کبوتران از راه رسیده پر می دهی ،

 یک جا ایستاده ای اما دلت میان دسته های سینه زنی است که بر سر و سینه می کوبند ، بی اختیار بغض می کنی

پرده ای از اشک جلوی چشمانت را می گیرد و گاه گریه امانت نمی دهد ........

هر سال که محرم از راه می رسد این داغ کهنه ،

این زخم قدیمی سرباز می کند ؛

داغی که آتش در دل ها می افکند و شورها به پا می کند و تو هر سال این قدر را که مرور می کنی آرزو می کنی کاش آن روز با حسین بودی .........

محرم  که می آید آسمان بهانه ی باران دارد

و آفتاب داغ تر از همیشه می تابد ، شب هایی که تاریک تر از همیشه است

ماهی که هم رنگ عشق است و 72 تن از بهترینان عالم جامه شهادت پوشیدند

تا بهترینان آینده بیاموزند آیین زیستن را و مردانه بودن را محرم که می آید

کوچه ها یک رنگ دارد رنگی که با صبر و شهادت و شجاعت یاران حسین ( ع ) آمیخته است

آری رنگ سیاه ، رنگ غم و اندوه چشم هایم پر از اشک ، دل ها بهانه ی گریستن دارد

و لب های ترک خورده از تشنگی .........

انگار شرمنده می شود قطره های بنوشد دستانمان از خورشیدی که بر عاشورا تابید ،

خجالت می کشد تا به آسمان دراز شود و طلب آمرزش کند

کاش ماهم در صحنه ی عاشورا بودیم تا جرعه ای آب

برای کودکان تشنه می بردیم ،

پرو بال شهدا را می بوسیدیم و در حسرت آن روزها نمی ماندیم

( فاطمه دامن نور ، دوم علوم تجربی ، دبیرستان شیخ الاسلام )

" قصه ی اندوه آلاله ها ...... " :

محرم می آید و قصه ی اندوه  آلاله  را در گوش جان ها زمزمه می کند .

دوباره شهر بوی غمی آسمانی می گیرد .

خیابان ها ، سیاه پوش  زخم بزرگ  تاریخ می شوند .

محرم می رسد با یک دنیا اشک و غم

محرمی که یادآور کربلاست .

همان سرزمینی که تمام هستی به گردش طواف می کند .

محرم می آید ،

روزهای گریه بر عزیز ؛

 روزهای عطش  و تشنگی ، ایثار و شهادت و .......

گاه می اندیشم به بیابان های عطش ، به بوته های سوخته ، به قلب های کوچک اما به وسعت تاریخ

به کودکان نینوا و یتیمان کربلا آن ها ، یادآوری دردشان ، تمام وجودم را می سوزاند .

گاه کربلا را به خاطرمی آورم دشت نینوا را ..........

کربلا با حسین ( ع ) معنا می یابد 

او که عطر حضورش را از خیمه هایی که آکنده از نگاه سکینه بود حس می کنم و فریادش را که در بلندای آسمان

به گوش می رسد ،

هنوز نوای کربلایی اش همه جا شنیده می شود .

" اگر دین ندارید لااقل آزاده مرد باشید "

کربلا یعنی صبر و ایستادگی زینب ، امان از دل زینب ......امام از دل پردرد زینب .......

امام از صبر زینب ...... کدام مصیبت را باور کند و بر کدام عزیزش بگرید و ناله سر دهد .........

کربلا یعنی درد یعنی بلا و مصیبتی که بر سر عشق آمد یعنی تشنگی و عطش ........

( زهرا جلال زاده ، دوم ریاضی ، دبیرستان شیخ الاسلام )

 

 

" ای ذات آب عباس ( ع) " :

سلام ، ای سفای تشنه لب ! ای پسر ام البنین !

سلام ، ای عموی آب ها ! و ای اسوه برادری و ایثار و وفا !

سلام ، ای پشت و پناه حسین ! ای حامی و هم رکاب ولایت !

ای بهترین اسوه ی پیروی از امامت !

ای که تنها بهانه آمدنت این بود که عشق ، در روز مبادا تنها نماند .

ای که بودنت ، رنج های ابا عبدالله را کم می کرد و رشته های غم پیشانی اباعبدالله به لبخند تو گسسته می شدند !

اباالفضلی ها ! مدام عباس ، حمایت از ولایت تا آخرین قطره ی خون بود .

مسلک عباس ، پیروی از امامت تا آخرین لحظه ی عمر بود .

تمام تلاش ها و موضوع گیری های او در مسیر ولایت قرار داشت ؛ چون خط سیاسی او پیوسته براطاعت از امام و مخالفت

رفتاری و گفتاری  با دشمنان  امام استوار بود .

او ، این ویژگی را تا لحظه شهادت زنده نگه داشت که بهترین گواه بر این سخن .

تقاضای دشمن برای جدا شدن او از وصف هواداران ولایت و رد کردن آن از سوی حضرت عباس ( ع)  بود .

فریاد کشید و گفت : " دست هایت بریده باد ! خداوند تو و امان نامه ات لعنت کند . آیا به امان می دهی  ؟ !

 در حالی که پسررسول خدا ( ص ) ، امام حسین ( ع) امان ندارد ؟  "

به ما امر می کنی که به اطاعت این نفرین شدگان الهی  و فرزندان  ملعون و پلید آن ها در آییم ؟

            او این گونه بر قله ی افتخار ایستاد و بلندترین قصیده را ولایت پذیری سرود . سلام بر تو ای  پدر فضیلت !

 فضیلت دستان بریده ات ، در راه اطاعت و حمایت از ولایت ، هنوز برشاخه های خاک ، سنگینی می کنند و کودکان خیمه ها ،

 شرمنده ی دست های  بریده ات  ، لباس های سوخته شان را مداوم بالا می گیرند تا دست هایت را نبینند .

سلام برتو ای اباالفضل ! ای الگوی ولایت مدار 

( فاطمه دهقانی فورخورجی " اصغر " ، دوم علوم ریاضی ، دبیرستان شیخ الاسلام )

" دیباچه عشق " :

  دیباچه عشق و عاشقی گشوده و دل ها آماده ی پرواز می شود زیرا صدای زنگ قافله هر دم به گوش می رسد .

خانه ی حق سیه پوش  گشته ، خیز و جامه نیلی کن که روزگار ماتم شده است .

محرم ماه عزای شرف اولاد آدم است .

 در محرم دل ها خیمه ها به پا کرده اند و به یاد تشنه کامان زمین کربلا جویبار دیده را از گریه جیحون می کنند .

   در محرم همه خود را دگرگون کرده و از زمین آه و فغان به عرش می رود .

 امام حسین ( ع ) حلال کننده مشکلات  و شوینده ی لوح سیئات است . 

 خداوند را گواه هزاران چشمه ی اشک وقف عزای اوست . 

 ای مسلمان را چه غم ز طوفان بلا آن جا که حسین سفینه النجات است .

 عمردنیا هیچ گاه به عزاداری ات نمی رسد تا قیامت از غمت عقده می گشاییم و این که منزلگه عشاق حسین ( ع ) است .

 بیراهه نروید که زیباترین راه ، راه  حسین ( ع ) است .

( زینب بدرالدینی : دوم علوم ریاضی ، دبیرستان شیخ الاسلام )

" تا ابد در بند عشقت داغداریم " :

دانلود عکس حرم hd|با کیفیت

 

ای که پیچید شبی در دل این کوچه صدایت

یک جهان پنجره، بیدار شد از بانگ رهایت

 

تا قیامت، همه جا، محشر کبرای تو برپاست

ای شب تار عدم، شام غریبان عزایت

 

عطش و آتش و تنهایی و شمشیر و شهادت

خبری مختصر از حادثهِ کرب و بلایت!

 

همرهانت، صفی از آینه بودند و خوش آن روز

که درخشید خدا در همهِ آینه هایت

 

کاش بودیم و سر و دیده و دستی چو ابوالفضل

می فشاندیم سبک تر زکفی آب به پایت

 

از فراسوی ازل تا ابد ای حلق بریده

می رود، دایره در دایره، پژواک صدایت

 

 

"  محمدرضا محمدی نیکو  "